حسن حسن و جمعی از نویسندگان

مترجم: محمدحسین باقی

در بخش قبل به سابقه حضور کودکان و جذب آنها از سوی گروه‌های تروریستی اشاره شد. گفته شد که عضویت کودکان در گروه‌های تروریستی از روی اجبار است و آنها ربوده شده و آموزش داده می‌شوند. این وضعیت بیشتر در کشورهای آفریقایی مصداق دارد. همچنین به شرایط، دلایل و چگونگی به‌خدمت درآوردن کودکان از سوی دولت‌ها و گروه‌های تروریستی نیز اشاره شد. نکته مهمی که اشاره شد این بود که داعش الگوی خود در جذب کودکان را امپراتوری عثمانی قرار داده و با «سیستم دوشیرمه» به استخدام کودکان و آموزش آنها روی می‌آورد.

بنابراین این افراد (دوشیرمه‌ها) مسلمان و ترک تربیت می‌شدند. آنها بعدا جزو لشکر عثمانی می‌شدند. این روش در سال ۱۸۲۶ توسط سلطان محمود دوم لغو شد. سلطان مراد یکم، امپراتور عثمانی، مدیون اشراف ترک بود و از اینکه آنها بر او قدرت داشتند ابراز انزجار می‌کرد. مراد برای کاستن از نفوذ این اشراف، نظام دوشیرمه را تاسیس کرد. آنها عمدتا پسران مسیحی از استان‌های بالکان بودند که به درون امپراتوری آورده شده و مسلمانشان می‌کردند و سپس تا آخر عمر به سلطان خدمت می‌کردند. این پسران برده بودند و اطاعت بی‌چون و چرا از سلطان داشتند. این دوشیرمه‌ها نیروهای اداری و دولتی و نخبگان نظامی مانند ینی‌چری‌ها را تشکیل می‌دادند.

رهبران داعش و مبلغانش با امپراتوری عثمانی بارها اعلام بیعت و وفاداری کردند. به این وسیله می‌خواهند اعتبار بیابند و بگویند که ایدئولوژی خشن آنها از میراث عثمانی است و از آنها به عاریت گرفته‌اند. البته تفاوت‌هایی میان رویکرد داعش و عثمانی وجود دارد: اول، سیستم دوشیرمه در سال‌های اول امپراتوری عثمانی شکل گرفت و تکامل یافت. این سیستم ملغمه‌ای بود از اعتقادات اسلامی، همراه با مفاهیم مذهبی غیرارتدوکس، آداب و رسوم قبیله‌ای ترکی و سنت بیزانسی. این رویکرد چند فرهنگی در تضاد با سلفی‌گری خشک داعش است. دوم، پسرانی که از سوی سیستم دوشیرمه عثمانی به خدمت گرفته می‌شدند دسترسی نامحدودی به پول و جایگاه اجتماعی داشتند و بسیاری از آنها به بالاترین پست‌های دولتی می‌رسیدند.

این روش چنان موفقیتی یافت که خانواده‌های مسلمان از تغییر کیش یافتگان مسلمان ابراز انزجار کردند و در نهایت باعث شد مسلمانان هم به نیروهای ینی‌چری بپیوندند. در مقابل، در داعش آموزش‌های تنگ‌نظرانه و محدودی که کودکان می‌بینند به این معناست که آنها به جای اینکه به درجات بالای شغلی در «خلافت» برسند، کودکان به خدمت گرفته شده در بهترین حالت به‌عنوان «گوشت دم‌توپ» به خدمت گرفته می‌شوند. در نهایت، دوشیرمه اساسا سیاسی بود و علمای دینی در امپراتوری عثمانی با آن به مخالفت برخاستند و آن را تخلف از حقوق غیرمسلمانان اعلام کردند، در حالی که علمای داعشی اصلا از حقوق غیرمسلمانان دفاع نمی‌کنند و آنها را فقط در خدمت «دولت اسلامی» می‌دانند.

بچه شیرهای صدام

یکی دیگر از الگوهای استخدام کودکان در داعش را می‌توان در رژیم بعث صدام در عراق یافت. صدام به استخدام گسترده کودکان و وارد کردن آنها در نیروهای مسلح می‌پرداخت. در اواخر دهه ۷۰، حزب بعث «جنبش فتوت» را تاسیس کرد که هدفش برقراری سازمانی شبه‌نظامی در میان کودکان بود. کودکان ۱۲ ساله در درون واحدهایی سازمان می‌یافتند و آموزش نظامی می‌دیدند و به لحاظ مغزی هم شست و شوی سیاسی می‌شدند. این واحدها در جنگ میان عراق- ایران به‌کار گرفته شدند.

از نیمه دهه ۹۰ به این‌سو، رژیم صدام به صورت سالانه اردوهای تابستانی نظامی برای هزاران کودک ۱۰ ساله برگزار می‌کرد. آنها به مدت سه هفته آموزش نظامی می‌دیدند، درس‌هایی در مورد نحوه استفاده از سلاح‌های کوچک و جیبی می‌آموختند و چنان شست و شوی مغزی می‌شدند که به ایدئولوژی سیاسی بعث روی آورند. مهم‌ترین یگان یا واحد کودک سربازان عراقی «اشبال صدام» یا «بچه شیرهای صدام» نام داشت. این واحد که پس از شکست عراق در جنگ دوم خلیج‌فارس در سال ۱۹۹۱ تشکیل شد پسرانی را به خدمت می‌گرفت که حداکثر سن‌شان ۱۵ سال بود. این کودکان نیز به اردوهای نظامی فرستاده می‌شدند و در آنجا نه‌تنها شست و شوی مغزی می‌شدند بلکه ۱۴ ساعت در روز آموزش نظامی می‌دیدند. آنها دائم از طریق تکنیک‌های آموزشی مانند ضرب و شتم مکرر و خشونت عمدی در قبال حیوانات در معرض خشونت بودند. برخی از این کودکان مانند «جوانان هیتلر» پیش از اینکه به سن بزرگسالی برسند در میادین نبرد حضور می‌یافتند. طی جنگ سال ۲۰۰۳ آمریکا با عراق و ورود نیروهای آمریکایی به این کشور، آنها در سه منطقه نصیریه، موصل و کربلا با واحدهای کودکان مواجه شدند. علاوه بر این سه منطقه اصلی، نیروهای آمریکایی در موارد و مواقع متعدد دیگری هم این کودکان را می‌دیدند که بعضا به‌عنوان سپر نظامی مورد استفاده قرار می‌گرفتند.

دوران طغیان

کودکان در دوران طغیان‌ها و شورش‌های پساصدام و طی حمله آمریکا به عراق باز‌هم نقش مهمی داشتند. گزارش‌های اطلاعاتی آمریکا نقش کودکان را به‌عنوان «حمله‌کننده» و «کمین‌کننده» برجسته کرد. یکی از این کودکان می‌گفت: «آمریکایی‌ها ضعیف هستند. آنها برای پول و پرستیژ می‌جنگند. آنها مانند خوک می‌میرند. ما کافران را می‌کشیم، زیرا ایمان مهم‌ترین سلاح ماست.» با بدتر شدن وضعیت امنیتی عراق و پس از اینکه «القاعده در عراق» (سلف «دولت اسلامی») از سوی دبیرکل در فهرست استخدام کودکان قرار گرفت، سازمان ملل مجبور شد که کارگروهی در مورد کودکان و ستیز مسلحانه در عراق در مارس ۲۰۰۹ تشکیل دهد.

میراث صدام

میراث صدام وارد ساختار اداری و بوروکراتیک داعش شد. به‌دلیل همین میراث بود که پل برمر، حاکم موقت آمریکایی عراق، ارتش عراق را منحل کرد، تمام مقام‌های بعثی را از خدمات غیرنظامی بیرون کرد، بیش از ۱۰۰ هزار نظامی بیکار شدند و همین خیل بیکاران خشمگین در مواردی خود را مسلح کردند. در نتیجه، بسیاری از افسران و مقام‌های بعثی در بالاترین سطوح به داعش پیوستند و مهارت‌های نظامی و سازمانی خود را در اختیار این گروه قرار داده و شبکه‌ای از بوروکرات‌های با تجربه را به‌وجود آوردند و احتمالا مهم‌تر از همه دانش خود از شبکه‌های قاچاق که در دهه ۹۰ برای دور زدن تحریم‌ها شکل گرفته بود را در اختیار داعش قرار دادند. این شبکه اکنون تجارت نفتی غیرقانونی داعش را تسهیل می‌کند. نفوذ بعثی‌ها در تمام جنبه‌های استخدام کودکان از ترمینولوژی (بچه شیرهای صدام و بچه شیرهای خلافت) گرفته تا اردوگاه‌های نظامی و تکنیک‌هایی مانند حساسیت‌زدایی در برابر خشونت که برای آموزش کودکان استفاده می‌شود، نمایان است.