چین در برابر فشار باج‌خواهی هسته‌ای آمریکا طی جنگ کره مقاومت کرد و نیروهای آمریکایی را با استفاده از قوای متعارف به مدار ۳۸ درجه عقب نشاند و قدرت جمهوری خلق چین را نشان داد. وقتی مائو و مونتگومری طی دیدار سال ۱۹۶۱ خود در مورد تسلیحات هسته‌ای سخن گفتند، مائو گفت: «برنامه داریم تعدادی محدود بسازیم. اینکه چه سالی آنها را بسازیم مطمئن نیستم.»

دنگ شیائوپینگ نشان داد که «هدف از مالکیت بمب‌های اتمی از سوی چین دفاع از خود است. ما هنوز تا حد زیادی تسلیحات متعارف را توسعه می‌دهیم. مالکیت قوای هسته‌ای کوچک از سوی چین فقط برای ترساندن دیگران است تا به آنها نشان دهیم که هر دو از چنین تسلیحاتی برخورداریم اما کمیت و تعداد آن قابل اغماض است. ما زمانی این توسعه را متوقف خواهیم کرد که از توانایی کافی برای ضدحمله برخوردار باشیم.» کتاب سفید سال ۲۰۰۰ چین در مورد دفاع ملی نیز نشان داد که «چین دارای قوای ضدحمله کوچک اما کارآمد است تا مانع حمله احتمالی هسته‌ای از سوی کشورهای دیگر شود. هر حمله‌ای از این دست نتیجه‌اش ضدحمله هسته‌ای تلافی‌جویانه از سوی چین خواهد بود. چین همواره تعداد تسلیحات هسته‌ای‌اش را در سطح پایینی نگه داشته است. میزان، ترکیب و توسعه قوای هسته‌ای چین با استراتژی نظامی چین مبنی بر دفاع فعال همگام است.» استنتاج دیگر این است که استراتژی باج‌خواه ضدهسته‌ای چین (اجبار هسته‌ای) این کشور را وامی‌دارد تا اقدامات قاطعانه تلافی‌جویانه علیه حمله هسته‌ای را اتخاذ کند.

«لی بین» خاطرنشان کرد که توسعه تسلیحات هسته‌ای چین باید مطابق با اَشکال احتمالی اجبار هسته‌ای باشد. اگر چین در وهله اول از اجبار هسته‌ای در رنج و مضیقه نبود، شاید به‌دنبال توسعه تسلیحات هسته‌ای نمی‌رفت و این مسیر را انتخاب نمی‌کرد. براساس نظریه بازدارندگی هسته‌ای، فقدان قابلیت ضدحمله هسته‌ای (nuclear counterattack capabilities)، بازدارندگی هسته‌ای یک کشور را ناکارآمد می‌سازد، بنابراین توانایی خلع سلاح رقیب در یک ضربت هسته‌ای اولیه شکلی از برتری هسته‌ای تلقی می‌شود و می‌تواند به یک مزیت در اجبار هسته‌ای تبدیل شود. استراتژی چین علیه اجبار هسته‌ای توسعه تدریجی و به‌کارگیری یک نیروی ضدحمله هسته‌ای بسیار قابل اعتماد را می‌طلبد و به همین دلیل توسعه موشک‌های متحرک استراتژیک یک نقطه تمرکز در نوسازی تسلیحات هسته‌ای بوده است.

افزون بر این، از آنجاکه زرادخانه هسته‌ای چین کوچک است، این کشور باید بلافاصله اقدامات سفت و سخت تلافی‌جویانه‌ای را در پاسخ به حمله پیشدستانه علیه تسلیحات هسته‌ای‌اش اتخاذ کند تا بتواند قابلیت حمله دوم رقیب را خنثی کند. در ۱۱ سپتامبر ۱۹۶۹، وقتی «چوئن لای»، نخست‌وزیر وقت چین، با الکسی کوسیگین، رئیس شورای وزرای اتحاد شوروی، در فرودگاه پکن دیدار کرد، این مساله را مطرح کرده و گفت: «شنیده‌ام که اتحاد شوروی در نظر دارد یک حمله هسته‌ای پیشدستانه علیه پایگاه‌های هسته‌ای چین ترتیب دهد.» چوئن لای تاکید کرد «اگر پایگاه‌های هسته‌ای چین از سوی شوروی نابود شود، چین و شوروی وارد وضعیت جنگ خواهند شد و چین تا آخرین نفس خواهد جنگید؛ حتی اگر شوروی ضربه هسته‌ای موفقیت‌آمیزی از طریق حمله ناگهانی یا ابزارهای پیشدستانه وارد آورد، یک مساله سیاسی بس بزرگی را به‌وجود خواهد آورد که برای صدها و بلکه هزاران سال دامنگیرش خواهد

شد.»  در ۷ اکتبر ۱۹۶۹، دولت چین در بیانیه‌ای اعلام کرد که «بارها و به تکرار اعلام کرده است که چین هرگز و در هیچ زمانی و تحت هیچ شرایطی طرف اول در استفاده از تسلیحات هسته‌ای نخواهد بود. بنابراین پوچ و مسخره است که چین به دامن زدن به آغاز جنگ هسته‌ای متهم شود. با این حال، چین از تهدید جنگ حتی از نوع جنگ هسته‌ای، نمی‌هراسد. اگر تعدادی از دیوانگان جنگ‌طلب جسارت حمله به پایگاه‌های هسته‌ای چین را در برابر انظار جهانیان داشته باشند، این تجاوز محسوب شده و ۷۰۰ میلیون چینی برای مقاومت و انتقام برخواهند خواست و از جنگ انقلابی برای از میان بردن نبرد و تجاوز متجاوزان استفاده می‌کنند.»

در همان روز و طی اولین نشست برای مذاکرات مرزی میان شوروی و چین، چوئن لای اظهار کرد: «آنها تهدید به نابودی پایگاه‌های هسته‌ای ما کرده‌اند و گستاخانه دست به تهدید هسته‌ای زده‌اند. من به جد و صادقانه به رئیس شورای وزرای شوروی اطلاع دادم که خواستار جنگ نیستیم. ما حتی نمی‌توانیم امورات خود را حل‌وفصل کنیم؛ پس چرا باید وارد جنگ بشویم؟ با این حال، از تهدید جنگ- از جمله جنگ هسته‌ای- نمی‌هراسیم. بنابراین این را جلوی آنها خواهم گفت، «می‌خواهید از ابزارهای پیشدستانه برای نابودی پایگاه‌های هسته‌ای ما استفاده کنید. اگر چنین کنید، اعلام خواهیم کرد که این جنگ است، تجاوز است و قاطعانه در برابر آن خواهیم ایستاد و تا آخرین نفس در برابر آن مقاومت می‌کنیم.»