استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

سه‌شنبه، ۳۰ جولای ۱۹۷۴، واشنگتن دی‌سی. زمانی که این آسیب ملی و شخصی آشکار شد، کیسینجر هنوز مجبور بود سیاست خارجی ایالات‌متحده را مدیریت و ظاهر عادی را در دولت حفظ کند، اگرچه کاخ سفید در جوش‌وخروش بود. در روزهای پایانی نیکسون، «ییگال آلون»، در سمت جدید خود به عنوان وزیر خارجه‌ رابین، برای مشورت با کیسینجر، پیش از دیدار برنامه‌ریزی‌شده رابین در سپتامبر، وارد واشنگتن شد. آنها سه بار در طول سه روز ملاقات کردند که آخرین جلسه در کمپ دیوید به عنوان یک ژست شخصی برای دوست قدیمی کیسینجر از اردوگاه تابستانی در هاروارد بود. آلون در رابطه‌ پخته‌اش با وزیر امور خارجه راحت بود، اما در نقش جدید خود به عنوان وزیر امور خارجه رابین ناراحت بود. او یکی از فرماندهان رابین در جریان «جنگ استقلال» بود که هر دو از آن به عنوان «قهرمانان جنگ» بیرون آمده بودند. آنها دوستان خوبی بودند، اما این برای غلبه بر رنجشی که آلون اکنون به عنوان زیردست رابین احساس می‌کرد، کافی نبود.

این تنش نمونه‌ای از کابینه اول رابین بود. این امر در رقابت بین رابین و وزیر دفاعش، شیمون پرز نیز تجلی یافت. پرز از نزدیک با دایان و یکی از اعضای حزب او، «رافی»، پیوند داشت. در سال ۱۹۶۵، در زمان بن گوریون، رافی از حزب کارگر جدا شد. این جناح سپس دوباره به حزب کارگر پیوست، اما هویت و حامیان خود را در حزب حفظ کرد. رابین در سال ۱۹۷۴ به‌صورت ناپلئونی پرز را برای رهبری حزب شکست داد و از آن نقطه به بعد آنها به رقبای سرسختی تبدیل شدند‌ و رابین بر این فرض درست عمل کرد که پرز همواره به دنبال تضعیف است. همان‌طور که «ایتامار رابینوویچ»، زندگی‌نامه‌نویس رابین، خاطرنشان می‌کند: «این نخستین دور سفر مشترک این دو دوقلوی به‌هم‌پیوسته بود‌... که همدیگر را دوست نداشتند، اما از یکدیگر قدردانی می‌کردند، با هم رقابت و شراکت می‌کردند، در نهایت متوجه شدند که از ناحیه ران به‌هم‌پیوسته‌اند و مجبور به همکاری با هم هستند.» این شراکتی بود که ۲۱سال به طول انجامید و با ترور رابین در سال ۱۹۹۵ به طرز غم‌انگیزی به پایان رسید، اما به‌خصوص شراکتی بسیار ناراحت‌کننده بود.

کیسینجر به‌جای اسرائیل تحت حاکمیت گلدا مایر، اکنون با ائتلافی روبه‌رو شد که در ابتدا تنها دارای یک کرسی از اکثریت کنست بود و اساسا توسط سه‌گانه رابین - پرز - آلون اداره می‌شد که هر کدام نماینده یک جناح بودند و اغلب در جهت‌های متفاوت حرکت می‌کردند. وقتی نوبت به اردن رسید، آنها سه رویکرد متمایز داشتند. آلون مطابق با طرح خود برای حل‌وفصل نهایی، نخستین گام را عقب‌نشینی از اریحا و اطراف آن با اتصال جاده‌ای اردن به شهر اصلی رام‌الله در کرانه باختری می‌دانست. پرز، تحت تاثیر دایان، معتقد بود که فلسطینی‌ها باید امور خود را بر اساس یک مالکیت مشترک اسرائیلی - اردنی اداره کنند. این امر امکان جدایی در دره اردن را فراهم کرد، زیرا پرز، مانند دایان، معتقد بود که اسرائیل فقط نیاز به کنترل خط‌الرأس دارد که از مرکز کرانه باختری می‌گذرد، نه دره یا رودخانه زیر آن.

رویکرد رابین به دلیل شرایط سیاسی او دیکته شده بود: رابین نیاز داشت «حزب ملی مذهبی» (NRP) را به ائتلاف خود وارد کند تا دولت خود را تثبیت کند. «حزب ملی مذهبی» هیچ‌گونه خروج از کرانه باختری را قبول نخواهد کرد. تا به امروز، جانشین آن - حزب یامینا، به رهبری ص بنت، که در ژوئن ۲۰۲۱ به نخست‌وزیری رسید - قوی‌ترین مخالف خروج و بزرگ‌ترین مدافع الحاق کرانه‌ باختری است. برای رابین تا اکتبر طول کشید که «حزب ملی مذهبی» را وارد دولت خود کند. از دیدگاه او، در دوره‌ حساس تابستان ۱۹۷۴، هرگونه بحث در مورد خروج از کرانه باختری به‌سادگی باید به تعویق می‌افتاد.

این تنش‌ها بین شخصیت‌های اسرائیلی و سیاست‌های آنها به‌طور اجتناب‌ناپذیری دیدگاه بدبینانه‌ کیسینجر را نسبت به گزینه اردنی بدبین‌تر کرد. بااین‌وجود، در جلسه ۳۰ ژوئیه آلون تصمیم رسمی دولت جدید را به او اطلاع داد که «تمام تلاش خود را برای آغاز مذاکرات با اردن در مورد توافق‌نامه صلح انجام دهد.» این به آلون اجازه داد تا در مورد آن مذاکرات با کیسینجر صحبت کند، اگرچه او می‌دانست که توافق‌نامه صلح کامل با اردن در این مرحله از دیپلماسی تحت رهبری آمریکا غیرواقعی است. روز بعد، آلون تعهد قبلی مایر را تکرار کرد که در صورت توافق با اردن، قبل از تصویب آن، انتخابات جدیدی برگزار خواهد شد. آلون به‌جای استفاده از این بهانه، ابراز اطمینان کرد که بر اساس یک توافق در حال انتظار برنده آن انتخابات خواهند بود.

وی خاطرنشان کرد که نیروهای اسرائیلی نیازی به تمرکز در دره اردن ندارند. او گفت، آنها می‌توانند از رودخانه تا خط‌الرأس خارج شوند و «اگر مجبور نباشیم از رودخانه عقب‌نشینی کنیم، حداقل نه در کل طول، شاید بتوانیم وارد مذاکره شویم». این با موقعیت پرز و دایان همسو بود. برای نخستین بار، به نظر می‌رسید که کیسینجر از ایده‌ جدایی اردن استقبال می‌کند. او پیشنهاد کرد که گسست بین مردم و زمین در کرانه باختری بررسی شود. ملک حسین بر مردم کنترل خواهد داشت؛ اسرائیل بر این سرزمین کنترل خواهد داشت، اما حاکمیت اردن را در آنجا تصدیق خواهد کرد. به دستور «هارولد ساندرز»، او یک رویکرد دوطرفه را پیشنهاد کرد که از اردن شروع می‌شد و سپس به مصر می‌رسید، «اما با این تفاهم بین ما که رویکرد اردنی پس از رویکرد مصری به نتیجه خواهد رسید».

به‌این‌ترتیب، نیاز به انتخابات برای توافق اردن مانع از انعقاد توافق مصر نمی‌شود. این رویکرد دومسیره یک ایده هوشمندانه بود. اگر اردن تحت نظارت آمریکا با اسرائیل مذاکره می‌کرد، پادشاه می‌توانست از اقدام اعراب برای معرفی «سازمان آزادی‌بخش فلسطین» به عنوان مذاکره‌کننده‌ عرب برای کرانه باختری جلوگیری کند. چنین مذاکره‌ای همچنین انزوای مصر را که ذاتی «رویکرد ابتدا مصر» بود، کاهش می‌داد.