غزال صادقی
سال‌هاست که براساس سیاست‌های دولت و حمایت‌های مالی آن بخشی از بدنه سینما از آن جدا شد و تحت عنوان حمایت‌های دولتی از سینما و ساخت فیلم‌های فرهنگی، سیمای دولتی به وجود آمد. بودجه‌های میلیاردی، حمایت‌های فراوان، جوایز حتی تبلیغات مجانی و کارهای سلیقه‌ای از مشخصه‌های این سینما بودند، اما کار به همین‌جا ختم نشد و به مرور این بخش از سینما در مقابل بخش‌خصوصی قرار گرفت و چگونگی رقابت با این بخش به یکی از دغدغه‌های اصلی تهیه‌کنندگان خصوصی تبدیل شد و به عبارتی سینما را در مقابل سینما قرار داد و به گفته تهیه‌کنندگان خصوصی در این رقابت و این شکل از بازی آنها بازندگان اصلی این جریان هستند و روزی را می‌بینند که به دلیل مسائل اقتصادی و عدم حمایت سینمای خصوصی با این فرم وجود نداشته باشد.

اکران نابرابر
حسن فرحبخش تهیه‌کننده زن‌ها فرشته‌اند در مورد مقایسه بودجه و فیلم‌سازان دولتی و مقایسه آن با بخش‌خصوصی می‌گوید: فیلم‌های تولید شده ما در بخش خصوصی همیشه در کنار فیلم‌های دولتی اکران می‌شود اما این یک حرکت ناجوانمردانه است. زیرا آنها بودجه‌های دولتی را که در اختیار می‌گیرند هیچ تعهد و قراری در جهت برگشت مالی آن ندارند و نمی‌دهند.
فیلمسازی به این شکل برای تهیه‌کنندگان دولتی با کمترین ریسک همراه است و به نام فیلم فرهنگی ساختن توجیه مناسبی برای عدم فروش نیز پیدا می‌کنند که به عنوان مثال فیلم ده رقمی نیز با همین بودجه‌های دولتی ساخته شده و خب فکر کنید آیا این فیلم یک فیلم فرهنگی است؟ اگر کسی در این میان بیاید از جیب مبارک خود هزینه کند و یک کار فرهنگی انجام دهد، من شخصا به او جایزه می‌دهم که البته تا به حال نیز چنین چیزی ندیده‌ام.اما بخش دوم این مسابقه ناجوانمردانه بین تهیه‌کنندگان خصوصی و دولتی باز می‌گردد به زمانی که تیزرهای تلویزیونی برای کارهای هر دوی ما ساخته می‌شود، هزینه یک تیزر برای ما تهیه‌کنندگان بخش‌خصوصی با تخفیف فراوان مثلا ۷۰% چیزی معادل ۵۰میلیون به بالا در می‌آید و این در حالی است که فلان تهیه‌کننده دولتی در همان زمان در کنار ما یک تبلیغ تلویزیونی می‌کند که برای آن حتی یک ریال هم پرداخت نکرده و زمانی که ما محاسبه می‌کنیم می‌بینیم چیزی در حدود ۱میلیارد تیزر مجانی برای فیلمش پخش کرده‌اند که حتی از هزینه تولید آن فیلم نیز بیشتر بوده است. اما از طرف دیگر داستان به همین‌جا ختم نمی‌شود چون ما مجبوریم کاری را بسازیم که برگشت مالی داشته باشد و از طرف دیگر جبران‌کننده تورم هم باشد که بتوانیم فیلم‌های بعدی‌مان را تولید کنیم پس در نتیجه مجبوریم ذائقه چهار گوشه ایران را در نظر داشته و کاری ارائه دهیم که همه‌پسند باشد و سینمادار نیز آن را برای اکران انتخاب کند، چون بسیاری از این آقایان تهیه‌کنندگان خصوصی ادعا می‌کنند که مافیای اکران گریبان آنها را گرفته و فیلم‌شان را اکران نمی‌کند این در حالی است که سینمادار در انتخاب فیلم برای اکران خود آزاد است. کدام مافیای اکران، وقتی سینمادار تشخیص می‌دهد که فیلمی که می‌خواهد در سینمایش نشان دهد هیچ برگشت مالی ندارد چرا باید آن را در نوبت اکران خود قرار دهد. زیرا بیشتر این آقایان دولتی یا طبق سلیقه و تفکر خود فیلم‌ می‌سازند یا طبق سلیقه و سفارش ارگان‌ها و مدیران دولتی که عموما با سلیقه هیچ یک از عموم هماهنگ نیست اقلیت کمی بیننده آن هستند.
و در آخر هم می‌گویم زمانی که می‌آیید برای فیلمی که خوب می‌دانیم هیچ کیفیت و محتوایی ندارد به اشکال مختلف و مدت‌های طولانی تبلیغات مجانی می‌کنید و مردم را بی‌دلیل به سالن‌های سینما می‌کشانید بعد از مدتی باعث می‌شوید اعتماد مردم از ما نیز سلب شود و به تبلیغات ما نیز اعتنایی نکنند و این در حالی است که می‌بینیم حتی با وجود انجام همه این کارها و تبلیغات فراوان نیز مردم این دسته فیلم‌ها را انتخاب نمی‌کنند که حتی فروش بعضی از اینها به روزی 50هزار تومان هم نمی‌رسد و فقط با این کار سرمایه اهالی سینما که شاید حق همه باشد، دور ریخته می‌شود.
تورم و متوسط هزینه یک فیلم
اما متاسفانه مشکلات بخش‌خصوصی به همین جا هم ختم نمی‌شود زیرا در میان خود تهیه‌کنندگان خصوصی نیز توافق وجود ندارد به عنوان مثال به طور متوسط هزینه تهیه یک فیلم در سال 84 تا کپی صفر یعنی تا قبل از تبلیغات و اکران آن چیزی در حدود 100 الی 150میلیون تومان بود، در سال 85 این رقم به چیزی در حدود 175میلیون رسید و در اواخر 85 و اوایل 86 نیز میانگین قیمت ساخت یک فیلم چیزی در حدود 230میلیون تومان بود اما گفته می‌شود در مهر 86 به بعد فعالیت‌های یک تهیه‌کننده که بسیاری حاضر به همکاری با وی نبودند و صرفا به علت مبلغ بیش از حد بالای پیشنهادی راضی به همکاری شدند و قیمت ساخت یک فیلم به یکباره به بالای 300میلیون تومان رسید.
کمک‌های دولتی برای افراد غیرحرفه‌ای
عبدا... علیخانی، عضو شورای مرکزی تهیه‌کنندگان نیز به مشکلات تهیه‌کنندگان خصوصی اشاره می‌کند و می‌گوید: در این سال‌ها کارهایی با سرمایه‌های دولتی تولید شده‌اند که فروششان در زمان اکران به 50میلیون هم نرسیده است مانند فیلم‌هایی چون ریسمان باز، سربلند، خاک آشنا و... که در حال حاضر در حال اکران هستند و تنها راهشان این است که تلویزیون آنها را بخرد.
علیخانی می‌افزاید: به عنوان مثال من به عنوان یک تهیه‌کننده خصوصی تا به حال یک ریال هم بودجه دولتی نگرفته‌ام و بیشترین کمکی که شاید در این سال‌ها به من شد گرفتن و پس دادن یک وام بود. من نمی‌خواهم و قصد نفی کردن این شیوه و سیستم دولتی را ندارم اما به خوبی می‌دانم که خیلی از افراد غیرحرفه‌ای از این بودجه‌ها استفاده می‌کنند و در نهایت میلیون‌ها تومان هزینه ساخت یک فیلم می‌شود و حتی یک‌دهم آن هم بازنمی‌گردد ولی اگر همین شیوه به طریقی درست انجام می‌شد، باید این مبالغ میلیاردی در اختیار حرفه‌ای‌ها قرار می‌گرفت و این فیلم‌‌ها به فروش جهانی می‌رسید.
ریسک و خرج از کیسه میهمان
علی سرتیپی، تهیه‌کننده فیلم «نصف مال من نصف مال تو» در توضیح شرایط موجود و تفاوت‌های این دو گروه می‌گوید: ما همیشه از فروش یک فیلم باید هزینه تولید فیلم بعدی را به دست بیاوریم و این خودمان هستیم که باید جوابگوی خودمان باشیم. به عنوان مثال ما فیلم‌هایی می‌سازیم که امکان ریسک و شکست آنها وجود دارد و خوب بر سر ساخت «آیدا» واقعا چنین ضرری را متحمل شدیم زیرا به دلیل خرید ماشین، لوکیشن‌های لوکس و طولانی‌‌تر شدن زمان فیلمبرداری هزینه فیلم تا کپی صفر برای ما به ۱۷۰میلیون تومان رسید و این در حالی بود که فقط برای تبلیغات فیلم ۸۰میلیون هزینه کردیم، از سوی دیگر نوبت اکران کار به دلیل اینکه به ماه رمضان رسید استقبال خوبی نداشت و در نهایت در کل شهرستان و تهران ۱۷۰میلیون فروش داشت که نصف مبلغ نیز به سینمادار می‌رسید و در نهایت ما روی این فیلم به تنهایی ۱۲۰میلیون ضرر دادیم.
اما خب در کار بعدی، فیلم «نصف مال من، نصف مال تو» شرایط به صورت دیگری بود به طوری که 15میلیون به گروه کارگردانی و فیلم تعلق گرفت، هزینه بازیگران 40میلیون، 35میلیون لوازم فیلمبرداری و نگاتیو، 15میلیون فیلمبردار و گروهش گرفت، موسیقی، صدا و هزینه‌های اجاره لوکیشن نیز مبالغی بود که تا کپی صفر هزینه کردیم اما از کپی‌صفر به بعد تبلیغات که شامل بیلبورد، تیزر و مطبوعات می‌شد روی هم به 50میلیون رسید. در نهایت این کار چیزی بیش از 260میلیون هزینه برداشت و در هفت هفته فروش خود در تهران و شهرستان‌ها 600میلیون فروش داشت و در نهایت مبلغ 270میلیون به ما رسید که موسسه رسانه‌های تصویری نیز نسخه کار را از ما 50میلیون خرید و خب در اینجا ما 60میلیون سود کردیم. خب در جای دیگر هم به عنوان مثال در ساخت آکواریم کار سر به سر شد و تقریبا هیچ سودی از حاصل این کار برای ما نماند.
در هر حال ریسک ضرر، یا سر به سر شدن سرمایه همیشه برای یک تهیه‌کننده خصوصی وجود دارد و این در حالی است که با وجود تمام این مشکلات مجبورید با فیلم‌هایی رقابت کنید که قرار نیست به فکر برگشت سرمایه باشند و به قول معروف خرج از کیسه میهمان است زیرا حداقل ما برای یک تیزر تلویزیونی مجبوریم مبلغی در حدود ۴۵میلیون تومان بپردازیم و این آگهی تلویزیونی همزمان با دو فیلم دولتی پخش شود که فقط هزینه تیزر آن بالای یک‌میلیارد تومان است و در نهایت همیشه مجبوریم کارها را ارزان‌تر و بدون دست‌و‌دل بازی بخش دولتی عمل کنیم و در نهایت مخاطب هم داشته باشیم.