استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

پنج‌شنبه، ۲۰مارس۱۹۷۵، اسوان

کیسینجر در مسیر اسوان به فورد گزارش داد که پیشرفت اندکی با اسرائیلی‌ها داشته است؛ اما تردید کیسینجر این بود که سادات اگر چیز دندان‌گیری در آن نبیند، مذاکرات را ادامه ندهد. بااین‌حال، کیسینجر تسلیم نشده بود. سادات هم همین‌طور. اگرچه صبر سادات برای امتیاز دادن بیشتر به اسرائیلی‌هایی که «همه‌چیز می‌خواهند» به‌وضوح محدود بود، اما وی گفت که می‌خواهد به کیسینجر کمک کند. بر این اساس، او [سادات] مایل بود با تغییرات اسرائیل درباره زبان «عدم استفاده از زور» کار کند؛ اما این امتیاز وی را درباره خط عقب‌نشینی سخت‌تر کرد. او [سادات] این ایده را رد کرد که اسرائیلی‌ها در میانه گذرگاه‌ها باقی بمانند و اصرار داشت که چیزی جز تخلیه‌ اسرائیل از گذرگاه‌ها به نفع سازمان ملل قابل‌قبول نیست.

او [سادات] همچنین پیشنهاد اسرائیل برای ایجاد ایستگاه‌های هشدار مصر و اسرائیل در منطقه حائل سازمان ملل را رد کرد؛ مگر اینکه اسرائیل به‌طور کامل از این گذرگاه‌ها خارج شود. کیسینجر به سادات گفت که فکر می‌کند اکنون خطوط کلی یک توافق را در اختیار دارد؛ اما موضوع مهمی که باقی ماند، شرط سادات برای تخلیه‌ گذرگاه‌ها توسط اسرائیل بود. کیسینجر به سادات گفت که اگر بتواند اسرائیلی‌ها را به این مورد سوق دهد، «توافق‌نامه می‌تواند خیلی سریع نوشته شود.» این یک سراب بود. کیسینجر باید تا آن زمان می‌دانست که نمی‌تواند بدون تعهد مصر به «عدم خصومت»، گذرگاه‌ها را به سادات بدهد و هیچ مقدار تفکر واهی نمی‌توانست آن را تغییر دهد.

جمعه، ۲۱ مارس ۱۹۷۵، بیت‌المقدس

تا این لحظه، کیسینجر رابین را شریک خود در تلاش برای به تحرک واداشتن کابینه‌ اسرائیل می‌دانست. پس از آخرین نشست‌وبرخاست‌ها، کیسینجر به فورد گزارش داد که رابین «بسیار خوب عمل کرده است و خودش خواهان توافق است». کیسینجر عزم رابین برای پایبندی به خواسته‌هایش را دست‌کم و تمایل او برای متقاعد کردن کابینه‌اش را دست بالا گرفته بود. با قبول عدم خصومت، او قصد نداشت همه گذرگاه‌ها را واگذار کند؛ حد او «نصف راه» بود؛ زیرا معتقد بود سادات تنها در «نیمه‌راه» با عدم توسل به زور با او ملاقات کرده است. این تصویر آینه‌ای از موقعیت مصر بود: سادات با قبول عدم استفاده از زور، حاضر به واگذاری نیمی از گذرگاه‌ها نبود. این یک شکاف پرنشدنی بود و رابین وقتی کیسینجر به اسرائیل بازگشت، این را گفت.

شاید به این دلیل بود که او [رابین] به‌تازگی ۸ساعت را با کمیته‌ امور خارجه و دفاع کنست گذرانده بود که در طی آن اعضا به وی ‌گفتند که چگونه می‌تواند حتی نیمی از گذرگاه‌ها را واگذار کند؛ اما رابین به کیسینجر گفت که در حال از دست دادن اعتبار خود است. رابین با حرکت به سمت نقشه‌ بزرگ روی دیوار، به پیشروی مصری‌ها که اکنون سادات پیشنهاد می‌کرد، اشاره کرد؛ پیشروی‌ای که بسیار فراتر از خط اسرائیلی‌ای بود که وی [رابین] مایل به قبول آن بود. رابین سپس رو به کیسینجر کرد و گفت: «برای من، این کاملا غیرقابل‌قبول است و تمام تلاشم را می‌کنم که آن را به کابینه توصیه نکنم؛ زیرا معتقدم اسرائیل در شرایط کنونی نمی‌تواند در ازای آنچه پیشنهاد می‌شود، از گذرگاه‌ها و میدان‌های نفتی عقب‌نشینی کند و حرکت روبه‌جلوی [نیروهای مصری] را در خط بپذیرید.» کیسینجر با ناراحتی گفت: «ما در هیچ مذاکره دیگری بین مصر و اسرائیل شرکت نخواهیم کرد.»

سپس رابین در یک چرخش عجیب از گور خواست تا نقشه‌ای را که از خط عقب‌نشینی اسرائیل تهیه کرده بودند به کیسینجر نشان دهد. کیسینجر ۶ماه منتظر چنین نقشه‌ای بود. اگر او آن را زودتر در این مذاکرات دریافت می‌کرد، می‌توانست تلاش کند تا جادوی خود را به شیوه‌ای ملموس انجام دهد، درست همان‌طور که با توافق‌نامه‌های قبلی جدایی انجام داده بود. اما هدف رابین ازسرگیری مذاکرات نبود، بلکه می‌خواست نشان دهد که تا چه اندازه برای حرکت آماده است. او زمینه را برای بازی سرزنش در آینده فراهم می‌کرد. در واقع، بلافاصله پس‌ازاین دیدار، رابین به دینیتز دستور داد که تا پیش از رسیدن کیسینجر «برای مقابله با انتقادات آتی او از اسرائیل» به واشنگتن پرواز کند.

رابین باوجود اینکه غروب جمعه بود- یعنی آغاز روز شبّات که در آن خداوند دستور داد کاری انجام نشود- کابینه‌ خود را در یک جلسه‌ فوق‌العاده تشکیل داد. در پایان یک نشست ماراتنی دیگر، نامه‌ای از سوی رئیس‌جمهور فورد برای رابین رسید. وقتی کیسینجر این نامه را برای رئیس‌جمهور [فورد] تهیه می‌کرد، انتظار نداشت کابینه در روز شبّات تشکیل جلسه دهد.به‌محض اینکه متوجه شد، ابتدا سعی کرد اسکوکرافت و سپس دینیتز را وادار به جلوگیری از آن کند. خیلی دیر بود. رابین درحالی‌که با همکارانش در کابینه نشسته بود، آن نامه را دریافت کرد و بلافاصله آن را با صدای بلند برای آنها خواند: «من می‌نویسم تا ناامیدی عمیق خود را از موضع اتخاذ شده توسط اسرائیل در جریان مذاکرات بیان کنم...

ماموریت جناب کیسینجر که دولت شما قویا آن را تشویق کرد، شامل منافع حیاتی ایالات‌متحده در این منطقه است. عدم دستیابی به توافق بی‌تردید تاثیرات گسترده‌ای در منطقه و بر روابط ما خواهد داشت. من یک ارزیابی مجدد فوری از سیاست ایالات‌متحده در منطقه، از جمله روابط ما با اسرائیل، با هدف اطمینان از اینکه منافع کلی آمریکا در خاورمیانه و در سطح جهان محافظت می‌شود، انجام داده‌ام. شما از تصمیمات ما مطلع خواهید شد.» لحن قاطع و تهدید به «ارزیابی مجدد» روابط با اسرائیل، وزرای کابینه را تکان داد. شکی وجود نداشت که فورد و کیسینجر قصد داشتند اسرائیل را مسوول این شکست بدانند و اینکه روابط با ایالات‌متحده - تنها مدافع اسرائیل در مجامع بین‌المللی و تضمین‌کننده امنیت دولت یهود- شاید به‌طور چشمگیری در آستانه وخامت بود. اما این شبح برای تعدیل مواضع هیچ‌یک از اعضای کابینه کافی نبود. در واقع، نتیجه عکس داشت و بیشتر وزرا را متقاعد کرد که محکم بایستند و به عبارتی «پای خود را در یک کفش کنند»؛ واکنش پیش‌فرض یک قدرت کوچک در مواجهه با تهدیدی که حامی ابرقدرتش در برابر آنچه منافع حیاتی خود می‌داند، برایش به وجود می‌آورد.

این یک نقطه‌ کور برای کیسینجر بود؛ کسی که در سلسله‌مراتب قدرت غوطه‌ور بود که در آن، از نظر تاریخی، کشورهای کوچک‌تر چاره‌ای جز تسلیم شدن به خواسته‌های قدرت‌های بزرگ نداشتند. کیسینجر اراده‌ اسرائیل برای مقاومت را دست‌کم گرفته بود. وی بعدتر اعتراف کرد که زمانِ نامه نامناسب بود؛ زیرا به نظر یک «فشار خام» به نظر می‌رسید. کیسینجر به فورد گزارش داد که هر سه ائتلافی که از نامه‌ او [فورد] دچار تکان شده بودند، به نظر می‌رسید اکنون خواهان توافق هستند؛ اما نمی‌توانند راهی برای خروج از چاله‌ی داخلی که برای خود حفر کرده بودند، بیابند. او توضیح داد که با متقاعد کردن افکار عمومی اسرائیل به ضرورت حیاتی عدم خصومت درصورت بازگرداندن گذرگاه‌ها و میدان‌های نفتی به مصر، آنها [منظور رهبران اسرائیل است] خود را به مخمصه انداخته‌اند.