04-04

بدون فشار کیسینجر برای دادن امتیازی دیگر، اسرائیلی‌ها تصمیم گرفته بودند نتیجه‌ نهایی خود را آشکار کنند. کیسینجر راضی بود، تا آنجا که می‌توانست چیزی به دست آورده بود؛ هرچند اخطار همیشگی خود را اضافه کرد که شک دارد اسد آن را بپذیرد. مایر تابه‌حال یاد گرفته بود که این ارزیابی‌ها را جدی نگیرد. کیسینجر به بررسی آن چیزی پرداخت که پس از دیدار بعدی خود با اسد گفت و اعلام کرد که مذاکرات به تعویق افتاده است؛ درحالی‌که به پیشرفت قابل‌توجهی که حاصل‌شده بود، اشاره می‌کرد. سپس یک‌بار دیگر- حالا بیشتر با اندوه تا عصبانیت- از عواقب احتمالی پایان ناموفق ماموریتش به آنها هشدار داد. او «دوره‌ای از آزمون‌های شدید» را پیش‌بینی کرد.

وقتی یک خودکامه‌ عرب نظر خود را تغییر می‌دهد، هرگز نمی‌توان به‌راستی دلیل آن را فهمید. اسد در دسامبر۱۹۹۸ هم همین کار را با ما کرده بود. سپس، مانند نمونه‌ قبلی، وزیر خارجه‌اش در شوک بود و بعد، مثل الان، پس از به درازا کشیدن مذاکرات به‌گونه‌ای‌که گویی تمام‌وقت دنیا را دارد، به وزیر امور خارجه گفت که می‌خواهد آنها را سریع به پایان برساند. با وجود فوریت جدید اسد، اولین واکنش کیسینجر این بود که جلسه را که کمتر از 30دقیقه به طول انجامید، به سه ساعت افزایش داد. کیسینجر به اسد توضیح داد که این تاکتیک متهورانه برای نشان دادن این مساله به اسرائیلی‌ها طراحی شده بود که او [کیسینجر] سخت می‌جنگد تا از رهبر سوریه امتیازی بگیرد. او همان تاکتیکی را که به‌کاربرده بود، البته به شکل مفصل‌تر، به‌کار می‌گرفت تا سادات را متقاعد کند که پیشنهاد خروج از سینا را از کابینه اسرائیل بیرون می‌کشد. زمانی که اسد سعی کرد از زمان برای افزودن شرایطی به امتیاز خود استفاده کند، کیسینجر توجه او را به‌جای آن، بر روند و جدول زمانی متمرکز کرد و به آنها پیشنهاد داد که توافق را تا ۲۷ماه مه، روز تولد کیسینجر، یعنی ۹روز دیگر به پایان برسانند.

با در نظر گرفتن طرح کلی توافق‌نامه‌ جدایی، اسد خواهان تعهد ایالات‌متحده به عقب‌نشینی کامل اسرائیل به‌عنوان گام بعدی بود. کیسینجر با استدلال آشنای خود درباره نزاعی که در بازگشت به خانه با یهودیان آمریکایی ایجاد می‌کرد کنار آمد و باز هم با پیشنهاد بهبود سریع در روابط دوجانبه مقابله کرد. عجیب به نظر می‌رسید که اسد از این موضوع راضی بود. اگر اسد می‌دانست که کیسینجر چه وعده‌هایی به مایر درباره عقب‌نشینی بیشتر از جولان می‌دهد، اسد چندان منطقی به نظر نمی‌رسید. در همان عصر، در اقامتگاه آبا ابن در بیت‌المقدس، کیسینجر با مایر و تیم بزرگ مشاوران و وزیرانش صحبت کرد. او گفت که اسد «به دلایل خودش تصمیم گرفته است که این کار را انجام دهد، اما سریع.» در آن شب او به نیکسون نوشت که با توجه به تصمیم‌گیری درباره تپه‌ها به نفع اسرائیل، اکنون توافقی در افق نمایان است. نیکسون بسیار خرسند بود و در ۲۰مه یک پیام ستایش برانگیز غیرعادی برای کیسینجر فرستاد و تلاش‌های او را به عنوان «یکی از بزرگ‌ترین مذاکرات دیپلماتیک تمام دوران» و نمونه‌ای از خدمت به کشور «بسیار فراتر از وظیفه» ستود. شور و شوق رئیس‌جمهور تا حدودی ناشی از این واقعیت بود که او اکنون می‌تواند به‌طور جدی برای سفر خود به خاورمیانه برنامه‌ریزی کند و بر بال کیسینجر سوار شود که برای منحرف کردن افکار عمومی آمریکا از عذاب‌های واترگیت او طراحی شده بود. درواقع، موفقیت‌های کیسینجر راه گریزی برای نیکسون بود تا توجه افکار عمومی را از واترگیت منحرف سازد. کیسینجر سپس در خاطرات خود می‌نویسد: «در جریان هر مذاکره‌ای، به نقطه‌ای می‌رسیم که طرفین یا به این نتیجه می‌رسند که در نهایت با هم خواهند بود یا به‌طور ناامیدکننده‌ای به بن‌بست رسیده‌اند. درباره اول، مذاکره انرژی‌ها را جمع می‌کند.» کیسینجر پنج سفر رفت و برگشتی به دمشق و بازگشت به بیت‌المقدس انجام داده بود تا توافق بر سر خط عقب‌نشینی اسرائیل را تضمین کند. باوجود اینکه هنوز هشت سفر دیگر طول می‌کشد تا بتواند درباره همه‌ مسائل دیگر به توافق برسد، اما دشواری‌ها را پشت سر گذاشت. اندازه‌ مناطق «نیروهای محدود»، تعداد و نوع نیروها و تجهیزات مستقر در آنجا، ماهیت و اندازه‌ نیروهای سازمان ملل، و عرض منطقه‌ی حائل که در آن فعالیت می‌کند، همگی برای راه‌حل‌های قابل‌قبول به‌کار می‌آیند. در نتیجه، مذاکرات انرژی‌ها را جمع کرد. با‌وجوداین، تا آخرین لحظه به‌هیچ‌وجه مشخص نبود که آیا او به موفقیت نهایی دست خواهد یافت یا خیر؟ زمان‌هایی وجود داشت که هر دو طرف پای خود را در یک کفش کرده بودند. به‌عنوان‌مثال، زمانی که کیسینجر به دایان گفت که اسد هرگز نمی‌پذیرد که دو لشکر او باید از خط مقدم خارج شوند، دایان منفجر شد: «اگر آنها نخواهند نیروهای خود را جابه‌جا کنند، هیچ کاهشی وجود نخواهد داشت و توافقی هم وجود نخواهد داشت.

اگر آنها آنجا باشند، پس ما هم آنجا هستیم.همین و بس!» زمانی که کیسینجر گفت که اسرائیلی‌ها می‌خواهند مواضع خود را در کوه هرمون حفظ کنند، پاسخ اسد نیز مشابه بود. او با بی‌علاقگی گفت که سوریه در این صورت به جنگ ادامه خواهد داد. اسد اصرار کرد: «همه‌ ما کوه را خالی می‌کنیم یا آنجا می‌مانیم. ما معتقدیم که حق با ماست؛ آنها می‌دانند که اشتباه می‌کنند.» وزیر امور خارجه بی‌باک به این‌سو و آن‌سو، عقب و جلو می‌رفت، با زحمت و حوصله هر دو طرف را به توافق نزدیک‌تر می‌کرد. کیسینجر تهدیدهای خود را برای اسرائیلی‌ها و چاپلوسی‌های خود را برای اسد نگه می‌داشت. گاهی اوقات نگرانی خود را ابراز می‌کرد. او در ۲۱مه به مایر و دایان اعلام کرد: «من قرار نیست مثل یک تاجر فرش بین دمشق و بیت‌المقدس رفت‌وآمد کنم. با شأن و جایگاه ایالات‌متحده سازگار نیست که هر روز به چنین بحثی ادامه دهد.» بااین‌حال، این همان کاری است که او با عزت‌نفس آمریکایی انجامش ادامه داد. در مواقع دیگر، کیسینجر تهدید می‌کرد که به خانه می‌رود و در ۲۱مه به اسد گفت که «دیگر نمی‌توانم وظایفم در واشنگتن را نادیده بگیرم.» بااین‌حال، این دقیقا همان کاری است که او انجام داد.