خاطره آن صدای گرم

یاسین نمکچیان

۵۸ سال ازانتشاراولین کتاب مهدی اخوان ثالث با عنوان «ارغنون» می‌گذرد و درست ۱۹ سال از خاموشی همیشگی‌اش، هنوز نفس‌های گرم شاعر بلند آوازه خراسانی شبیه خونی گرم در رگ‌های زندگی جریان دارد. اخوان ثالث در کنار شاعرانی همچون نیما یوشیج، احمد شاملو، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری یکی از قله‌های شعر معاصر فارسی به شمار می‌آید که فتحش به آسانی امکان پذیر نیست. اخوان ثالث به تنهایی راهی را در ادبیات ایران پیمود که تا پیش از او ناشناخته بود. تلفیق زبان کلاسیک و فرم تازه شاید مهمترین دستاورد این شاعر باشد که شیوه اخوان ثالث را پدید آورد.

«من نه سبک شناس هستم نه ناقد.... من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خود برداشت داشته‌ام. شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم...»

اخوان ثالث یا همان م. امید حماسه‌نویس در یک جمله تصویری روشن و آیینه‌ای تمام نما از مسیر شاعرانگی‌هایش روبه‌روی مخاطب قرار می‌دهد. او با درک درستی از پیشنهاد‌های نیما و ترکیب آنها با تجربه‌های شخصی خود به گونه‌ای از شعر می‌رسد که خاص اوست. بی‌تردید حرکت شعرهای این شاعر در زندگی پرفراز و نشیبش ریشه دوانده است. در واقع جامعه، عنصر اصلی شکل دهنده آثار اوست که شرایطی را به وجود می‌آورد تا مخاطب سال‌های سال شعرهایش را به حافظه بسپارد و از تکرار زمزمه‌اش کلافه نشود. به دلیل همین ویژگی‌ها باید اخوان را جزو معدود شاعران اجتماعی نویسی دانست که مضمون‌های عاشقانه را در بیشتر مواقع به فراموشی می‌سپارد.

او در سال ۱۳۰۷ در توس نو مشهد متولد شد. تحصیلاتش را تا مقطع متوسطه در همان جا گذراند و دوره هنرستان را در رشته آهنگری به پایان برد و در همین رشته آغاز به کار کرد. در آغاز دهه بیست زندگیش به تهران رسید و معلمی‌ را برگزید و در همان دوران بارها به زندان افتاد و مدتی هم به کاشان تبعید شد.

کودتای ۲۸ مرداد اما مسیر زندگی‌اش را تغییر داد و اخوان که تا آن روزها شاعر چندان شناخته شده‌ای نبود با سرودن «زمستان» تحت تاثیر شرایط آن روزگار به شاعری سرشناس و مهم تبدیل شد. همان شعرها بهانه‌ای است که منتقدان زیادی اخوان را شاعر شکست می‌نامند.

در بین علاقه‌مندان ادبیات کمتر کسی را می‌توان پیدا کرد که حداقل سطرهایی از شعر قدرتمند زمستان را در حافظه نداشته باشد. شعری که فضای یاس آلود و ناامیدی پس از اتفاقات ۲۸ مرداد را به گونه‌ای به تصویر می‌کشد که مخاطب نسل جوان با مرورآن خودش را در کوچه پس کوچه‌ها و خیابان‌های آن روزگار می‌بیند.

سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت/ سرها در گریبان است/ کسی سر برنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را/ نگه جز پیش پا را دید نتواند/ که ره تاریک و لغزان است/ وگر دست محبت سوی کس یازی/ به اکراه آورد دست از بغل بیرون/ که سرما سخت سوزان است.

کارنامه هنری م.امید به بخش‌های مختلفی تقسیم می‌شود که بررسی آن فرصتی مناسب می‌طلبد، اما باید گفت که اخوان از یک سو شاعر بود و از سویی دیگر ادیب و مسلط به ادبیات؛ هم سیاسی بود و هم فعال اجتماعی حداقل به دلیل شعر‌هایی اجتماعی که از او به یادگار مانده است. او چهارم شهریور سال ۱۳۶۹ در سن ۶۲ سالگی برای همیشه با جهان خداحافظی کرد ولی صدای گرم و گیرایی که از م.امید به یادگار مانده‌، خیلی‌ها را به خاطره‌های دوردست‌ها می‌کشاند. کتاب‌هایش را باید بار‌ها و باره خواند و قاصدکش را با صدای خودش شنید که می‌گوید:

قاصدک !‌هان ، چه خبر آوردی ؟/ از کجا وز که خبر آوردی ؟/ خوش خبر باشی ، اما ،‌اما/ گرد بام و در من/ بی ثمر می‌گردی/ انتظار خبری نیست مرا/ نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری/ برو آنجا که بود چشمی‌و گوشی با کس/ برو آنجا که تو را منتظرند/ قاصدک/ در دل من همه کورند و کرند/ دست بردار ازین در وطن خویش غریب