مصرف، پس‌انداز و رشد اقتصادی

استاد: استیون هورویتز

مترجم: حسن افروزی

استیون هورویتز، استاد اقتصاد دانشگاه سنت لاورنس در کنتون نیویورک و محقق ارشد موسسه مرکتوس آرلینگتون ویرجینیا است. او مولف دو کتاب است: «پایه‌های خرد و اقتصاد کلان: یک دیدگاه اتریشی» و «تکامل پولی، بانکداری آزاد و نظم اقتصادی». وی همچنین آثار زیادی را در باب اقتصاد مکتب اتریشی، اقتصاد سیاسی‌هایک، تئوری و تاریخ پولی نگاشته است. کارهای او در نشریه‌های حرفه‌ای چون History of Political Economy، Southern Economic Journal و The Cambridge Journal of Economics چاپ شده‌اند. او PhD خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه جورج میسون و مدرک کارشناسی اش در اقتصاد و فلسفه از دانشگاه میشیگان دریافت کرده است.

یکی از تصورات اشتباهی که در مورد اقتصاد وجود دارد و می‌توان آن را در رسانه‌ها مشاهده کرد این است که تصور می‌شود مصرف کلید رشد اقتصادی و رفاه بیشتر است. البته منظور این نیست که افراد با خرید کالا‌های مختلف خوشحال می‌شوند، بلکه مصرف به‌ اندازه کافی زیاد، شرط لازم برای سلامت اقتصاد، به عنوان یک کل است. به‌خصوص اکنون که در حال ورود به رکود هستیم (این مقاله در آستانه‌ ورود به رکود سال ۲۰۰۸ نگاشته شده است.م) مکررا می‌شنویم که دولتمردان به دنبال راه‌هایی برای «تحریک» مصرف هستند تا از بدتر شدن رکود جلوگیری کنند. بسیاری از سیاست‌هایی که برای مقابله با رکود پیشنهاد شده‌اند بر این پایه استوارند که دلیل رکود کمبود مصرف است و بنابراین افزایش آن می‌تواند درمان رکود باشد. به طور کلی، به نظر می‌رسد مردم بر این باور‌ند که هر چه بیشتر مصرف کنیم، بیشتر رشد می‌کنیم.

اما در واقعیت این مساله برعکس است. کلید واقعی رشد پایدار اقتصادی، نه مصرف، بلکه پس‌انداز است.

خانوارها دو راه اساسی برای تخصیص درآمد بعد از کسر مالیات شان دارند‌: می‌توانند آن را برای مصرف در زمان حال صرف کنند یا برای مصرف در زمان آینده. در دیدگاه اشتباه مذکور که مصرف عامل رشد اقتصادی فرض می‌شود، پس‌انداز قسمتی از درآمد است که هیچ تاثیری در رشد اقتصادی ندارد. این دیدگاه التزاما «پس‌انداز» را با «پول لای تشک» برابر می‌گیرد.

با این حال، به غیر از تعداد بسیار کمی از خانوارها، پس‌انداز چنین جایگاهی ندارد. در‌واقع پس‌اندازها به هر حال به نوعی وارد سیستم مالی می‌شوند. این اتفاق می‌تواند به شکل‌های متفاوتی صورت پذیرد، ولی برای سادگی اجازه دهید فرض کنیم که این اتقاق در قالب ذخیره در حساب‌های بانکی انجام می‌گیرد. وقتی پولی در بانک سپرده‌گذاری می‌شود، این‌گونه نیست که بانک آن را در گاوصندوق خود نگاه دارد، بلکه آن را به متقاضیان وام می‌دهد. وام‌گیرندگان نیز آن پول را برای تامین مالی پروژه‌های خود استفاده می‌کنند. در کل، پروژه‌هایی که آن‌ها تامین مالی می‌کنند به موجودی سرمایه‌ اقتصادی اضافه می‌شوند که در ‌واقع کلید اصلی رشد پایدار اقتصادی است.

رشد اقتصادی با یافتن راه‌هایی برای تولید با کمترین قیمت امکان‌پذیر می‌شود مخصوصا کاهش نیروی کار به کمترین حد ممکن. هر چقدر که تولید نیروی کار کمتری نیاز داشته باشد، نیروی کار بیشتری برای استفاده در بخش‌هایی که قبلا امکان‌پذیر نبودند آزاد می‌شود. ۱۰۰ سال پیش را در نظر بگیرید که تقریبا ۵۰‌درصد جمعیت آمریکای شمالی به نوعی در فعالیت‌های کشاورزی درگیر بودند، ولی این نرخ امروز کمتر از ۲‌درصد است در حالی که میزان تولید مواد غذایی بیشتر از هر زمان دیگری است و قیمت بسیار کمتری نسبت به آن زمان دارد. نیروی کاری که زمانی برای تولید مواد غذایی مورد استفاده قرار می‌گرفت امروز می‌تواند در فعالیت‌های دیگری از فعالیت‌های صنعتی گرفته تا خدمات خرده فروشی و طراحی وب و شغل‌هایی که هنوز حتی نمی‌توانیم تصور کنیم به کار بپردازد. از طرفی نیز کسانی که امروز در فعالیت‌های کشاورزی (که بیشتر سرمایه-بر شده است) به کار می‌پردازند دستمزد بسیار بیشتری نسبت به ۱۰۰ سال پیش دریافت می‌کنند؛ چرا که با کمک سرمایه‌هایی که در اختیار دارند بهره‌وری بسیار بیشتری ایجاد می‌کنند. داستان رشد اقتصادی تکرار همین داستان برای دیگر صنایع است.

برای اینکه این داستان بتواند تکرار شود، صنایع نیاز به پس‌انداز دارند. هر چقدر که پروسه‌ تولید بیشتر سرمایه-بر شود، زمان بیشتری برای تولید کالای مصرفی مورد نیاز است. در مورد تفاوت صید ماهی با دست خالی و با تور ماهیگیری فکر کنید. برای درست کردن کالای سرمایه‌ای (تور ماهیگیری) زمان نیاز است. در طول این زمان، مصرف‌کنندگان باید بتوانند نیاز خود را به گونه‌ای تامین کنند تا کالای سرمایه‌ای تولید شود. پس‌انداز این «پل» را پشتیبانی می‌کند. این پس‌انداز است که تولید کالای سرمایه‌ای را ممکن می‌سازد، چیزی که در عوض بهره‌وری تولید و به تبع آن سطح دستمزد‌ها را افزایش می‌دهد. اول مکانیزه شدن، بعد صنعتی شدن و حالا کامپیوتری شدن. همه‌ این‌ها بهره‌وری خود را نصیب بشر ساخته‌اند: غنی‌تر ساختن میزان بیشتر و بیشتری از جمعیت.

توجه کنید که با این دستمزد‌های بیشتر، افراد و خانوار‌ها می‌توانند بیشتر مصرف کنند. این مخارج مصرفی جدید آن‌ها است که بازار‌ها و تقاضاهای جدید را به وجود می‌آورد. برای مثال، این ثروت به وجود آمده از طریق مکانیزه و صنعتی شدن بود که تقاضا برای شغل‌های بیشتر در زمینه‌ صنایع خدماتی به وجود آمد و بدین ترتیب این کارگر‌ها توانستند نیازهایی را بر طرف کنند که قبلا امکان‌پذیر نبود.

نکته‌ حائز اهمیتی که وجود دارد این است که توانایی برای مصرف، نتیجه‌ رشد اقتصادی است نه دلیل آن. در‌واقع این پس‌انداز‌ها هستند که رشد اقتصادی را در قالب تولید بیشتر امکان‌پذیر ساخته و این توانایی را به خانوارها می‌دهند که بیشتر مصرف کنند.

در مواجهه با یک اقتصاد کند، راه حل نباید اختصاص منابع بیشتر به مصرف باشد. چنین کاری شاید توهم رشد اقتصادی در کوتاه‌مدت را به وجود آورد، ولی در طول زمان توانایی ما را برای ایجاد سرمایه‌ای که می‌تواند بعد‌ها عامل مصرف بیشتر شود، از بین می‌برد. از بین رفتن توانایی ایجاد سرمایه به معنی رشد کندتر دستمزدها، کندتر شدن کاهش قیمت‌ها و افزایش کندتر تولید خواهد شد. تحریک مصرف تنها باعث کاهش بهره‌وری اقتصاد در طول زمان خواهد شد.

در عوض، باید به دنبال راه‌هایی برای از بین بردن موانع کارآفرینی باشیم به این معنا که قوانین کنترلی نهادهای مالی باعث از بین رفتن انگیزه‌ کارآفرینان برای اعطای وام‌های ایجاد سرمایه نشوند. بدون دخالت‌های دولت، خانوارها خود تصمیم خواهند گرفت که چگونه منابع مالی خود را بسته به نیازهای خود بین زمان حال و آینده تخصیص دهند. بدین ترتیب ما با نرخ رشد اقتصادی روبه‌رو خواهیم بود که نشان دهنده‌ جمع مزیت‌هایی است که بسته به زمان حال و آینده ایجاد می‌شوند. مصرف همانگونه از اسمش بر می‌آید، تنها منابع را «مصرف» می‌کند و این پس‌انداز است که منابع را به وجود می‌آورد.