الف) مسعود: «چه گوارا»ی افغانستان

همان‌طور که ۱۱سپتامبر در خاطره جمعی آمریکایی‌ها روزی تاریخی است، ۹سپتامبر هم در خاطره جمعی افغان‌ها روز تاریخی محسوب می‌شود. درست دو روز پیش از حملات ۱۱سپتامبر، دو نیروی القاعده که خود را در کسوت خبرنگار جا زده و برای انجام مصاحبه نزد مسعود رفته بودند در کسری از ثانیه، بمب جاسازی‌شده در دوربین را منفجر و «ناپلئون افغان» را به دیار باقی فرستادند. به همین مناسبت، افغان‌ها هر سال در روز ۹سپتامبر پیرامون مزار مسعود جمع می‌شوند، رژه نظامی می‌روند و یاد او را گرامی می‌دارند. احمدشاه مسعود (۱۱شهریور۱۳۳۲- ۱۸شهریور۱۳۸۰ برابر با ۹سپتامبر۲۰۰۱) فرزند سرهنگ دوست‌محمد خان در روستای «جنگلکِ» بازارک واقع در دره پنجشیر ‌زاده شد. سرهنگ دوست محمدخان از افسران ارتش افغانستان در دوران سلطنت محمد ظاهر شاه بود و پدربزرگش یحیی‌خان نیز که یکی از بزرگان مردم پنجشیر بود، در دوران پادشاهی امان‌الله خان به‌عنوان کارمند و مامور رسمی دولت انجام‌وظیفه می‌کرد. او دوران تحصیل را در کشورش گذراند. اگرچه در ابتدا به تحصیل در دانشگاه نظامی علاقه نشان داد، اما با مخالفت دوستان پدرش مواجه شد. زمانی که یکی از دوستان جوانش عمارت زیبای پلی‌تکنیک را نشانش داد، علاقه‌مند شد در این دانشگاه درس بخواند. همزمان با ورود به دانشکده مهندسی پلی‌تکنیک کابل در سال۱۳۵۲ به‌طور رسمی عضویت نهضت اسلامی افغانستان را پذیرفت و در تابستان سال۱۳۵۴ رهبری مبارزه در نخستین قیام پنجشیر در برابر حکومت وقت را به عهده گرفت. قیام ناکام شد و چندی از همکاران مسعود دستگیر و سپس اعدام شدند. مسعود که تحت تعقیب دولت بود به پاکستان رفت، آن قیام را اشتباه محض خواند و از همان‌جا راه خود را از گلبدین حکمتیار جدا کرد.

در دولت کرزای به او لقب «قهرمان ملی» دادند و به یاد او، روز ۹سپتامبر را روز ملی اعلام کردند. برخی هم به او لقب «آمر صاحب شهید» (فرمانده شهید ما) دادند و دیگرانی او را «ستاره شمال» و «ناپلئون افغان» نامیدند. درهرحال، تصاویر او در روزهای پیش از طالبان زینت‌بخش ساختمان‌های دولتی بود و حتی عکسی از او در دفتر کرزای هم وجود داشت. مسعود در دو برهه از تاریخ فعالیتش خوش درخشید و نام او زبانزد شد. یکی، مقاومت‌های او در برابر هجوم نیروهای شوروی بود که از او چهره یک قهرمان ساخت. از سال۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ مسعود ۹مرتبه حمله قوای شوروی را دفع کرد. چنین بود که وال‌استریت ژورنال به او این لقب را می‌دهد: «مرد افغانی که برنده جنگ سرد شد.» نبرد چریکی ۱۰ساله او با قوای ارتش سرخ چنان بود که برخی مسعود را با «تیتو»، «هو شی مین» و «چه گوارا» مقایسه می‌کردند. فقط در سه سال اول نبرد با قوای شوروی، مسعود توانست ۶حمله شوروی را دفع کند؛ به‌گونه‌ای‌که ژنرال گروموف فرمانده سپاه چهلم شوروی در افغانستان برای توافق آتش‌بس با احمدشاه مسعود وارد مذاکره شد و برای دو سال، این توافق به امضا رسید (۱۹۸۲) که درواقع روس‌ها با این توافق، مجاهدین را برای نخستین‌بار به‌عنوان یک‌طرف سیاسی به رسمیت شناختند. ژنرال گروموف درباره این قرارداد می‌نویسد: «مسعود از آرامش پدید آمده [یعنی آتش‌بس۱۹۸۲]، فعالانه برای نیل به اهداف خود سود جست.»

 دوم، بااین‌حال، افغانستان فقط زیر یوغ شوروی نبود. نیروهای مختلف جهادی که هر یک برای خود ادعایی داشتند، پس از خروج آخرین قوای شوروی به جان یکدیگر افتادند. افزون بر این، نباید از نقش سیستم اطلاعاتی پاکستان (ISI) در کشاندن افغانستان به بحران غافل ماند. پس از خروج شوروی، جناح‌های مختلفی که برای نبرد با «ارتش دوزخی» با یکدیگر ائتلاف کرده بودند، به درگیری مسلحانه با یکدیگر پرداختند. مهم‌تر از همه کودتای حکمتیار و مداخلات ISI بود.«حشمت مصلح»، مشاور برهان‌الدین ربانی، رئیس‌جمهور سابق افغانستان می‌نویسد در سال۱۹۹۲ یعنی زمانی که غرب گرفتار فروپاشی شوروی و تحولات اروپای شرقی بود، مجاهدین کابل را تصرف کردند؛ چراکه دولت کمونیستی به‌دلیل شکاف‌های داخلی قومی و قبیله‌ای فروپاشیده بود. مسعود کسی بود که توانست کابل را تسخیر کند. اما مجاهدان افغان هم در میان خود دچار تفرقه بودند. به گفته مصلح، «برای اولین‌بار در تاریخ افغانستان، فقط به مدت ۹ماه، دولت از پشتون‌ها به تاجیک‌ها انتقال یافت.» مسعود و ربانی هر دو تاجیک بودند و ربانی رئیس‌جمهور افغانستان و مسعود وزیر دفاع او شد. در روزهای پس از خروج شوروی، شکاف‌های قومی- قبیله‌ای که بالاتر ذکر آن به میان آمد، بار دیگر رخ‌نمود و موجب درگیری‌های گسترده و جنگ داخلی خون‌باری در افغانستان شد. پاکستان یکی از سر حلقه‌های بحران بود.

این مشاور ربانی می‌افزاید: در سال۱۹۹۴ مسعود چند بار از ترور و اخراج و اقداماتی ازاین‌دست که به ‌فرمان گلبدین حکمتیار انجام می‌گرفت، جان به در برد. «حزب اسلامی» حکمتیار زیر چتر حمایتی پاکستان بود. زمانی که مسعود کابل را تسخیر کرد، عبدالرشید دوستم، فرمانده ازبک، از سوی دولت کمونیستی طرد شده بود؛ اما در سال۱۹۹۴ که جنگ داخلی میان جناح‌های سیاسی شدت گرفته بود، دوستم به حکمتیار پیوست. طنز ماجرا اینجاست که در کنار دوستم، صبغت‌الله مجددی که در دو ماه اول دولت مجاهدین رئیس‌جمهور بود نیز به حکمتیار پیوست. از دل این شکاف‌های خونین بود که طالبان شکل گرفت. این پشتون‌های افراطی در کسوت نیروهای آزادی‌بخش وارد میدان شدند. آنها ملی‌گرایی پشتون را با اسلام درآمیختند و توانستند از سال۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ بر مقدرات افغانستان چیره شوند. در همین زمان، نیروهای مسعود در پنجشیر بودند.

ب) مسعود: قاتل یا منجی؟

می‌گویند احمدشاه مسعود اهل کتاب بود و به ۴زبان زنده دنیا تسلط داشت. گفته‌شده او کتابخانه‌ای با ۳هزار کتاب داشت. بااین‌حال، اگرچه مسعود دارای القاب و عناوین زیادی است و به او «قهرمان افغانستان» لقب می‌دهند، اما نگاه‌های دیگری هم نسبت به او وجود دارد.

* منابع در دفتر روزنامه موجود است.