تراژدی اجتناب‌ناپذیر: کیسینجر و جهان او

پاداش آنها ۳۷ درصد از آرا و ۲۳۰ کرسی بود؛ تقریبا ۱۰۰ کرسی بیشتر از سوسیال دموکرات‌های قبلا مسلط. آنها اکنون بزرگ‌ترین حزب سیاسی آلمان بودند. تحرک آنها در انتخابات دوم در ماه نوامبر کاهش یافت آنگاه که حمایت از آنها به ۳۳ درصد کاهش یافت اما بزرگ‌ترین بلوک در پارلمان باقی ماندند. بدتر اینکه، احزاب میانه همچنان رأی از دست می‌دادند تا اینکه رأی دهندگان میانه رو، بدون هیچ گونه تعهد ایدئولوژیک و مواجهه با انتخاب میان لیبرالیسم ناکارآمد و سست، و نازیسمِ پرانرژی و ملی گرا، دومی را برگزیدند. آن سال هم، انتخاباتی برای ریاست‌جمهوری در ماه مارس با انتخابات میان دوره‌ای در ماه آوریل وجود داشت. هیتلر برای اولین بار در فعالیت سیاسی اش، یک انتخابات واقعی برای پست‌های عمومی برگزار کرد و به دنبال ریاست‌جمهوری با انرژی معمول و بی‌پایان خود بود و حتی از نوآوری تکنولوژیکیِ مسافرت هوایی در سیاست آلمان استفاده کرد که به او اجازه داد تا به تعداد بی‌شماری از مردم بسیار بیش از گذشته دسترسی یابد. او پس از رئیس‌جمهور مستقر و قهرمان سابق جنگ یعنی «پاول فون هیندنبرگِ» پیر و ۸۵ ساله قرار گرفت اما از آنجا که هیچ نامزدی اکثریت مطلق را به دست نیاورد، انتخابات میان دوره‌ای در ماه مارس برگزار شد که در آن وی موفق شد تا ۳۷ درصد از رأی دهندگان را ترغیب کند که او همان مرد کاملی است که شایسته ریاست دولت بودن است.

حداقل در تمام ۴ انتخابات در سال ۱۹۳۲- دو انتخابات برای رایشتاگ و دو تا برای ریاست‌جمهوری- هیتلر و نازی‌ها محبوبیت گسترده خود را ثابت کردند. آنها همچنین کسب حمایت گسترده در انتخابات ایالتی و محلی را ادامه دادند. در نهایت، در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳، پس از مقاومت بسیار و مشاوره‌های مکرر و پرمناقشه با مشاورانش، هیندنبرگ بیزاری عمیق و شخصی خود از هیتلر را فرو خورد و او را به‌عنوان صدراعظم آلمان معرفی کرد و مسوولیت اداره دولت را به وی سپرد. نازی‌های به وجد آمده، خوشحالی خود را با تظاهراتی برگزار کردند که اندازه و عظمت آن از زمان فروپاشی قیصر در سال ۱۹۱۸ به این سو دیده نشده بود. سفیر فرانسه شاهد رژه طولانیِ مشعل به دستانی بود که گویی «دریایی از آتش را شکل داده بودند». حدود یک میلیون نفر شرکت داشتند. مراسم‌های مشابهی هم در سراسر آلمان برگزار شد. این یک روز جدید بود. اما چقدر جدید؟ در حقیقت، نازی‌ها اکثریت آرا را هرگز به دست نیاوردند؛ نه در سال ۱۹۳۲ نه حتی در انتخابات ۱۹۳۳، پس از اینکه هیتلر صدراعظم شد. این سومین انتخابات رایشتاگ ظرف یکسال بود و آخرین انتخابات مشروعی که آلمان تا پایان جنگ جهانی دوم شاهد آن بود. با وجود قدرتی که موقعیت هیتلر به آنها داد، نازی‌ها «فقط» ۴۴ درصد از آرا را در آن ماه مارس به دست آوردند. برخی محققان که اصرار دارند فرآیندهای دموکراتیک را به مثابه پادزهری برای ظهور هیتلر بنگرند تا تسهیل‌کننده آن؛ در این حقیقت نوعی تسلی می‌جویند و استدلال می‌کنند که این خودِ دموکراسی نبود که هیتلر را به قدرت رساند بلکه حیله دموکراسی بود: یعنی «دسیسه سیاسی نهانی»، توطئه، کار «مردان جاه طلب و گمراه»ی که در جست و جوی «تاریخ‌سازی» و «دسیسه‌های شیطانی پشت پرده» بودند. «ویلیام شیرر» از ترتیبات «پشت پرده» و از «معامله‌های سیاسی مبهم» می‌نویسد. نازی‌ها هرگز یک حزب اکثریت نشدند و پارلمان هرگز به هیتلر برای صدراعظمی رای نداد. گفته شده هیتلر به واسطه هیندنبورگ و گروه کوچکی از دوستان او به کشور تحمیل شد. کرشاو می‌نویسد:«دموکراسی از سوی گروه نخبگانی که به فکر اهداف خود بودند، بیشتر به عمد تضعیف می‌شد تا اینکه تسلیم شود». اما این چشم‌انداز- به همان اندازه که برای احساسات لیبرالی جذابیت داشت- چیزی بیش از تاریخ جمهوری وایمار یا مفهومی که خود دموکراسی می‌تواند تحمل کند را مطالبه می‌کرد.

از همان آغاز وایمار، هیچ حزبی اکثریت آرای آلمانی‌ها را به دست نیاورده بود. ائتلاف‌های پارلمانی همواره بر جمهوری حاکم بود. از آنجا که نازی‌ها موفق شده بودند خود را به بزرگ‌ترین حزب در کشور در سال ۱۹۳۲ در آورند و از آنجا که هیچ ائتلافی نتوانسته بود برای طرد آنها شکل بگیرد، آنها هر دلیلی - در واقع، هر حقی- برای خود قائل بودند تا انتظار داشته باشند که از آنها خواسته شود دولت را تشکیل دهند. یک انتخابات دیگر- در صدر چهار انتخاباتی که قبلا برگزار شده بود- قرار نبود چیزی را حل کند. در حقیقت، در پایان سال ۱۹۳۲، با انتخاباتی پس از انتخاباتی دیگر در سطوح ملی، ایالتی و محلی، مردم به لحاظ سیاسی خسته بودند و مشارکت رای‌دهندگان در حال کاهش. در هر صورت، آلمان از زیادی دموکراسی در عذاب بود. از رای‌دهندگان نمی‌شد خواست به پای صندوق‌های رای بروند مگر اینکه اوضاع درست شود. مشکل دموکراسی آلمان واقعا زمانی شروع شده بود که ائتلاف حاکم به رهبری «هرمان مولر» سوسیال دموکرات در مارس ۱۹۳۰ چند پاره شد و زمینه را برای موفقیت انتخاباتی نازی‌ها در آن سپتامبر هموار کرد. دولت مولر آخرین دولتی بود که توانست با اکثریت پارلمان ائتلافی تشکیل دهد. از آن زمان به بعد، صدراعظم‌ها از سوی رئیس‌جمهور به مثابه مدیران اقلیت انتخاب می‌شدند و تا زمانی حکومت می‌کردند که پارلمان با امتناع از تصویب از «رای عدم اعتماد» موافق همکاری باشد.