نگاه کیسینجر تضعیف و حفظ داعش با هدف بازدارندگی ایران است

دکتر ابراهیم متقی استاد دانشگاه تهران رویکرد ایالات متحده آمریکا در قبال داعش را باید در قالب موازنه‌گرایی منطقه‌ای تحلیل کرد. داعش به‌عنوان نیروی گریز از مرکز برای مقابله با ساخت‎های سیاسی جبهه مقاومت، سازماندهی و به کار گرفته شد. زمینه‌های شکل‌گیری و فعالیت نیروهای داعش مربوط به سال ۲۰۱۱ و براساس حمایت فراگیر گروه‎های فرقه‎ای و هویتی است که از مرکزیت جغرافیایی عراق شروع می‎‌شود و تا مرکزیت جغرافیایی سوریه ادامه پیدا می‎کند؛ منطقه‌ای که فراتر از مرز الولید عراق و سوریه محسوب می‎شود و دو حوزه بغداد و دمشق را در یک راستا به یکدیگر متصل می‎کند. قدرت‌یابی داعش، رویکرد معطوف به موازنه منطقه‌ای را تحت تاثیر قرار داده است و در نتیجه ایالات متحده با نگرانی ناشی از گسترش نقش یابی گروه‌های افراطی روبه‌رو شده است؛ گروه‌هایی که براساس تفکر بنیادین و اعتقادی خودشان به‌عنوان نیروهای جهادی تلقی می‌شوند. بنابراین رویکرد معطوف به جهادگرایی در فضای جهان عرب، تحت‌الشعاع سیاست‎های امنیتی آمریکا قرار گرفته است. به همان‌گونه‎ای که شکل دیگری از جهادگرایی در قالب مجاهدین افغان در دهه ۱۹۸۰ سیاست‌های منطقه‎ای آمریکا را در چارچوب الگوی جنگ نیابتی سازماندهی می‌کرد. در چنین فضایی، نگرش هنری کیسینجر ماهیت راهبردی دارد؛ حرف بنیادین کیسینجر این است که نباید اجازه داد داعش به‌عنوان نیروی چالشگر فراروی ایران در منطقه‌ای که از عراق تا لبنان را در بر می‌گیرد تضعیف شود یا کارکرد خودش را از دست بدهد. وقتی که واژه امپراتوری از سوی کیسینجر به کار گرفته می‎شود به معنای این است که ایران درصدد توسعه حوزه قدرت خود است. همان رویکردی که در سال ۲۰۰۶ از سوی ملک عبدالله اردن و بعدها ملک عبدالله عربستان به‌عنوان هلال شیعی مطرح شد و آمریکایی‌ها زمینه‌های مقابله با «هلال شیعی» را در چارچوب اجلاسیه‌هایی از جمله شرم الشیخ در مصر به وجود آوردند. در فضای فعلی، نگاه کیسینجر ماهیت بازدارنده دارد؛ یعنی به رهبران نظامی و امنیتی آمریکا هشدار می‌دهد که در مقابله با داعش از الگوی تهاجم گسترده و فراگیر استفاده نکنند. به همین دلیل است که رفتار آمریکایی‌ها در مقابله با داعش کاملا تاکتیکی است؛ همچنان‌که نیروهای نظامی‌ای که آمریکا طی دو ماه گذشته به عراق اعزام کرده بود در پی هفته گذشته کاهش یافته است؛ یعنی در اواخر آگوست به ۹۶۰ نیروی نظامی رسیده بود، در حالی که در تاریخ دهم سپتامبر به ۸۲۰ نیروی نظامی تقلیل یافت.

نکته بعدی بحث مربوط به جایگزینی گروه‌های میانه‌رو در سوریه به جای داعش است. یعنی از یکسو آمریکایی‌ها مواضع داعش را مورد حمله قرار می‌دهند و از سوی دیگر حمایت‌های تسلیحاتی را به گروه‌های میانه روی ایدئولوژیک برای مقابله با بشار اسد در دستور کار قرار داده‌اند. یعنی در این فرآیند معادله رویارویی با بشار اسد و دولت سوریه بخشی از استراتژی امنیتی آمریکا است. فقط کارگزارانی که این رویارویی را به انجام می‌رسانند با تغییراتی همراه خواهند شد. بنابراین آنچه را اوباما مطرح کرده است باید انعکاس رهنامه‎ای دانست که در پنج سپتامبر، آنتونی کوردزمن در چارچوب گزارش CSIS به رئیس‌جمهور ارائه داد؛ در آن گزارش بر این موضوع تاکید شده بود که خطر آینده منطقه افراط‌گرایی است و به همین دلیل هم هست که اوباما افراط‌گرایی شیعه را به موازات افراط‌گرایی سنی به کار گرفت. در عین حال این امید وجود دارد که رویکرد ایران در حمایت از گروه‌های میانه رو در عراق سازماندهی شود.

بنابر این در نگاه کلی کیسینجر و اوباما تفاوت خاصی دیده نمی‌شود بلکه بحث کیسینجر راهبردی و نگاه اوباما کاملا تاکتیکی است و نباید تصور کرد که تفکر بنیادین اوباما در برخورد با ایران غیر از این باشد؛ الگوی رفتاری‌شان در سوریه نیز همین مساله را نشان می‌دهد.