ناگفته‌های گفتنی

  پس نتیجه نهایی تحولات، عقب‌نشینی همه نیروهای فلسطینی با موافقت و تمایل جنبش ملی بود. بر اثر این تحول و پس از چند ماهی، صحنه فلسطین و پیش‌تر از همه، جنبش فتح، شاهد یک صف‌بندی سیاسی و تشکیلاتی تلخ شد. رویارویی که طولی نکشید (بطور مشخص از ۱۹۸۳/ ۵/ ۹)، به خشونت و کشت و کشتار کشید. شما به‌عنوان جریان مخالف داخلی جنبش فتح، نام این تحول جدید را انتفاضه‌ در فتح گذاشتید و گروه‌های دیگر فلسطینی، آن را نوعی انشعاب دانستند. این تحول، امری اجتناب‌ناپذیر بود یا گزینه‌های محتمل دیگری برای مدیریت رویارویی، بدون کوتاه آمدن از اهداف جریان دموکراتیک فتح وجود داشت؟

ارزیابی شخصی من این است که تحولی که در ۹/ ۵/ ۱۹۸۳ روی داد، به یک انتفاضه علیه وضعیت سیاسی جنبش فتح، پس از خروج از بیروت نزدیک‌تر بود تا انشعاب. من البته، گزینه انشعاب یعنی خروج از جنبش فتح و تشکیل یک سازمان مستقل را ترجیح می‌دادم؛ اما وضعیت عمومی و سرکشی گسترده در برابر تصمیم رهبری برای خروج از بیروت و در نتیجه خروج از حوزه درگیری با دشمن در لبنان، منحصر به جنبش فتح نبود و سازمان‌های دیگر فلسطینی نیز دستخوش آن شدند. در درون جنبش فتح نیز تنها منحصر به جریان دموکراتیک نبود. ما در این جریان، اقدام بیشتری برای به حرکت درآوردن امور داشتیم؛ اما همه تصمیم در اختیار ما نبود. افزون بر این، تصمیم یگانه ای در درون هیات موسس جریان دموکراتیک، برای تشکیل یک سازمان جدید و مستقل وجود نداشت. من حتی پس از انتفاضه در جنبش فتح، برای مدتی طولانی در اندیشه انشعاب بودم. در این دوره، دور از رهبری «انتفاضه» کار می کردم و بیش از دو یا سه بار در طی چند ماه، به مقر فرماندهی «انتفاضه» در میدان آزادی سر نزدم که «مقر دوستی» نامیده می‌شد. من همچنان کار خود را در دفتر غربی جنبش فتح «کمیته ۱۰۰» دنبال می‌کردم و ارتباط روزانه با رهبری انتفاضه نداشتم. تلاش‌های من در این مرحله متوجه کار با سازمان دانشجویی فتح و برخی کادرهای دفتر غربی و تشکیلات لبنان جنبش بود و مسوول مستقیم تشکیلاتی جریان دموکراتیک هم بودم. برای ثبت در تاریخ باید این حقیقت را نیز بگویم که نقش‌آفرینی و مبارزه همین مجموعه‌ها، عامل اصلی پایان دادن به رویارویی مسلحانه و کشت و کشتار خونین در صحنه لبنان بود.

به یاد می‌آورم که یکی از دو سه باری که به مقر فرماندهی «انتفاضه» سر زدم و با برادر «ابو صالح» دیدار کردم، پس از اینکه به او سلام کردم، از من پرسید: چرا تا کنون به ما نپیوسته‌ای؟ او نمی دانست من چه کاری می‌کنم و چگونه آن را انجام می‌دهم. برای دوره‌ای طولانی کار خود را به همین شکل ادامه دادم و باورم این بود که کار تشکیلاتی که پس از انتفاضه شکل گرفت، به درازا نخواهد کشید.

  این باور شما از کجا سرچشمه می‌گرفت؟

 فهم این موضوع، نیازمند تامل زیادی نبود. ایده اصلی رایج در چارچوب انتفاضه، بازسازی جنبش فتح بود؛ درحالی‌که جنبش فتح، پیش از خروج از بیروت به بن‌بست رسیده بود و دیگر جنبشی به معنای واقعی وجود نداشت. فتح، تنها ائتلافی از نیروها و جریان‌های مختلف بود و تقسیم پست‌های تشکیلاتی جنبش، بر اساس نسبت این نیروها و جریان‌ها، امری عادی تلقی می‌شد.

در واپسین کنگره جنبش، پیش از تهاجم اسرائیل به لبنان، به روشنی از تقسیم فتح به سه جریان سخن گفته می‌شد. بخشی که گرداگرد عرفات می‌چرخید، جریان به نسبت متفاوتی که در فلک ابو جهاد می‌چرخید و جریان سوم که چپ نامیده می‌شد و خود از مجموعه‌های مختلف تشکیل می‌شد. نامزد جریان ما برای عضویت در شورای مرکزی فتح، شهید «ماجد ابو شرار» بود که ۱۶۴ رای آورد. نامزدهای ما برای شورای انقلابی فتح نیز برادر «ابوموسی» و برادر «ابوخالد العمله» بودند که هر یک ۱۸۷رای آوردند؛ یعنی تقریبا یک‌سوم اعضای کنگره. من خود را از جریان دموکراتیک نامزد نکردم و با به‌دست آوردن آرا مجموعه‌ای که «فرزندان فتح» نامیده می‌شد، به عضویت شورای انقلابی جنبش انتخاب شدم، اگرچه پاره ای از رای من نیز از جریانی بود که چپ فتح نامیده می‌شد. هیات موسس جریان دموکراتیک، برای همه اعضا و هواداران جناح چپ فتح شناخته‌شده نبود. چارچوب‌های تشکیلاتی مختلفی وجود داشت و «ابوصالح» و «ابوموسی» در هیات موسس جریان دموکراتیک عضو نبودند و حتی اعضای آن را نمی‌شناختند. من به‌خاطر شناختی که از ترکیب داخلی جنبش در دوره انتفاضه داشتم، مطمئن بودم، این وضعیت زیاد دوام نخواهد آورد. می‌دانستم که برادر «ابو‌صالح» با سازش و برنامه مرحله‌ای همراه است؛ چون با او و برادر «ماجد ابوشرار» از آغاز دهه هفتاد گفت‌وگوی توان‌فرسا و فرساینده‌ای داشتیم که در پایان توانستیم با شهید ماجد به برداشتی یگانه برسیم. اما «ابوصالح» به هیچ وجه نپذیرفت که از برنامه مرحله‌ای کوتاه بیاید و پس از انتفاضه نیز با همین فکر همراه ماند.

این تنها مجموعه دموکراتیک فتح نبود که با راه و روش عرفات در رهبری جنبش و سازمان آزادی‌بخش مخالف بود. به همین خاطر هم بود که انتفاضه داخلی فتح، از تایید گسترده‌ای در محافل درونی جنبش برخوردار شد. البته این تاییدها دورادور باقی ماند و همه هواداران انتفاضه به تشکیلات جدید نپیوستند.

jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com

p04 (3) copy