توسعه روستایی؟   این ره به ترکستان می‌رود

مجید اعزازی- نظام آموزشی کشور از زمان اجرای اصل ۴۴ در ایران و تاسیس سازمان برنامه و بودجه تاکنون یکسان بوده است. همان سیستمی که نظام جهانی می‌خواهد؛ فرد دیپلمه تولید کنیم، بفرستیم دانشگاه تا بعد هم در بازارهای کار خارجی جذب شود. دکتر مهدی طالب، مدیر گروه آموزشی توسعه روستایی دانشگاه تهران در گفت‌وگویی تحلیلی درباره توسعه روستایی و تاثیر آن بر مناسبات اقتصادی کشور، با بیان این مطلب به خبرنگار ما گفت: معنا و مفهوم «توسعه روستایی» در کشور وجود ندارد و تاکنون نسبت به این واژه تفکر نشده است. از ابتدای تاسیس دولت مدرن، تنها توسعه صنعت و توسعه شهر مدنظر بوده است. اگر گه‌گاهی به روستا توجه و راهی از آن به شهر کشیده شد، به دلیل تسهیل انتقال نیروی کار به شهر بوده است. اگر شد بیایند در متن و اگر هم نشد در حاشیه قرار گیرند. حالا هم افتخار می‌کنیم که ۷۵درصد جمعیت کشور، شهرنشین است. اما واقعیت این است که شهر جایی است که سهم بیشتری از نفت می‌برد.

طالب اظهار کرد: نه تنها به توسعه روستایی توجه نداشتیم، به توسعه کشاورزی هم نگاه نکرده‌ایم. تا چند سال پیش که میزان بارندگی افزایش یافت و در پی آن میزان تولید محصول گندم زیاد شد و گفتند خودکفا شدیم، بزرگ‌ترین واردکننده گندم در جهان بودیم، البته با پول نفت. اما سایر محصولات کشاورزی از دانه‌های روغنی تا محصولات دیگر، هنوز هم وارداتی است. پس نه توسعه کشاورزی داشتیم وداریم و نه توسعه روستایی؛ اما توسعه نامشخص و ناجور شهری، و توسعه مصرف گرائی فراوان داشته و داریم.

وی افزود: افتخار می‌کنیم که ۲هزار شهر داریم، اما واقعیت این است که درون آنها روستا است که رنگ و بوی شهری گرفته است، چند تا اداره و ماشین دولتی هم در آن رفت‌وآمد می‌کند و قدری سهمش از در آمد نفتی بیشتر شده است. اما تولید فکر یا کار و... وجود ندارد. البته در شهرهای بزرگتر هم خبری نیست. می‌توان گفت نه تنها توسعه روستایی در کشور مطرح نبوده که ضد آن ترویج می‌شد.

مدیر گروه مطالعات توسعه روستائی دانشگاه تهران درباره معنی توسعه روستایی گفت: در روستا و در جریان توسعه، ما توانایی‌های بالقوه انسان‌ها را به فعل تبدیل می‌کنیم. باید انسان‌ها را به گونه‌ای تربیت کنیم که بتوانند در جلو بردن جامعه نقش داشته باشد.

به گفته وی، نظام آموزش کشور از زمان اجرای اصل ۴۴ در ایران و تاسیس سازمان برنامه و بودجه(بعد از ۱۳۲۵) تاکنون یکسان بوده است. یعنی همان سیستمی که نظام جهانی می‌خواهد؛ دیپلم تولید کنیم، بفرستیم دانشگاه و بعد هم برخی از بهترین‌های آنها در بازار کار خارجی جذب شوند.وبقیه مصرف کنندگانی پرادعا شوند و به بهانه پول نفت از همه طلبکار شوند.

استاد دانشگاه تهران افزود: برای بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی مقرون به صرفه نیست که ۱۶ یا ۱۸ سال شرایطی را فراهم کنند تا جوانی پزشکی، مهندسی و یا ریاضی و... بخواند. آنها ترجیح می‌دهند کشورهای صاحب نفت، این کار را انجام دهند. فکرها و استعدادهای خیلی خوبی هم داریم. بعد هم فریاد می‌کنیم و از فرار مغزها سخن می‌گوییم.

وی با اشاره به تعداد زیاد ایرانی‌ها و عرب‌ها به عنوان استاد دانشگاه، پزشک و... در کشورهای اروپایی و آمریکایی، اظهار کرد، هر کشور پیشرفته‌ای را نگاه می‌کنید، ایرانی‌ها در آنجا یک سر و گردن بالاتر از دیگران هستند. اما در کشور خودشان چه جایگاهی دارند؟

طالب در پاسخ به اینکه دولت برای اینکه توانایی‌های بالقوه ساکنین روستاها به فعل تبدیل شود، چه کاری باید انجام دهد، گفت: چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید. انجام این کار خیلی آسان نیست، چون همه چیز را باید عوض کرد. نظام اداری اساسا توجهی به روستا ندارد و آن را برای ده گردشی و ماموریت رفتن و دریافت حق ماموریت می‌خواهد. غالب دانشجویان کشاورزی هیچ گیاه و دامی را از نزدیک نمی‌بینند و پس از چند سال متخصص کشاورزی می‌شوند. با این شرایط چه کار می‌خواهیم بکنیم؟ از آغاز دهه توسعه اشتباه رفتیم یا اشتباه برده شدیم. باید راه اشتباه را عوض کنیم. آیا درست است کتاب کودکی که در روستا زندگی می‌کند با کودکی که در میدان محسنی تهران زندگی می‌کند، یکسان باشد؟ آیا به تصویر کشیدن سفره صبحانه روی میز و در حالی که پدر سماور را روشن می‌کند، در جامعه روستایی مسخره نیست. محض اطلاع عرض کنم کشوری که سنت و فرهنگ خود را ارج می نهد هر از گاهی نهیبی می زند و بحث از انقلاب فرهنگی می کند . ژاپن اگر امروزه قدری از فرهنگ خود را حفظ کرده است به این خاطر است که سه مرتبه انقلاب فرهنگی کرده است و هر چیز غربی نامتجانس را از دامن جامعه خود زدوده است.

وی افزود: برای دستیابی به توسعه بسیاری از امور باید تغییر کند، از مدرسه و ازدواج تا برنامه‌های صدا و سیما. ممکن است بگویید در کشورهای دیگر چنین کاری کرده‌اند؟ در کشورهای شرقی و معتقد به فرهنگ خود آری مثل ژاپن‌، هند‌، چین‌، کره مالزی‌ و اندونزی و.... در کشورهای صنعتی غربی فرهنگ روستایی و شهری با هم فاصله ندارند، چرا که آنها امکانات موجود در شهرها را به روستاها هم برده‌اند. اما ما که چنین شرایطی را نداریم و نمی‌توانیم سرخود را کلاه بگذاریم. هنوز تعداد بی‌سوادان روستایی زیادتر است. البته منظور آن سواد و دانش فنی و حرفه‌ای متناسب با مشاغل روستایی است. در حال حاضر اغلب جوانان روستایی دیپلم گرفته‌اند، اما همین مدرک بلای جانشان شده است و حالا با این مدرک حاضر نیست که بیل به دست بگیرد. این مدرک جواز عدم دخالت در کشاورزی را به او اعطا کرده است.

وی اظهار کرد: صدا و سیما وقتی می‌خواهد سریال طنز بسازد، لهجه روستایی منطقه‌ای را دست مایه کار خود قرار می‌دهد و با این کار ریشه همه ارزش‌ها را می‌زند، به تازگی نیز سراغ افغانی‌ها رفته است. هنر این نیست که زبانی را به مسخره بگیرید. این صدا و سیما برای زندگی روستایی احترامی قایل نیست. البته توقعی از کارگردانان و هنرمندانش نیست چرا که یا به فکر پول هستند و یا هنر می جویند و قبله‌شان هالیوود؛ یا جشنواره کن یا جشنواره ای در گوشه ای دیگر از دنیا است.

وی افزود: اگر جوانی از صبح کار کند و دیر وقت به خانه باز گردد، اگر نگویند این جوان مشاعرش را از دست داده است، می‌گویند این بیچاره مریض است، باید او را ببریم نزد روانپزشک تا معالجه شود. اما اگر فردی یک ساعت با موبایل کار کند، با زدوبند و دلالی میلیاردر شود‌، زرنگ تلقی می‌شود. الان بچه‌ها دوست دارند، مطالعه و تحقیق کنند تا بفهمند شهرام جزایری چگونه «شهرام جزایری» شد؟ این ارزش موجود ما است.

طالب‌ با بیان این که در حال حاضر، جامعه نه به تولید که به مصرف، خدمات، مبادلات و قاچاق می‌اندیشد، اظهار کرد: به تازگی به طور رسمی اعلام شد که ۸میلیارد دلار کالای قاچاق وارد کشور شده است، البته بر اساس تجربه می‌دانیم که آمارهای رسمی همیشه یک چندم ارقام واقعی و غیررسمی است. در این شرایط تولید چه معنایی دارد؟ اینجا دو نکته قابل توجه است، اول این که مقدار دلاری که از کشور بیرون می‌رود در جای دیگر کار ایجاد می‌کند، دوم این که اگر این مقدار پول از کار به دست می‌آمد به هیچ‌وجه چنین اتفاقی- قاچاقی- رخ نمی‌داد. این پول نفت است که مدام در حال افزایش است و به همان میزان، قاچاق، آسیب‌های اجتماعی، قیمت کالاها و ... نیز افزایش می‌یابد. چیزی در زیربنا و روبنا به ما نمی‌ خورد، جز ضرر و بیماری و عدم آرامش چیزی به ارمغان نیاورده است .

وی افزود: بالا رفتن قیمت نفت برای کشورهای دارنده نفت، نوعی هروئین است که مدام دوزش بالا می‌رود. خدا نکند آن روزی فرا برسد که دیگر نفت نباشد. معتادی که مصرفش بالا است، در صورتی که مواد به او نرسد، اگر نمیرد، زنده ماندنش هم بهتر از مردن نخواهد بود.

مدیر گروه مطالعات توسعه روستائی دانشگاه تهران در پاسخ به این که به طور مشخص چه راه حل‌هایی را برای برون رفت از این وضعیت پیشنهاد می‌کنید، بار دیگر تکرار کرد: چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید. در سخنان مقامات ارشد کشور، در قانون اساسی، و سایر مسوولان چیزی جز این که می‌خواهند، تولید افزایش یابد، و استقلال و آزادی و ... باشد، نمی‌بینیم. اما نکته این است که به این سخنان عمل نمی‌شود. به نظر می رسد دولت برنامه ‌و الگوئی برای توسعه ندارد. و یا بیان و عیان نمی‌کند‌، چرا که در این صورت باید برنامه چهارم توسعه و چشم‌انداز را کنار بگذارد. الان چه کسی می‌داند که به برنامه چهارم توسعه عمل می‌شود یا نه؟ من از برنامه چهارم دفاع نمی‌کنم، اما معتقدم این برنامه دست کم نشان می‌دهد که کشور به چه سمتی می‌رود. این دولت بهتر است بگوید که به کجا می‌رود؟

وی افزود: من بحث نفر و سیستم ندارم. اما این که آیا به سوی توسعه می‌رویم یا نه؟ باید بگویم که راهی که ما می‌رویم به ترکستان است. توسعه با پول نفت نمی شود. توسعه درد دارد، رنج دارد. زایمان سختی دارد. هر کاری سختی دارد، اما ما اصلا عمل و زایمانی نمی‌بینیم. هیاهو را می‌شنویم، اما هیچی نمی‌بینیم.

طالب اظهار کرد: بخش دولتی را واگذار می‌کنیم اما پس ازمدتی آن را دوباره به دولت پس می‌دهند. این کار ساختار را به هم می‌ریزد. در این میان باید پرسید دولت برای شرکت‌هایی که واگذار می‌کند، کارآفرین و مدیر تربیت کرده است که بخواهند این شرکت‌ها را اداره کنند؟ چه نیرویی را در کجا تربیت می‌کند؟ در دانشگاه‌ها؟! دانشگاه‌ها که اصلا ارتباطی با صنایع ندارند! کتاب‌های درسی را ترجمه و به دانشجویان منتقل می‌کنند. کدام مدیریت تولید خودمان است؟ کدام رشته؟ متاسفانه ما در این مسائل هم توزیع‌کننده هستیم. درست مثل توزیع‌کننده تلویزیون ال.سی.دی، کامپیوتر ...‌، توزیع‌کننده علم هم هستیم. ولی برخی از علوم را به کسی نمی دهند . خودمان باید آن را به دست آوریم. به امید اینکه روزی هم به فکر توسعه بیفتیم و آن را حق مسلم خود بدانیم. می توانیم یا بهتر است بگویم باید بدانیم و بتوانیم وگر نه... .