P5_2_50101_1402402111_10762406235328122.957124250_1 copy

یکی دیگر از عناصر «قدرت ظریف»، اعتبار برخاسته از به رسمیت شناختن برند دولتی است که قطر به‌عنوان استفاده کننده از آن شناخته شده است. از دیدگاه تئوریک، برندسازی دولتی معمولا به‌عنوان بخشی از مدل قدرت نرم در نظر گرفته می‌شود که کامروا هنگام توضیح نمایش قدرت قطر آن را رد می‌کند. با این ‌حال، ازآنجاکه برندسازی بر مفاهیمی مانند هنجارها، ارزش‌ها و قوانین در سیاست جهانی متمرکز است، برندسازی تنها به معنای «فروش» محصولات، ایده‌ها یا خدمات و جلب‌توجه نیست، بلکه درباره شهرت و هویت است؛ درحالی‌که قدرت نرم ابزاری برای نفوذ و کنترل است، «برندسازی مکان» یک مولفه ضروری برای شکل‌دهی هویت در صحنه‌ بین‌المللی است و با قدرت نرم نای و مفاهیم قدرت ظریف کامروا همپوشانی دارد. حضور فعال در صحنه جهانی، عنصری از قدرت ظریف، همچنین یک تلاش برندسازانه برای معرفی یک کشور به‌عنوان یک شهروند خوب جهانی است.

قطر از استراتژی پوشش ریسک برای ایجاد توازن و «بند واگن» [یا دنباله‌روی] بین بازیگران متعددی که با یکدیگر متخاصم هستند، برای مثال ایالات‌متحده و ایران، استفاده کرده است و دیده می‌شود که روابط دوستانه‌ی خود را با هر بازیگری که این رابطه با آنها امکان‌پذیر است حفظ کرده است؛ استراتژی‌ای که از آن به‌عنوان «بیش فعالی دیپلماتیک» یاد می‌شود. با این ‌حال، همان‌طور که دیدیم، دنباله‌روی از ایالات‌متحده، آسیب‌پذیری‌ها و محدودیت‌های قطر را نشان می‌دهد. به همین دلیل، به عنوان یک حضور کنشگرانه در امور بین‌الملل، قدرت ظریف که از طریق استراتژی پوشش‌دهی اجرا می‌شود، نشان‌دهنده ضعف است تا قدرت. کامروا همچنین روابط قطر با اسلام‌گرایان، بازیگران غیردولتی را به‌عنوان نمونه‌ای از چنین پوششی توصیف می‌کند. اگرچه ثروت از سال۱۹۹۵ همواره به‌عنوان یک پیش‌نیاز اساسی برای قدرت قطر در نظر گرفته‌شده است، اما درباره اینکه آیا قطر -با قدرت اقتصادی اما نه نظامی- احتمالا می‌تواند قدرت سخت داشته باشد، اتفاق ‌نظر کمی بین محققان وجود دارد. به‌عنوان‌ مثال، «زهیر حامدی» طی مصاحبه‌ای اظهار کرد که «قطر نمی‌تواند قدرت سخت داشته باشد»؛ زیرا این کشور هم از نظر مساحت و هم از نظر جمعیت کشور کوچکی است و بنابراین «تنها ابزاری که قطر می‌تواند به‌عنوان قدرت از آن استفاده کند، ابزار قدرت نرم است.»

حامدی با تجزیه‌وتحلیل منابع اصلی قدرت، نقش مهم ثروت را برجسته می‌کند که بدون آن، این فعالیت‌ها امکان‌پذیر نخواهد بود؛ اما استدلال می‌کند که قدرت نرم تنها ابزار موفقیت است. چنین بحث‌هایی مربوط به تقسیم قدرت سخت بین قدرت چسبنده (قدرت اقتصادی) و قدرت تیز یا ستیهنده (قدرت نظامی)، از سوی مید(۲۰۰۹) پیشنهاد شده است. ازآنجا‌که قطر از قدرت نظامی برخوردار نیست، ظهور آن را نمی‌توان از طریق قدرت تیز درک کرد. اگرچه ثروت به‌عنوان محرک اصلی قدرت قطر شناخته می‌شود، اما نمی‌توان آن را قدرت چسبنده نیز دانست؛ زیرا قطر سیاست‌ها و نهادهای اقتصادی چسبنده‌ای را در نظام پولی بین‌المللی یا تجارت آزاد ایجاد نکرده است و سایر کشورها با سیستم آن درگیر نشده‌اند.

همان‌طور که در بالا گفته شد، ممکن است قدرت قطر با قدرت نرم مرتبط باشد. با این ‌حال، چنین نظری محدودیت‌هایی نیز دارد. حامدی، عبدالله و رابرتس از این دیدگاه حمایت کردند. نای در سال۲۰۰۴ در توضیح چگونگی عملکرد قدرت نرم استدلال کرد که «قدرت مشارکتی - توانایی شکل دادن به آنچه دیگران می‌خواهند - می‌تواند بر جذابیت فرهنگ و ارزش‌های آن کشور تکیه کند...»، به این معنی که یک دولت باید دیگران را با محصولات فرهنگی یا ارزش‌ها به خود جذب کند. درحالی‌که قطر سعی کرده است از قدرت نرم -به‌جای تولید تجلیات فرهنگی خود از قدرت نرم- استفاده کند؛ اما از نمونه‌های موفق غربی «کپی‌برداری» کرده است. از ابتکارات فرهنگی قطر نیز در مراکز دانشگاهی به‌عنوان قدرت نرم تعبیر شده است؛ اما همه ابزارهای فرهنگی که به‌عنوان قدرت نرم در یک کشور عمل می‌کنند، در کشور دیگر کارگر نیستند. دولت قطر چندین ابتکار را در تلاش برای تبدیل قطر به یک قطب فرهنگی اجرا کرده است، به‌عنوان‌مثال، میزبانی جشنواره‌های فیلم با همکاری سازمان «ترایبکا» بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ و ایجاد صنعت فیلم قطر با درجاتی از موفقیت. تولید فیلم به‌عنوان عنصر کلیدی قدرت نرمِ ایالات‌متحده ذکر شده است.

نای به مثالی از اهمیت ارجاعات فرهنگی ایالات‌متحده به پرونده‌های قضایی در عادی‌سازی ایده یک سیستم حقوقی قوی برای بینندگان چینی اشاره می‌کند و تاثیر هالیوود بر چین بیشتر از تلاش‌های اقتصادی یا سیاسی دیده می‌شود. «هالیوود قطر» موسسه‌ فیلم دوحه است که «وقف درک فیلم، آموزش و ایجاد یک صنعت فیلم پویا در قطر است که بر پرورش داستان‌سرایان منطقه‌ای تمرکز می‌کند؛ درحالی‌که در دامنه‌اش کاملا جهانی می‌ماند.» بنابراین موسسه‌ فیلم قطر خود را به‌عنوان یک مرکز یا قطب فیلم در دوحه معرفی کرده و فیلم‌هایی از جمله دو فیلم نامزد اسکار۲۰۱۹ با نام‌های «کفرناحوم» و «از پدران و پسران» را تامین مالی می‌کند. تعداد محدودی از فیلم‌ها در قطر فیلم‌برداری شده‌اند، از جمله «طلای سیاه»، که اولین بار در سال۲۰۱۱ در دوحه پس از فیلم‌برداری (تا حدی) در آنجا به نمایش درآمد. این اقدام به‌عنوان نمونه‌ای از پتانسیل فیلم‌برداری در قطر تلقی شد.

اگر قطر فیلم تولید می‌کرد، ارزش‌های داخلی منحصربه‌فرد خود را به جهان معرفی می‌کرد یا سنت‌ها و تاریخ خود را در حمایت از اهداف تعریف‌شده‌ سیاست خارجی ارائه می‌کرد، می‌شد استدلال کرد که قطر از تولید فیلم به‌عنوان ابزار قدرت نرم استفاده می‌کند؛ اما مساله این نیست. یکی از اهداف ایجاد فرهنگ‌عامه، استفاده‌ بالقوه از آن به‌عنوان یک ابزار سیاسی برای تعامل با همتایان و ایجاد «برهان متقابل» برای رقبای یک دولت است. درباره قطر، فیلم‌ها می‌توانستند به‌عنوان قدرت نرم استفاده شوند و نشان دهند که چرا قطر علاقه‌مند به فرار از سایه همسایه بزرگ‌تر خود، عربستان سعودی است یا قطر می‌توانست روایت داخلی خود را درباره‌ بحران خلیج‌فارس در سال۲۰۱۷ ارائه کند. با این ‌حال، موسسه‌ فیلم قطر فیلم‌هایی تولید کرده و میزبان جشنواره‌های فیلمی است که عمدتا بر توسعه صنعت فیلم متمرکز شده‌اند؛ بدون توجه به استفاده از آن به‌عنوان ابزار قدرت. در نتیجه، قطر هنوز از فیلم‌ها به‌عنوان ابزار قدرت نرم استفاده‌ موثری نکرده است. بحث دیگر این است که قطر در دنیای هنر به‌عنوان نوعی قدرت نرم شهرت جهانی پیدا کرده است.

درست است که این کشور کوچک «موزه‌ ملی قطر»، «موزه‌ هنر اسلامی»، «موزه هنرهای مدرن» (مثاف) و «دهکده فرهنگی کاتارا» را تاسیس کرد و از اواخر دهه‌۲۰۰۰ تا اوایل دهه۲۰۱۰ خریدار اصلی در بازار جهانی هنر بود. با این ‌حال، همان‌طور که نای توضیح می‌دهد، برخی از محققان قدرت نرم را صرفا به‌عنوان «قدرت فرهنگی مردمی» در نظر می‌گیرند. این اشتباه است که رفتارهای قدرت نرم را با منابع فرهنگی‌ای مرتبط کنیم که گاهی به ایجاد آن کمک می‌کنند. برخی به‌اشتباه منابع فرهنگی را با رفتار جذب‌کننده تفسیر می‌کنند. برای مثال، محبوبیت بازی‌های «پوکمون» توسط ژاپن برای کمک به دستیابی به اهداف سیاستی‌اش مورد استفاده قرار نگرفته است. اثربخشی هر منبع انرژی به زمینه بستگی دارد. ایجاد موزه‌های در سطح جهانی قدرت جذب و نفوذ قطر بر دیگران را تضمین نمی‌کند و حفظ فرهنگ را می‌توان به‌عنوان یک فرآیند عادی در هر کشوری به‌ویژه در توسعه صنعت توریستی دید.

9781032215822 copy