شیرین پرتوی

۱ - هنوز هم طعم بی‌مانند آن روزهای خوش را زیر زبان دارم، روزهای سال‌های ۵۹ و ۶۰ هنرجویی و بازیگوشی در آتلیه استاد تاها بهبهانی. ماه‌های نخست هفته‌ای دو روز و بعد‌ها هفته‌ای یک روز، پنج‌شنبه‌ها که بعدترها شد همه سه‌شنبه‌ها. دیدار استاد با آن اخلاق نیکو، روی خوش به خصوص آرامش و صبری که گویی تحفه‌ای است آسمانی مختص ایشان، جذابیت‌های رنگ و بوم و قلم مو را دو چندان می‌کرد. آنها که استاد را می‌شناسند بر این مطلب صحه می‌گذارند که در محضر اندیشه ایشان اول اخلاق به معنای گستره‌ای از جهان‌بینی الهی و تجلی آن در نگاه و آداب انسانی اولویت دارد، سپس فراگیری فن نقاشی که شاید روزی به هنر نقاشی مزین شود. بعدها که غبار زمان بر آن روزگاران نشست و سن دویدن تند کرد و عمری گذشت، دریافتم آنچه در محضر ایشان گذشت ثمره‌ای از آموزه‌های کهن نخبگان سرزمین مادری است که شاید یک از هزاران آن را در این عمر فانی درنمی‌یابند و من اقبال بلندی داشته‌ام.

حال اینکه شاگردی از استادش بنویسد و این بخت را بیابد که برای اولین بار تازه‌ترین آثار استادش را در نمایشگاهی به تماشا بگذارد به یقین حاصل آن اقبال بلند است.

۲ - نقاشی‌های استاد بهبهانی اتفاقی خلق نمی‌شوند. هر یک از آنها ریشه معرفتی دارند که از جهان درونی خاص ایشان تجسم می‌یابند و هریک از آبشخور جهان‌بینی مختص ایشان سیراب شده‌اند.هر بیننده‌ای متوجه این مهم می‌شود که استاد نقاش، هویتی را زمزمه می‌کند که فرای زبان‌ها و زمان‌ها است.نکته مهم‌تر آن است که همه این مضامین در نهایت سادگی و در عین موجزگویی بیان می‌شود. پرنده‌ها، پرنده‌ها، پرنده‌ها پران در زمینه‌ای فراسرزمینی و فرا آسمانی. بازگویی و بازآفرینی این مضمون ده‌ها بار و صدها بار هر بار از دریچه‌ای نوتر و بدیع‌تر به هر بیننده‌ای این مجال را می‌دهد که پرنده در قفس مانده خیال و اندیشه‌اش را توامان پرواز دهد و از پنجره‌ای که استاد نقاش گشوده، سرکشی بکشد. بدیهی است، چنان اتفاق بسیار مهمی در مواجهه با هر اثری رخ نمی‌دهد. شمار چنین آثاری معدود است که به گواه صاحبنظران آثار استاد تاها بهبهانی حائز چنین ویژگی مبرزی است. این آثار تلاش نخ‌نمایی برای فهماندن مفهومی ندارند، دست و پا نمی‌زنند تا چیزی را به کسی القا کنند و راز موفقیت و اکسیر جاودانه شان در همین نکته مستتر است.