یک موضوع اولیه در استفاده از این داده‌ها برای ارزیابی اقدامات چین- که از سوی الستر یان جانستون [Alastair Iain Johnston] مطرح شد- این بود که این داده‌ها نشان دادند که هر چه قدرت این کشور افزایش می‌یابد، احتمال کمتری هست که در مناقشات نظامی بینادولتی مشارکت کند. یک بازنگری جدیدتر از داده‌ها در عوض استدلال می‌کند که چین به قدرتی «راضی» تبدیل نشده بلکه همچنان قدرتی «مناقشه دوست» و مایل است در مناقشات نظامی بینادولتی حضور داشته باشد به‌ویژه زمانی که قدرت چین به این کشور اجازه دهد که اهداف سیاسی را از طریق زور دنبال کند. یک نقص در این داده‌ها این است که آنها به بهترین شکلی در سال ۲۰۱۰ به‌عنوان بخشی از همبستگی‌های پروژه جنگی فهرست شده بودند و در واقع، اکثر رویدادها از دورانی بر می‌خیزد که چین از سوی یک رژیم کاملا متفاوت اداره می‌شد. تحلیل خود ما از داده‌های «همبستگی‌های مربوط به جنگ» [Correlates of War: پروژه Correlates War یک مطالعه دانشگاهی از تاریخ جنگ است. این پروژه در سال ۱۹۶۳ در دانشگاه میشیگان از سوی «جیمز دیوید سینگر»، دانشمند علوم سیاسی، کلید خورد. این پروژه که دغدغه‌اش جمع آوری اطلاعات در مورد تاریخ جنگ‌ها و ستیزها در میان دولت‌ها بود، تحقیقات کمی‌ای را هم در مورد علل جنگ انجام داده است. پروژه «همبستگی مربوط به جنگ» به‌دنبال تسهیل جمع آوری، انتشار و استفاده از داده‌های کمی دقیق و قابل اعتماد در روابط بین‌المللی است. اصول کلیدی پروژه عبارتند از تعهد به اصول علمی استاندارد تکرار، قابلیت اطمینان داده‌ها، مستندسازی، بررسی و شفافیت روش‌های جمع‌آوری داده‌هاست. اولین تحلیل آماری جنگ از سوی «لوئیس فرای ریچاردسون» پس از جنگ جهانی اول انجام شد. اما امروز بانک‌های اطلاعاتی جدیدتری که از سوی طرح Correlates of War دانشگاه میشیگان، پیتر برک و Uppsala Conflict Data Program شکل گرفته این مهم را انجام می‌دهند] نشان می‌دهد که چین از سال ۱۹۴۵ به این‌سو آغازکننده ۹۸ مورد مناقشه نظامی بینا‌دولتی بوده است. این رقمی چشمگیر است اما کمتر از روسیه (۱۴۳ مورد)، ایالات متحده (۱۱۳) بوده است. شاید مهم‌تر از همه تعداد مناقشات بینادولتی در دوران پساجنگ سرد است که در جدول بالا نشان داده شد. این نشان می‌دهد که چین نسبت به الگوی بسیاری از دولت‌ها با منافع چشمگیر جهانی یا منطقه‌ای، به‌طور غیرمعمولی پرخاشگر یا تهاجمی نبوده است. از سوی دیگر، این تصویری از یک دولت کاملا راضی که از اقدامات تهاجمی سخن نمی‌گوید نیست.

این داده‌ها با تحلیل‌های دقیق‌تر کیفی موارد خاص حمایت می‌شود. همان‌طور که اتزیونی خاطرنشان می‌سازد، شواهد چشمگیری از تجاوز چین در عصر مدرن در سال‌های دهه ۹۰ وجود دارد: مداخله در جنگ کره، نزاع با ویتنام، حمایت از جنبش‌های مختلف انقلابی در خارج از کشور. با این حال، از سال ۱۹۹۰ به بعد، این الگو به‌طور چشمگیری تغییر کرده است. «تیلور فریول»، از موسسه فناوری ماساچوست، نتیجه می‌گیرد که در فاصله میان ۱۹۹۰ و ۲۰۰۸، چین در ۲۳ مورد مناقشه سرزمینی، عمدتا مناقشات مرزی بر سر بخش‌های مورد مناقشه سرزمینی، حضور داشته است. از میان این مناقشات، چین ۲۰ مورد را بدون توسل به زور حل‌وفصل کرد و در ۱۷ مورد از ۲۳ مورد نیز پیشنهاد مصالحه قابل‌توجه را ارائه داد. در مناقشات سرزمینی بعدی از آن زمان به بعد، چین به رویکرد پرخاشگرانه متوسل شده و برخی قواعد بین‌المللی را نادیده گرفت اما استفاده آشکاری از زور به‌عمل نیاورده است. اتزیونی استدلال می‌کند که رفتار چین در این مسائل، از جزیره‌سازی تا نفوذ سایبری، به‌طور دقیق‌تر می‌تواند «تحریک» [provocations] یا «اجبار» [coercion] نامیده شود تا «تجاوز» [aggression].

در حقیقت، نگاهی دقیق‌تر به رویدادهای واقعی صورت گرفته از سوی داده‌های MID از ترکیب پیچیده‌ای از رویدادها نشان دارد که برخی از آنها مشتمل بر تجاوز آشکار چین بود حتی زمانی که این کشور در زمره مشارکت‌کننده‌ای مهم قرار می‌گرفت. براساس این مجموعه داده‌ها، بیشتر رویدادها به انواع یا دسته‌بندی‌های مختلفی تقسیم می‌شوند. برخی شامل «تعاملات تلافی‌جویانه» [tit-for-tat interactions] با دیگر مدعیان آب‌های سرزمینی دریای چین جنوبی است که در آن تمام طرف‌ها در اقداماتی برای حمایت از ادعاهای خود دخیل می‌شوند و دیگر طرف‌ها معمولا آغازگر MID خواهند بود. دسته‌بندی دوم شامل اقداماتی مانند مانور یا در حالت آماده‌باش قرار دادن نیروها است تا سیگنال نارضایتی را از تحرکات احتمالی تایوان در مورد استقلال مخابره کند. دسته‌بندی سوم شامل برخی حوادث مرزی میان چین و کره‌شمالی، مغولستان یا هند است. معدودی از حوادث- حوادث مستقیم نظامی میان چین و آمریکا- هم دسته بندی چهارم را تشکیل می‌دهند مانند رصد خصمانه هواپیماهای شناسایی آمریکا. دسته‌بندی آخر هم شامل اجبار آشکار یا نشانه‌هایی از زور از سوی پکن برای ترساندن دیگران است آن هم معمولا در مناقشات دریای چین جنوبی. این حوادث شامل تهدیدات زورگویانه و قلدرمآبانه [coercive threats] علیه ویتنام در ارتباط با حقوق مرتبط با منابع و نیز ارعاب ژاپن بر سر جزایر سنکاکو.  این بریدگی و گسست از انواع MIDs (مناقشات نظامی بینادولتی) در مورد این مسائل پرتوی می‌تاباند بر اقدامات چین. در بسیاری موارد، تعامل و مشارکت چین یا محصول مناقشات مداومش با تایوان است یا مانور رفت و برگشتی بر سر ادعاها در مورد دریاهای چین جنوبی و شرقی. در هیچ‌کدام، چین به‌دنبال واژگون کردن هنجار اساسی عدم تجاوز از نظم نیست. لااقل در این پایگاه داده‌ای، تعداد اقدامات پرخاشگرانه یا تهاجمی که از سوی دیگر کشورها علیه ادعاهای چین آغاز شده به‌طور چشمگیری بیشتر از تحریکات خود چین است. همچنین، هیچ‌یک از اقدامات چین- خواه خودزا [self-generated] یا در پاسخ به دیگر کشورها- به تجاوز نظامی چشمگیر نزدیک نمی‌شود.