استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

کیسینجر آگاهانه ارزیابی‌‌ای از وضعیت را انتخاب کرد که مستلزم کمترین تلاش در بخشی از سیاستگذاران آمریکایی بود. آیا او چنین کرد؟ همان‌طور که دیدیم، نشانه‌های متعددی وجود دارد که کیسینجر به پتانسیل سادات برای ورود به جنگ در راستای اختلال در وضعیت موجود پی برده بود. اما به نظر می‌‌رسد که او به این چشم‌‌انداز با خونسردی می‌‌نگریست و برای تامل در این مساله که آیا بهای گزافی برای پرداخت وجود دارد یا خیر، ایالات‌‌متحده تنها کشور برای پرداخت آن بها نبود.

همان‌طور که او به «آرنود دو بورشگریو» گفت: فقط یک جنگ می‌‌تواند تعادلی را که او شکل داده بود بر هم بزند، اما اگر این کار انجام می‌‌شد، از صلحی که او درهرصورت قصد دنبال کردنش را پس از انتخابات بعدی اسرائیل داشت، سود می‌‌برد. کیسینجر در یک گفت‌وگوی پسا جنگ با مایر در مه۱۹۷۴ اعتراف کرد که یک سال قبل‌‌تر، امکان جلوگیری از جنگ وجود داشت. او دیدارهایش با اسماعیل را بازگو و درباره این مساله شوخی می‌‌کرد که چگونه او را به بازی گرفته بود. او یادش می‌‌آمد که چگونه اسماعیل چندین بار به او هشدار داده بود که اگر توافق دیپلماتیک وجود نداشته باشد، جنگ محتمل است. کیسینجر می‌‌گفت اگرچه خم به ابرو نیاوردم؛ اما در درون می‌‌خندیدم.

کیسینجر در یک گفت‌وگوی ژرف‌‌اندیشانه با حافظ اسد در فوریه ۱۹۷۴، زمانی که اسد درباره مذاکرات او با اسماعیل پرسید، اعتراف مشابهی کرد. او به اسد گفت که در نظر داشت تا پس از انتخابات اسرائیل یک ابتکار دیپلماتیک به راه اندازد و پیش‌‌بینی وی آن بود که «اما شکست می‌‌خورد. من باید بگویم که اقدامات نظامی ضروری بودند. من آنها را توصیه نکردم، اما...» صدایش کم‌‌کم ضعیف‌‌تر شد. او توضیح داد که موفقیت مستلزم اعاده‌‌ حیثیت از اعراب و تحمیل شکست نظامی به اسرائیل است.او [کیسینجر] به اسد گفت- همان‌طور که گزارش‌‌شده که در باغچه‌ مولن سن فارژو به اسماعیل چنین گفته- که تنها جنگ می‌‌تواند موجب یک ابتکار دیپلماتیک موثر آمریکایی شود. این نشان می‌‌دهد که کیسینجر آن‌قدر که مایل بود آن نتیجه را با خطر مواجه سازد، از هشدارهای جنگی هم چندان غافل نبوده است.

او حفظ و برقراری تعادل را آن‌قدر خوب انجام داده بود که طرفدار آن شده بود. دیپلماسی او برای جلوگیری از جنگ طراحی‌‌شده بود؛ اما اگر به‌‌هرحال جنگی پیش می‌‌آمد، محاسبه کرده بود که جنگ به نفع دیپلماسی او خواهد بود. او درهرصورت پیروز می‌‌شود. همان‌طور که به رئیس‌‌جمهور جرالد فورد گفت -زمانی که اولین رهنمود خاورمیانه‌‌ای خود را به او داد- «ما انتظار جنگ اکتبر را نداشتیم.» اما رئیس‌‌جمهور جدید پرسید، آیا مفید نبود؟ کیسینجر گفت: «اگر سناریو می‌‌چیدیم، نمی‌‌توانستیم بهتر از این کار کنیم.»

کیسینجر با مطالعه‌‌ خود از تاریخ می‌‌دانست که حوزه‌‌ دیپلماسی در یک دوره‌ انقلابی بزرگ‌ترین حوزه است. او در مقاله‌‌ای در سال۱۹۶۶ نوشت: سپس «نظم قدیمی به شکلی بدیهی در حال متلاشی شدن است؛ درحالی‌‌که شکل جایگزینش بسیار نامشخص است.» کیسینجر در ادامه این مقاله افزود: «بنابراین، همه‌‌چیز به تصوری از آینده بستگی دارد.» تصمیم سادات برای رفتن به جنگ در اکتبر۱۹۷۳ فروپاشی نظمی را الزامی می‌‌کرد که با قدرت اسرائیل حفظ‌‌شده بود. اما کیسینجر با برداشت خود از نظم جدید آماده بود و این نیازمند یک دیپلماسی فعال آمریکایی بود که برای غلبه بر مهارناپذیری درگیری و حرکت منطقه به‌‌سوی صلح طراحی‌‌شده بود.

در طول پنج سال گذشته، کیسینجر این مفهوم آینده را مبتنی بر شکل گام‌‌به‌‌گام دیپلماسی توسعه داده بود که در آن گام اول شامل خروج اسرائیل از کانال سوئز بود. او از پیش می‌‌دانست که هم مایر و هم سادات مایل به پذیرش این رویکرد بودند. جنگی که او در آن زمان انتظارش را نداشت، اکنون فرصتی به او می‌‌داد تا تضادهایی را دستکاری کند که موجب شروع ساخت آن چیزی می‌‌شود که او می‌‌خواست نظم جدید و با ثبات‌‌تر به رهبری آمریکا در خاورمیانه باشد.

فصل ۵/ تامین و تدارکات مجدد

جنگی که در ۶ اکتبر۱۹۷۳ آغاز شد، یک نقطه‌‌ عطف عمیقی را در تاریخ منطقه رقم زد. این جنگ دورانی از صلح‌سازی به رهبری آمریکا را معرفی کرد که تاثیری دگرگون‌ساز بر ماهیت و ابعاد درگیری اعراب و اسرائیل داشت. این طنز بزرگی است که آمریکا از جنگ در خاورمیانه برای ایجاد و برقراری صلح استفاده می‌‌کند؛ اما این هدف سادات بود و کیسینجر آن را فهمید. او در لحظه‌‌ای که از شروع جنگ مطلع شد، وارد عمل شد و به‌طور غریزی و با فوریت پی برد که این جنگ «گشتاور پلاستیکی» ایجاد کرده که او می‌‌توانست از آن برای شکل‌‌دهیِ یک واقعیت جدید استفاده کند. او به‌‌یقین چندین هشدار دریافت کرده بود که جنگ قریب‌‌الوقوع است؛ اما جامعه اطلاعاتی ایالات‌‌متحده به او گفته بود که نگران نباشد. وقتی جو سیسکو وارد سوئیت «والدورف آستوریا»ی کیسینجر شد و به رئیس جدیدش شروع جنگ را اطلاع داد، در اوایل صبح روز ۶اکتبر، کیسینجر غافلگیر شد. اما او از آمادگی خوبی نیز برخوردار بود. دیپلماسی او در جلوگیری از جنگ شکست‌‌خورده بود، اما اکنون او تلاش شگرفی را برای پایان دادن به جنگ در سریع‌‌ترین زمان ممکن انجام می‌‌دهد آن‌‌هم بر اساس این شرایط که نقش و اهرم آمریکا را در تلاش‌‌های دیپلماتیک پس از جنگ برای ایجاد صلح به حداکثر رساند.

04 (1)