دولت آلمان به شیوه‌های گوناگون به مهاجران کمک می‌کند تا بتوانند خودشان را در جامعه آلمان همگرایا انتگره کنند؛ یعنی جذب جامعه میزبان شوند. به همین علت از سال ۲۰۰۵ برای مهاجران «کلاس‌های همگرایی» دایر است. کلاس‌های همگرایی که حدود ۶ تا ۷ ماه طول می‌کشند، برای همه مهاجران اجباری‌ هست البته زبان‌آموزان در این کلاس‌ها فقط زبان یاد نمی‌گیرند، بلکه با روش زندگی، فرهنگ و تاریخ آلمان هم آشنا می‌شوند.

زبان‌آموزان ایرانی در مدرسه هارتناک برلین

مدرسه هارتناک یکی از مدارسی است که مهاجران می‌توانند این دوره‌ها را در آن بگذرانند. هارتناک که یکی از بزرگ‌ترین مدرسه‌های برلین است، ۵۰ معلم رسمی دارد. به گفته هنیگ لاوترباخ مدیر مدرسه، ۱۰‌درصد زبان‌آموزان این مدرسه ایرانی‌اند.

ایرانی‌ها در این مدرسه وجهه خوبی دارند. یکی از معلم‌های کلاس‌های همگرایی که تجربه‌های زیادی با شاگردان ایرانی دارد، معتقد است که شاگردان ایرانی به آموختن بسیار علاقه‌مندند و سعی می‌کنند زبان آلمانی را سریع‌تر از دیگر مهاجران بیاموزند. اما مدیر مدرسه نظر دیگری دارد. او می گوید: «زبان‌آموزان ایرانی توقع‌شان از کلاس‌ها خیلی بالا است، البته این خیلی خوب است، اما سروکله زدن با آنها سخت‌تر از مثلا سروکله زدن با ترک‌ها و روس‌ها و چینی‌ها است. خیلی خوش‌برخوردند ولی یک کمی سخت‌اند.»

ملتی مغرور

به نظر هنیگ لاوترباخ ایرانی‌ها ملت مغروری هستند. همیشه بیشتر و بیشتر می‌خواهند که البته این برای یک زبان‌آموز خوب است، زیرا به این ترتیب معلم‌ها هم مجبور می‌شوند بهتر کار کنند. لاوترباخ می‌گوید، بعضی از ایرانی‌ها انگار همیشه می‌خواهند همه چیز را نقد کنند و تمام مدت اعتراض می‌کنند.

محمد از ۲ ماه پیش در آلمان زندگی می کند. او نه از زبان آلمانی خوشش می‌آید نه از فرهنگ آلمانی. معتقد است که فرهنگ ایرانی بهترین فرهنگ دنیاست و دقیقا به همین علت ایرانی‌ها ضرورتی نمی‌بینند که بخواهند جذب فرهنگ و جامعه آلمان شوند.

او با صدایی سرشار از غرور می‌گوید: «فرهنگ مثل موسیقی است. وقتی شما یک موسیقی را دوست دارید و آن موسیقی از نظر شما یک چیز عالی و متعالی است، دوست ندارید به چیزهای دیگر گوش کنید.»

آموزش تاریخ و فرهنگ آلمان

۳۰ ساعت پایانی کلاس‌های همگرایی به آموزش تاریخ و فرهنگ آلمان اختصاص داده شده است. البته کارشناسان معتقدند که برای یادگیری تاریخ و فرهنگ یک کشور ۳۰ ساعت بسیار کم است.مدیر مدرسه هارتناک از کم بودن ساعات این کلاس‌ها گله‌مند است و می‌گوید: «در ۳۰ ساعت فقط می‌شود چیزهای خیلی کمی را توضیح داد. به عقیده من، ساعات این کلاس‌ها باید بیشتر شود. این پرواضح است. البته باید بگویم که در خود کلاس‌های زبان هم به خیلی از این موضوعات اجتماعی پرداخته می‌شود. اما ۳۰ ساعت بی‌تردید کم است.

ما حتی سعی کردیم به مقامات مسوول هم بگوییم که ساعات این کلاس‌ها باید تا ۱۰۰ ساعت اضافه شود، چرا که در ۳۰ ساعت نمی‌شود با جامعه‌ و فرهنگ آلمان و نظام حقوقی و اقتصادی آن آشنا شد.» قرار است از سال ۲۰۰۸ ساعت‌های کلاس‌های همگرایی افزایش پیدا کنند.

آموزش زبان آلمانی به عنوان زبان دوم نه زبان خارجی

کتاب‌های این دوره‌ها با هدف آموزش زبان آلمانی به عنوان زبان دوم نوشته شده‌اند نه به عنوان زبان خارجی. به همین علت هم زبان‌آموزان می‌توانند لغات جدید و نکته‌های دستوری هر درس را در قالب یکی از موضوعات زندگی روزمره یاد بگیرند. یکی از معلم‌های کلاس‌های همگرایی که یک زن جوان ترک‌تبار است، می‌گوید: «محتوای موضوعات این کتاب‌ها این است که یک مهاجر چه طور درخواست کار بنویسد، چه طور یک نامه بنویسد، با مقامات اداری چه طور برخوردکند، وقتی با همسایه‌ها مشکل دارد چه واکنشی داشته باشد، بداند که مقررات عبور و مرور و رانندگی به چه ترتیبند. خلاصه همه چیزهایی که به نوعی به زندگی روزمره مربوط می‌شوند.»

در واقع هدف اصلی کلاس‌های همگرایی این است که مهاجران تازه‌وارد بتوانند نیازهای اولیه روزانه‌شان را خودشان به تنهایی و بدون کمک دیگران رفع کنند، چرا که مشکل زبان در بدو ورود، بزرگ‌ترین مشکل است.

یک نمونه

افسانه ۸ ماه است که در آلمان زندگی می‌کند. او از چند ماه پیش در کلاس‌های همگرایی شرکت کرده است ولی هنوز نمی‌تواند به زبان آلمانی حرف بزند. بزرگ‌ترین مشکل او ندانستن زبان آلمانی است. او خود می‌گوید: «فقط مشکلم این است که زبان بلد نیستم. مثل یک آدم کور و کر هستم و تمام ارتباطاتم باید توسط شوهرم باشد. مرا ببرد دکتر. ثبت‌نامم کند. از دست خودم کاری برنمی‌آید.

یکی از مشکلات بزرگم این است و تمام تلاشم این است که بتوانم زبانم را قوی کنم.»

مهاجرت، گسستی ناگهانی

تقریبا همه مهاجران معتقدند که روزهای اول خیلی سخت هست. انسان به ناگهان «هیچ می‌شود»، دچار گسست می‌شود؛ گسستی ناگهانی از کشور و دنیا و حتی خویشتن خود.

سمیرا یک سال و اندی است که در آلمان زندگی می‌کند. او در ایران پرستار بوده و از شغل و زندگیش راضی است. به علت ازدواج با یک ایرانی که از سال‌ها پیش در آلمان زندگی می‌کند، به این کشور مهاجرت کرده است. روزهای اول مهاجرتش بسیار سخت بوده است، آنقدر سخت که وقتی یادش می‌افتد، بغضش می‌ترکد و با گریه می‌گوید: «می‌آیی در یک کشوری وارد می‌شوی، در خانه‌ات تنها، تلویزیون را روشن می‌کنی، نمی‌فهمی. رادیو را روشن می‌کنی، نمی‌فهمی. خب این چیزها خیلی سخت بود. می‌رفتم مثلا خرید کنم. یک چیزی فروشنده از من می‌پرسید. وای خدایا چه می‌گوید؟ اصلا احساس می‌کردم دارم خرد می‌شوم. یعنی یک شخصیت تحصیلکرده از ایران می‌آید، وارد اینجا می‌شود، ولی خرد می‌شود چون زبان را نمی‌فهمه. خیلی برایم سخت بود.»

کلاس تنها کافی نیست

افسانه، یکی از زبان‌آموزان کلاس‌های همگرایی می‌گوید: «معلم ما نظرش این است که کلاس تنها کافی نیست. البته ایشان نظرشان این نیست که نمی‌توانم به جایی برسم. فکر می‌کنم خب پیشرفتی را که می‌توانم در عرض دو سال داشته باشم، باید در عرض ۱۰سال با خواندن تنها به کمال برسم، چون اطلاعاتم فقط از طریق خواندن است.» مشکل مهاجران آلمان، از ‌جمله ایرانی‌ها این است که بیشتر با خودشان در ارتباطند.

لاوترباخ، مدیر مدرسه هارتناک معتقد است که اگر مهاجران از «پوسته» خود بیرون بیایند و با آلمانی‌ها ارتباط برقرار کنند، نه تنها زبانشان بلکه خیلی چیزهای دیگر را هم می‌توانند به سرعت بیاموزند: «من به همه توصیه می‌کنم که زبان را یاد بگیرند، خودشان را با روحیه و فرهنگ و تاریخ و خلاصه همه چیزهایی که به آن مربوط می‌شود واقعا درگیر کنند و به آن بپردازند. سعی کنند که با همسایه‌های آلمانی‌شان ارتباط بگیرند. اگر آدم بخواهد با آلمانی‌ها رابطه بگیرد، باید خودش برود طرفشان. البته شاید این برای ایرانی‌ها خیلی سخت‌ باشد، چون آنها هم خیلی مغرورند و می‌خواهند که آلمانی‌ها بروند طرفشان، ولی نباید این‌جوری فکر کنند.»

کلاس‌های رنگانگ

در این کلاس‌ها، زبان‌‌‌آموزانی در سنین گوناگون و از جوامع مختلف دیده می‌شود. کارکنان مدرسه هم از ملیت‌های مختلف هستند؛ آلمانی، روس، ترک، لهستانی ... یک ایرانی هم هست. او علت استخدام شدنش را در مدسه هارتناک، انگیزه مدیر مدرسه در کمک کردن به زبان‌آموزان ایرانی می‌داند.