استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

سادات در اولین برخورد خود تصمیم گرفته بود که باید به‌تنهایی، بدون یادداشت‌بردار یا مترجم با هم ملاقات کنند. هنگامی‌که عکاسان از دفترش بیرون‌ شدند، سادات پیپ خود را روشن کرد و عنان سخن را به‌دست گرفت و به نقشه‌ بزرگی روی دیوار اشاره کرد که نقشه جدایی را نشان می‌داد که الجمسی برای یاریو ترسیم کرده بود. کیسینجر در آن لحظه از این پیشنهاد طفره رفت و در عوض کوشید تا تملق سادات را بگوید. او [کیسینجر] پرسید که چگونه در جنگ تا این حد موفق عمل کرده است؟

هنگامی‌که سادات افکار خود را در این مورد بیان کرد، کیسینجر تحت تاثیر شهرنشینی و جذابیت او قرار گرفت. او احساس می‌کرد که سادات «به‌ظاهر از وسواس جزئیاتی که رهبران معمولی فکر می‌کنند بر اساس آنها در حال تسلط بر رویدادها هستند، رها است.» در واقع، همان‌طور که «کاملیا» دختر سادات بعدها نقل کرد، پدرش به او آموخته بود که «اگر جزئیات نیاز به توجه ندارند، به آنها توجه نکن. مسائل را تصور کنید و سپس آنها را محاسبه کنید. یک هدف را شناسایی کنید و سپس برای رسیدن به آن برنامه‌ریزی کنید.» این ماهیت رویکرد استراتژیک کیسینجر نیز بود. اما در جزئیات نیز استاد بود.

کیسینجر در فضایی بسیار آرام‌تر از دوره‌ آموزشیِ چند روز قبلش با مایر، سادات را از طریق قواعد رویکرد گام‌به‌گام خود هدایت کرد و بدون تضمین نتیجه‌ نهایی، مراحل را طی کرد. آیا سادات سهمی در آن خواهد خرید؟ کیسینجر گفت که دخالت ایالات‌متحده در برقراری صلح مستلزم یک رهبر عرب است که «مایل باشد لفاظی را با واقعیت مرتبط کند.» ایالات‌متحده نه به فشارها پاسخ می‌دهد، نه به اقمار شوروی پاداش می‌دهد و نه اجازه‌ شکست متحدان آمریکایی با سلاح‌های شوروی را می‌دهد. اما اگر مصر به دنبال منافع ملی خود باشد، ایالات‌متحده آماده همکاری بود و اگر اسرائیل را بپذیرد، ایالات‌متحده به «تسکین نارضایتی‌های منطقی اعراب» کمک می‌کند. سپس تفسیر مرسوم کیسینجر درباره محدودیت‌های تحمیلی بر او به‌واسطه‌ی سیاست داخلی پیش آمد. سادات نباید انتظار داشته باشد که او [کیسینجر] به‌طور علنی بر اسرائیل اعمال فشار کند، حتی اگر او و نیکسون مصمم به انجام این کار در خلوت باشند. او از روی تجربه می‌دانست که پاسخ غریزی اسرائیلی‌ها به فشار آمریکا پا در یک کفش کردن و لجبازتر شدن است.

او توضیح داد که اسرائیل «هرگز از حداقل ویژگی حاکمیت، یعنی پذیرش همسایگانش برخوردار نبوده است.» او از سادات خواست که به صلح با اسرائیل به‌عنوان یک چالش روانی فکر کنند تا چالش دیپلماتیک. مصر به‌عنوان تاثیرگذارترین کشور عربی، می‌تواند با نشان دادن تمایل به شناسایی اسرائیل، سهم مهمی داشته باشد و این به ایالات‌متحده کمک می‌کند تا امتیازات ارضی را از اسرائیل دریافت کند. کیسینجر پیشنهاد همکاری مصر و آمریکا را داد. او [کیسینجر] از سادات خواست: «بیایید اختلافات را فعلا کنار بگذاریم.» در عوض، آنها باید با هم یک پویایی مذاکراتی ایجاد کنند که باعث ایجاد اعتماد در هر دو طرف شود. او به این نتیجه رسید: «ما باید توافقات کوچکی را اجرا کنیم. ما باید قدم‌به‌قدم پیش برویم.»

سادات اهمیت آن را به‌طور کامل درک کرد و پُکی به پیپ خود زد.استدلال کیسینجر قانع‌کننده و حتی جذاب بود؛ زیرا یک مشارکت جدید با ایالات‌متحده دقیقاً همان چیزی بود که سادات در ذهن داشت. اما رویکرد کیسینجر نیازهای فوری او را برطرف نکرد. او پرسید: «ارتش سوم من چطور؟ خط ۲۲ اکتبر چی؟» کیسینجر وارد بحثی شد که از زمان گفت‌وگو با یاریو و فهمی در واشنگتن آماده کرده بود. سادات دو انتخاب داشت. او می‌توانست روی خط ۲۲اکتبر در تلاش برای واداشتن اسرائیل به عقب‌نشینی تمرکز کند. اما در بهترین حالت، این تنها در واداشتن اسرائیل به عقب‌نشینی چند کیلومتری از ساحل غربی کانال موفقیت خواهد داشت.