استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

دورنمای آن تا عصر همان روز بعید به نظر می‌رسید؛ زیرا کیسینجر متوجه شد که جمهوری‌خواهان بیشتری در کنگره در حال ترک رئیس‌جمهور هستند و همین مساله او را به این نتیجه رساند که نیکسون در «مرحله‌ پایانی ریاست‌جمهوری خود» است. این به آن معنا بود که تهدیدهای نیکسون احتمالا تاثیر کمی بر اسرائیلی‌ها خواهد داشت. این نگرانی به سرعت با گزارش‌های خبری اسرائیل که امتیازات مایر در خط و کوه هرمون را که کیسینجر از اسد پنهان می‌کرد، آشکار می‌ساخت، محو شد. او امیدوار بود که آنها را به‌عنوان ثمره‌ تلاش‌های سادات و ملک فیصل به سوری‌ها ارائه کند. در عوض، نشت و درز اطلاعات باعث شد او «دو رو» به نظر برسد. او عصبانی بود. هنگامی ‌که کیسینجر پس از بازگشت از قاهره، در جریان ملاقات خود با اسرائیلی‌ها در دفتر نخست‌وزیری در ۱۱مه، تیم اسرائیلی را در جریان گذاشت، آنها به‌عنوان بخشی از روند دموکراتیک از این افشاگری‌ها دفاع کردند.

دایان عذرخواهی نکرد. او توضیح داد که با ارائه‌ نقشه به کیسینجر، موظف است آن را در اختیار «کمیته‌ امور خارجه و دفاع» کنست قرار دهد. اعضای کمیته، همراه با بسیاری از اسرائیلی‌ها در آن مقطع، با عقب‌نشینی مخالف بودند. بنابراین طبیعتا یکی از آنها آن را فاش کرد. کیسینجر به‌سختی در موقعیتی بود که بخواهد شکایت کند. همان‌طور که او در آن عصر این چالش را در گزارش خود به نیکسون خلاصه کرد، توافق اکنون به این بستگی داشت که آیا اسرائیل مایل بود تمام قنیطره و یک کیلومتر از منطقه حائل سازمان ملل متحد در اطراف آن را واگذار کند یا خیر و اینکه آیا سوریه تداوم کنترل اسرائیل بر آن سه تپه در غرب قنیطره را خواهد پذیرفت یا خیر؟

یکشنبه، ۱۲مه۱۹۷۴، دمشق–بیت‌المقدس. صبح روز بعد در بازگشت به دمشق، کیسینجر متوجه شد که اسد هنوز روحیه‌ مثبتی دارد. او نقشه‌ جدید اسرائیل را که قبلا آن را پنهان کرده بود، رونمایی کرد. اسد بیان کرد که خط اطراف قنیطره تغییر نکرده است. اسد به شوخی گفت: «عاشق این نقشه شدن سخت است.» کیسینجر پاسخ داد که این اولین باری است که اسرائیلی‌ها پیشنهاد داده‌اند که از خط ۶اکتبر عبور کنند. اسد موضع خود را تکرار کرد که خط باید صاف شود تا روستاهای بیشتری را شامل شود و تپه‌های اطراف قنیطره باید در دست سوریه باشد. وی خاطرنشان کرد که اسرائیلی‌ها اکنون موافقت کرده‌اند که ۱.۵کیلومتر فراتر از خط ۶اکتبر حرکت کنند.

او بر ۱.۵کیلومتر دیگر اصرار داشت. در این هنگام، شهابی با همراهی دو طرف جدید یعنی «مصطفی طلاس»، وزیر دفاع سوریه و ژنرال «ناجی جمیل» رئیس ستاد نیروی هوایی وارد اتاق شد. گسترش دایره‌ ژنرال‌های درگیر در مذاکرات، راه اسد برای ایجاد حمایت گسترده‌تر در بین نیروهای مسلح خود بود. کیسینجر آن را به فال نیک گرفت؛ اما او فهمید که اسد می‌خواهد به آنها نشان دهد که برای هر اینچ می‌جنگد. کیسینجر محدودیت‌های قابل ‌دستیابی را بازگو و ضمانت ایالات‌متحده را مطرح کرد [مبنی بر این]که هیچ آزار و اذیتی از سوی اسرائیل برای روستاییان بازگشته وجود نخواهد داشت.

او همچنین متعهد شد که اسرائیل را در روستاهای دیگر در امتداد خط تحت‌فشار قرار دهد. او موافقت کرد که شهرک‌سازی‌ها «غیرقابل‌توجیه» هستند؛ اما اعتراف کرد که نمی‌تواند فشار کافی آمریکا را برای جابه‌جایی آنها بسیج کند. اسد پاسخ داد: «من قدردان سختی کشیدن‌های شما هستم.» باوجوداین، او اصرار داشت که تپه‌ها از قنیطره جدایی‌ناپذیر هستند. کیسینجر گفت که این دست‌نیافتنی است. اسد در پاسخ گفت: «اگر تپه‌ها آرزوی آنها باشد، توافق غیرممکن است.» از سوی دیگر، «لحظه‌ای که اسرائیلی‌ها از اصل تپه‌ها صرف‌نظر می‌کنند...» که کیسینجر با گفتن اینکه باور ندارد بتواند خواسته‌های اسد را برآورده کند، حرف او را قطع کرد. باوجوداین، اسد آماده‌ تسلیم شدن نبود. او حتی مایل بود که کیسینجر به مطبوعات بگوید که مذاکرات آنها «در حال پیشرفت است و به موضوعات مشخص می‌پردازند.»

به‌عنوان یک حسن نیت غیرمعمول به مایر، او حتی نام سه اسرائیلی را که در درگیری‌های اخیر در جولان توسط سوری‌ها اسیر شده بودند، به کیسینجر ارائه کرد. هنگامی‌که کیسینجر در اواخر عصر روز ۱۲مه به اسرائیلی‌ها اطلاع داد، دایان خشمگین شد: «هیچ‌کدام از این کارها ارزش بررسی نداشت؟» مایر با صدای بلند گفت: «او به جنگ رفت. ما به جنگ نرفتیم.» کیسینجر پاسخ داد که اگر با همان نقشه‌ اسرائیل به عقب برگردد، آنها از کار بیکار می‌شوند. ازآنجا‌که او قبلا تپه‌ها را به اسرائیل واگذار کرده بود، بر درخواست اسد برای سه روستا در جنوب و «مجدال شمس» در شمال تمرکز کرد. برخلاف قنیطره و روستاهای دیگر که متروک بودند، مجدال شمس شهری بود که ساکنان آن «دروزی» بودند و بسیاری از آنها ترجیح می‌دادند تحت حاکمیت اسرائیل باقی بمانند. این موضوع مایر را تحریک کرد که گفت: «این دو جنگ‌هایی بودند که در آن به ما حمله شد... و او به دنبال روستاها است؟»

جنگ حماسی دیگری بین مایر و کیسینجر درگرفت. کیسینجر به طرز تحریک‌آمیزی پرسید: «اینکه بخواهیم اهالی یک روستای سوری بازگردند، جنایت است؟» مایر پاسخ داد: «بله، پس از جنگ، رئیس‌جمهور سوریه...که ظرف هفت سال دو بار به مردم حمله کرده است، نمی‌تواند آنچه را که می‌خواهد داشته باشد.» کیسینجر بار دیگر درباره عواقب ناگوار شکست مذاکرات به مایر هشدار داد: «به همین سادگی!» کیسینجر گفت، اگر شوروی زیرک بود «من معتقدم که دیپلماسی موفق می‌تواند خطرات خارق‌العاده‌ای را به همراه داشته باشد و ما با دل‌تنگی به‌جایی خواهیم نگریست که درباره چند صد یارد اینجاوآنجا صحبت می‌کردیم.» کیسینجر یک ضرب‌الاجل سه‌شنبه برای توافق بر سر خط تعیین کرد و به مایر توصیه کرد که نزد کابینه برگردد و ببیند برای جابه‌جایی آن چه‌کاری می‌توان انجام داد.

دایان گفت: «ما قبلا سه بار از خط عبور کرده‌ایم!» دینیتز پرسید: «از اینجا به کجا می‌رویم؟ حدش کجاست؟» کیسینجر به آنها یادآوری کرد که آنها از ابتدا چیز ناخوشایندی را پیشنهاد کرده بودند و اینکه او سوری‌ها را به سمتی بسیار کمتر از آنچه اسد در ابتدا خواسته بود، سوق داد. کابینه اکنون فقط باید تصمیم می‌گرفت که آیا آنها برخی از روستاهای خالی از سکنه را رها می‌کنند و رژیم را در حوالی قنیطره آسوده می‌سازند یا اینکه «در معرض خطر انحلال کل استراتژی قرار می‌گیرند که شما را به‌خوبی از تاثیر کلی پیامدهای جنگ دور کرده است.»