فصل اول

 اهداف

در تمام مطالعات و مقالاتی که در مورد چگونگی شروع و نحوه جنگ با چین انجام گرفته و نوشته شده، تحلیل چندان جدی‌ای – لااقل در حوزه عمومی- وجود ندارد که چنین جنگی به چه شکل خواهد بود و عواقب آن چیست. این یک غفلت بزرگ است چراکه چین در چندین مناقشه منطقه‌ای که می‌تواند منجر به تقابل نظامی یا خشونت شود، سر شاخ شده است و هر دو ابرقدرت نیروی کافی، قدرت صنعتی و افراد لازم برای یک جنگ طولانی و سخت در دریا، هوا، زمین، فضای سایبری و ماورای جو (فضا) را دارند. این مطالعه به دنبال پر کردن این شکاف است با: بررسی مسیرهای جایگزین به‌جای جنگ میان آمریکا و چین؛ تاثیرات هریک از این مسیرها برای هر دو طرف؛ آماده‌سازی‌هایی که آمریکا باید انجام دهد و روش‌های توازن اهداف جنگی آمریکا در برابر هزینه‌ها در صورت وقوع جنگ. این مطالعه نه‌تنها مولفه‌های نظامی که مولفه‌های اقتصادی- سیاسی داخلی و بین‌المللی را هم در بازه زمانی ۲۰۲۵- ۲۰۱۵ مدنظر می‌گیرد.

 مبنای منطقی

ضرورت اندیشیدن در مورد جنگ با چین با تحول در زمینه فناوری نظامی و دکترین مربوطه هرچه بیشتر ‌آشکارتر می‌شود: موقعیت جهانی، تسلیحات هدایت‌شونده، شبکه‌های دیجیتال و سایر قابلیت‌های مورداستفاده برای هدف قراردادن نیروهای دشمن به سطحی افزایش یافته که قوای نظامی چین و آمریکا تهدیداتی علیه یکدیگر روانه می‌کنند. این «توانایی» و «دلیلی» برای وارد آوردن ضربه به نیروهای دشمن را فراهم می‌کند، پیش از اینکه نیروهای دشمن ضربه خود را وارد آورند که نشان‌دهنده برنامه‌ریزی جنگی دو کشور است. از این‌رو، فناوری و برنامه‌ریزی نظامی انگیزه‌ای به سوی «تبادل شدید ضربه» از همان آغاز را ایجاد می‌کند و هر دو طرف قصد دارند دست برتر را به‌دست آورند یا لااقل مانع دیگری برای یافتن دست برتر شوند. استراتژیست‌های چینی معتقدند: «دستیابی به اهداف عملیاتی پیش از اینکه دشمن بتواند پاسخ بدهد امکان‌پذیر شده است... اگر ارتش آزادیبخش خلق با یک دشمن قدرتمند و مجهز به فناوری‌های بالا وارد جنگ شود، باید به تعجیل عملیاتی دست یابیم.» ترکیب «فوریت» و «اعتماد به‌نفس» شاید (و نه فقط برای چین) نادرست و خطرناک باشد. یک خطر ذاتی در تمام برنامه‌ریزی‌های جنگی این است که این برنامه‌ریزی‌ها بر انتظار از آنچه به راستی رخ خواهد داد محدودیت می‌گذارد.

فقط یک نیروی متخاصم مسلط به لحاظ نظامی است که می‌تواند آنقدر شجاع باشد و وقتی این مساله در مورد چین مطرح می‌شود، آمریکا نه دیگر «مسلط» است و نه «شجاع.» با افول مزیت‌های نظامی آمریکا در برابر چین، ایالات‌متحده اعتماد به‌نفس کمتری می‌یابد که جنگ [اساسا] بتواند با برنامه‌هایش انطباق داشته باشد. ارتقای نیروهای نظامی چین، به‌ویژه سیستم‌های ضددسترسی و منع منطقه‌ای، به این معنا است که ایالات‌متحده نمی‌تواند در مورد دستیابی به کنترل عملیاتی، تخریب سیستم‌های دفاعی چین و دستیابی به پیروزی قاطع در صورت وقوع جنگ خوش‌بین باشد.  از آنجا که جنگ چین و آمریکا حتی برای طرف پیروز می‌تواند بی‌نهایت پرهزینه باشد، محتمل نیست که هریک از طرفین دست به یک حمله عمدی و پیش‌بینی نشده بزند. با این حال، بحران چین و آمریکا می‌تواند رخ دهد و حوادث یا محاسبات غلطی را شامل شود که منجر به خصومت شود. چین می‌تواند همسایگانش را تا «آستانه» مداخله آمریکا بترساند اما قضاوت در مورد اینکه آن «آستانه» کجاست هنوز معلوم نیست. چین ممکن است اراده آمریکا برای پشتیبانی از یک ژاپن نظامی شده در بحرانی بر سر قلمرو مورد مناقشه در دریای چین شرقی را دست‌کم بگیرد. افزون بر این، تناقض میان ادعای حاکمیت چین بر «منطقه انحصاری اقتصادی» ۲۰۰ مایل دریایی‌اش و اصرار آمریکا بر اینکه این مناطق در فراسوی ۱۲ مایلی آب‌های بین‌المللی هستند، می‌تواند نیروهای دو طرف را تا فاصله‌ای خطرناک به هم نزدیک کند، البته اگر هر طرف بخواهد تقویت موضع خود را برگزیند.

یک مورد قابل‌اشاره در مورد اینکه چگونه دیدگاه‌های متناقض چینی- آمریکایی می‌تواند منجر به جنگ شود، مورد دریای چین جنوبی است. در حمایت از هدف چین برای تبدیل تقریبا کل دریای چین جنوبی به آب‌های سرزمینی حاکمیتی این کشور، چین شروع به ساخت جزایر مصنوعی، باندهای فرودگاه و سایر زیرساخت‌های نظامی و مفید دیگر کرده و مدعی منطقه انحصاری اقتصادی ۲۰۰ مایلی اطراف آنها شده است. ایالات‌متحده این را نخواهد پذیرفت به این دلیل که در تضاد با چندین مورد از منافع آمریکا است: اصل حل و فصل مسالمت‌آمیز مناقشات، اصل آزادی دریاها، این واقعیت که حدود ۴۰ درصد از تجارت جهانی از دریای جنوبی چین می‌گذرد و انتظار از فیلیپین و سایر دوستان آمریکا که ایالات‌متحده اقدامات یکجانبه چین را تحمل نخواهد کرد. در نتیجه آمریکایی‌ها کشتی‌های جنگی را در آب‌هایی که چین مدعی آن است و در حال ساخت و ساز در آنجاست، به‌کار گرفته است. ظاهرا تردید اندکی وجود دارد که چینی‌ها در این آب‌های مورد مناقشه نیروهای خود را به‌کار گیرند؛ آب‌هایی که در آن نیروهای آمریکایی و چینی حضور خواهند داشت و فعالانه یکدیگر را برآورد کرده، بر توانایی یکدیگر سایه انداخته و قوای یکدیگر را محدود می‌کنند.