استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

هنگامی‌که در را به مطبوعات نشان دادند، مایر به او [کیسینجر] پیغامی داد تا نزد سادات برگردد. مایر با این بیان آغاز کرد که چقدر عمیقا از اهمیت پیام رهبر مصر آگاه است و این پیام چقدر رضایت برای او ایجاد کرده است که می‌تواند با او از این طریق صحبت کند. مایر قول داد تمام تلاش خود را برای ایجاد اعتماد بین آنها به‌منظور دستیابی به صلح انجام دهد. مایر می‌خواست که سادات بداند که او نیز همین منظور را داشته و آماده است تا تمام انرژی خود را به سمت آن هدف هدایت کند. سپس او به ستایش واسطه‌کننده پرداخت. مایر نوشت: «درواقع بسیار باشگون بود که ما دکتر کیسینجر را داریم که هر دو به او اعتماد داریم و آماده است از خِرد و استعداد خود در راه صلح استفاده کند.» این شهادت خصوصی بسیار مهم بود؛ زیرا بدون اعتماد، میانجی نمی‌تواند به‌طور موثر عمل کند و بدون اعتماد نمی‌توان تضادی را حل کرد.

کیسینجر چند ساعت بعد، پس از امضای پیشنهاد ایالات‌متحده توسط سادات، پیام مایر را در اتاق مطالعه‌ سادات در اسوان به وی رساند. درحالی‌که سادات خواندن پیام مایر را تمام می‌کرد، یکی از دستیاران وارد اتاق شد تا به آنها بگوید که الجمسی و الازار به‌تازگی قرارداد جدایی را در کیلومتر ۱۰۱ امضا کرده‌اند. سادات عینک خود را درآورد، پیام را باز کرد و آن را در جلیقه‌ یونیفورم زمستانی‌اش قرار داد، قدمی زد و گونه‌های کیسینجر را بوسید. هرچند کیسینجر از این موضوع مبهوت شد، او حتی وقتی سادات گفت: «امروز لباس نظامی خود را درمی‌آورم» تعجبش بیشتر شد. سادات افزود: «من هرگز انتظار ندارم دوباره آن را بپوشم به‌جز در مراسم تشریفاتی. به او [مایر] بگویید که این پاسخ نامه‌اش است.» پانصد مایل آن‌سوتر، در کیلومتر۱۰۱، با توجه به واکنش خشم‌آلود الجمسی به محدودیت نیرو در دو روز قبل و این واقعیت که سه‌ماه قبل از آن ارتش‌های مخالف را در یک جنگ دهشتناک رهبری کرده بودند، درگیری بین ژنرال‌ها تقریبا شگفت‌انگیز بود.

اسرائیلی‌ها از زمان امضای توافق‌نامه آتش‌بس شش ماده‌ای در ۱۱نوامبر در آنجا، کار چندانی برای زیبا کردن چادر زیتونی انجام نداده بودند. میز U شکلِ شکسته‌شده هنوز با نمد خاکستریِ پاره‌شده، پوشانده شده بود و با همان صندلی‌های تاشوی چوبی تکمیل می‌شد. برای الجمسی کافی بود که او باید قرارداد را امضا کند؛ او می‌خواست هیچ عکسی برای ثبت لحظه‌ای برای آیندگان نباشد. آن ۱۵۰عضو رسانه بیرون از چادر نگه ‌داشته شدند. از آنجا می‌توانستند ببینند که دو هیات نظامی از چادرهای مربوطه‌ خود به سمت چادر اصلی بین دوخطی که توسط یک گارد افتخاری UNEF با لباس‌های صحرایی و کلاه آبی و تفنگ‌هایی که روی سینه‌شان بسته‌شده، در حال حرکت بودند. به‌محض ورود هیات‌ها به چادر، الجمسی و الازار به یکدیگر سلام نظامی داده و در صندلی‌های تعیین‌شده‌ خود نشستند. دو رئیس ستاد این قرارداد را امضا کردند و نقشه‌ها را که توسط «هارولد ساندرز» به نمایندگی از ایالات‌متحده با کلاسورهای چرمی قرمز در جلوی آنها قرار داده شده بود، امضا کردند. اتحاد جماهیر شوروی بدون نماینده بود.

الجمسی سپس مجموعه‌ای از شش اصل را خواند که برای هدایت در زمینه‌ی اجرای جدایی پیشنهاد کرده بود. الازار نمی‌توانست مهربان‌تر از این در پاسخ خود باشد. هنگامی‌که الجمسی خواندن یادداشت‌هایش را تمام کرد، لبخند زد و پاسخ داد که این یک فال نیک است که هر دو طرف ایده‌های مشابهی درباره «اجرا»[ی جدایی] داشته باشند. او با الجمسی موافق بود که شروع خوب، مهم است و گفت که اسرائیل برای بهبود فضا برای توافقات آتی، نفع دیگری جز احترام به توافق‌نامه در «روح» و «حروف» ندارد. الجمسی پرسید که آیا ارتش اسرائیل می‌تواند عقب‌نشینی را در بازه‌ زمانی کوتاه‌تری تکمیل کند یا خیر؛ الازار گفت که تمام تلاشش را می‌کند. در مقابل، وی [الازار] خواستار این شد که مذاکرات درباره تحویل اجساد اسرائیلی‌ها هر چه سریع‌تر آغاز شود. الجمسی موافقت کرد. قهوه نوشیده شد. پنجاه‌دقیقه پس از ورود به چادر، دو ژنرال از آنجا خارج شدند. الجمسی از مطبوعات اجتناب کرد؛ الازار به‌سادگی به آنها گفت که این توافق به نفع هر دو طرف و نشان‌دهنده‌ اولین گام به‌سوی آینده‌ای بهتر است.

شش هزار مایل دورتر، «اتاق شورا» در «کاخ مللِ» ژنو خالی و ساکت بود. با وجود قول کیسینجر به دوبرینین در آستانه آن رفت و برگشتی که نتایج را به فرآیند ژنو بازگرداند، سادات مطمئن شده بود که این ایده را از بین می‌برد. او حتی هیات نظامی مصر را فراخواند تا مطمئن شود که هیچ احتمالی از وقوع اتفاقی در آنجا نمی‌رود (او به‌زودی سفیر خود را نیز فراخواند). اسرائیلی‌ها از بازگشت به ژنو سود چندانی نداشتند؛ زیرا آنها هیچ روابط دیپلماتیکی با اتحاد جماهیر شوروی نداشتند. بنابراین مایر هیچ مخالفتی با ترک آن نداشت. کسی که باید به آن اهمیت می‌داد کیسینجر بود.

چرا وی برای برگزاری کنفرانس ژنو تلاش زیادی کرده بود، درصورتی‌که برای او اهمیت کمی داشت که در اولین فرصت آن را رها کند؟ آیا عاقلانه‌تر نبود که از طریق یک گردهمایی تشریفاتی دیگر برای تقدیس دستاورد دیپلماتیکش و دادن ادعای نجات بخشی به شوروی برای نقش تا حدودی مشروعیت بخش، اقدام کنیم؟ حتی باوجوداینکه روس‌ها هیچ نقشی در تلاش برای تشکیل کنفرانس مادرید در سال۱۹۹۱ نداشتند، اما «جیمز بیکر»، وزیر امور خارجه اطمینان حاصل کرد که «میخائیل گورباچف» رهبر شوروی، نقشی کوتاه به‌عنوان رئیس مشترک داشت. به همین ترتیب، روس‌ها هیچ نقشی در توافق‌نامه اسلو نداشتند، اما «بیل کلینتون» به «آندری کوزیرف»، وزیر امور خارجه، در مراسم امضا، جایگاهی افتخاری در تریبون داد. ما در مراسم امضای معاهده‌ صلح اسرائیل و اردن همین کار را برای کوزیرف انجام دادیم.