استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

حسن دوم فردی صمیمی بود. او استدلال کیسینجر را پذیرفت که هدر دادن سرمایه ارزشمند دیپلماتیک برای تعیین خط ۲۲ اکتبر بی‌معنی است و اینکه حرکت مستقیم به سمت جداسازی  گسترده‌تر نیروها عاقلانه‌تر است. او [حسن دوم] همچنین به سادات پیام داد که «تصور اصلی ما [این است] که اگر [کیسینجر] به تعهدی برسد، به آن احترام خواهد گذاشت...می‌توانید به او اعتماد کنید.» او متعهد شد که همین پیام را برای ملک فیصل، پادشاه عربستان، بفرستد و وزیر خارجه‌ خود را به پایتخت‌های عربی بفرستد تا آنها را متقاعد کند که به کیسینجر فرصت بدهند. این تایید با یک برچسب قیمت همراه بود. کیسینجر در راستای آماده‌سازی برای دیدار با پادشاه، تسلیم درخواست‌های او مبنی بر ملاقات ایالات‌متحده با سازمان آزادی‌بخش فلسطین (PLO) شد.

پادشاه مراکش این سازمان چترمانندِ فلسطینی به رهبری یاسر عرفات را «عنصری غیرقابل‌پیش‌بینی » می‌نگریست. او معتقد بود که هیچ رهبر عربی علیه فلسطینی‌ها دست به اقدام نخواهد زد؛ اما اگر ایالات‌متحده اعتماد «ساف» (PLO) را جلب کند، «هیچ کشور عربی از پیروی آن کوتاهی نخواهد کرد». بر اساس روایت کیسینجر، درخواست‌های پادشاه در اوت۱۹۷۳، قبل از جنگ یوم کیپور، آغاز شد زمانی که عرفات خواستار کمک او [ملک حسن] برای آغاز گفت‌وگو با ایالات‌متحده بر اساس تمایلی احتمالی برای پذیرش موجودیت اسرائیل بود. در ماه سپتامبر، پادشاه مراکش پیشنهاد میزبانی یک نشست را داده بود و در ماه اکتبر، طی جنگ، عرفات به‌طور جداگانه از طریق کانال‌های سیا در بیروت، جایی که در مقر اصلی خود اقامت داشت، اعلام کرد که آماده است در مذاکرات پساجنگ با اسرائیل شرکت کند.

کیسینجر با توجه به ضدیت سازمان آزادی‌بخش فلسطین نسبت به اسرائیل و ملک حسین (پادشاه اردن)، به این پیش‌درآمد با بدبینی می‌نگریست. اما برخلاف رهبران بعدی آمریکا، او آماده نبود که به دوستان آمریکا اجازه دهد تماس‌های او را وتو کنند. محاسبه او این بود که نشست ایالات‌متحده - ساف می‌تواند به ایجاد یک محیط حمایتی برای رهبران میانه‌روی عرب کمک کند تا [آنها هم] به روند صلح با میانجی‌گری آمریکا بپیوندند. او می‌دانست که سازمان آزادی‌بخش فلسطین یک مشکل‌ساز بالقوه است که می‌تواند نظمی را که او [کیسینجر] در حال ایجاد و ساختش بود، بر هم بزند؛ درحالی‌که این نظم هنوز در حال زایش بود.

او [کیسینجر] در خاطرات خود می‌نویسد: «ما می‌خواستیم بهترین رفتار را در مراحل اولیه و حساس رویکردمان به مصر داشته باشیم و درحالی‌که به دنبال حمایت عربستان بودیم.» نشست ایالات‌متحده - ساف دو روز قبل از ورود کیسینجر در رباط برگزار شد. کیسینجر «ورنون والترز » را به‌عنوان نماینده خود فرستاد. در آن زمان، والترز معاون سیا بود؛ او سپس سفیر ایالات‌متحده در سازمان ملل و بعد آلمان شد. او مقامی بلندپایه‌تر از آن چیزی بود که به‌طور معمول به اولین نشست با نمایندگان یک سازمان تروریستی فرستاده می‌شد که مسوول کشته شدن دیپلمات‌های آمریکایی بود(۲). اما کیسینجر به والترز اعتماد کرد؛ زیرا او به برقراری جلسات مخفیانه برای کیسینجر در فرانسه با ویتنام شمالی کمک کرده بود. همتای والترز در این نشست، «خالد الحسن»، معاون سیاسی عرفات و به همراه برادرش هانی، یکی از پیشگامان تلاش‌های آزمایشی ساف برای آشتی با اسرائیل بود.

والترز سخنانی کوتاه و موجز داشت و سپس به‌روشنی گفت که ایالات‌متحده هر تلاشی برای نابودی اسرائیل را بی‌اثر خواهد کرد و هیچ خیانتی به ملک حسین نخواهد کرد. اما او همچنین تصریح کرد که ایالات‌متحده به دنبال راه‌حلی جامع است که خواسته‌های صلح‌آمیز فلسطینیان را در نظر بگیرد. الحسن هم به‌نوبه خود، بر ضدیت ساف نسبت به ملک حسین و امتناع از حاکمیت هاشمی‌ها بر او و سرزمینش تاکید کرد. او گفت که هدف نهایی ساف یک فلسطین سکولارِ دموکراتیک به‌جای اسرائیل است؛ اما اذعان کرد که در حال حاضر این یک هدف عملی نیست. والترز فکر می‌کرد که از الحسن تمایل غیرمستقیم او را برای به رسمیت شناختن «موجودیت دولت اسرائیل» بر اساس طرح تقسیم سازمان ملل در سال۱۹۴۷ شنیده است؛ اما این در بهترین حالت مبهم بود.

برای هر دو طرف، این دیدار یک پیام داشت: عرفات راضی بود که اکنون یک کانال مخفی با کیسینجر دارد؛ کیسینجر هم راضی بود که از «حمله‌ی رادیکال به روند اولیه‌ی صلح» جلوگیری کرده است (۳) . سه‌شنبه، ۶نوامبر ۱۹۷۳، قاهره. کیسینجر چند دقیقه قبل از نیمه‌شب در قاهره فرود آمد. این شهر و فرودگاهش هنوز در خاموشی بودند. بنابراین برای او دشوار بود که ببیند چه چیزی در انتظارش است؛ زیرا با اضطراب از پنجره‌ کابین خود به بیرون نگاه می‌کرد. اما وقتی رسانه‌ها چراغ‌های دوربینشان را روشن کردند، او می‌توانست همان‌طور که قول داده بود، وزیر امور خارجه «فهمی» را در پای پله‌های هواپیما همراه با یک غوغای بزرگ و سرکش مطبوعاتی تشخیص دهد.

فهمی او را با لیموزین مرسدس بنز خود در امتداد بزرگراه تاریک و متروکی برد که از خط مستقیم فرودگاه به‌سوی باغ شهر هلیوپولیس  با ویلاها و قصرهای باشکوه گذشته‌اش جدا می‌شد. بزرگراه یک پیچ تند به راست گرفت و از میان زاغه‌های درون‌شهری قاهره به سمت قلب شهر و «نیل هیلتون » حرکت کرد. هیلتون، ساختمانی مدرن به سبک فلوریدا و با نمای سودمند و خطوط افقی واضح، با موزاییک رنگارنگی متمایز می‌شد که دور سطح میانی آن پیچیده شده بود. این اولین هتل بین‌المللی پس از جنگ جهانی دوم در جهان عرب، به یک پاتوق شیک برای نخبگان منطقه تبدیل‌شده بود.