گروه جهان: تردیدی نیست که روسیه حضور نظامی خود در سوریه را در راستای حمایت از اسد افزایش داده است. گزارش ۹ سپتامبر رویترز حضور نیروهای روسی را که در حال انجام عملیات هستند، به صورت مستند درآورد. شواهد تصویری که در گزارش «دیلی میل» منتشر شد نشان می‌دهد که نیروهای روسی دست‌کم از ماه آوریل حضور زمینی در سوریه داشته‌اند. گزارش‌های دیگر از اعزام سایر نیروهای روسی، تجهیزات نظامی و خانه‌های پیش‌ساخته به این کشور خبر می‌دهند. تصاویر ماهواره‌ای که فارن‌پالیسی هم به آنها دست یافت تایید کرد که روس‌ها در حال ساخت و ساز گسترده برای اسکان نیروها و تجهیزات و هواپیماهای خود هستند.

اگر پیش از این تردید وجود داشت اما اکنون ثابت شده که مسکو سالانه ۲۰۰هزار تن گاز مایع از طریق بند «کرچ»- بندری در کریمه- به سوریه می‌فرستد. قابل پیش‌بینی است که کرملین در مورد حضور نیروهای رزمی خود در سوریه اظهارنظری نکند اما مسکو آشکارا یک چیز را پنهان نمی‌کند؛ در ۹ سپتامبر «ماریا زاخارووا»، سخنگوی وزارت خارجه روسیه، گفت:«سال‌هاست سلاح و تجهیزات نظامی به سوریه می‌دهیم... و نمی‌توانم هیستری ضدروسی در این مورد را درک کنم». در واقع، می‌توان گفت مسکو حامی سرسخت اسد از آغاز اعتراضات در سال ۲۰۱۱ بود و به دمشق سلاح، مشاور، وام و حمایت سیاسی در شورای امنیت ارائه می‌داد اما روشن است که تغییری در مشارکت روسیه در جنگ داخلی سوریه در جریان است. سوال این است؛ چرا؟ پاسخ، طیفی از مسائل را در بر می‌گیرد؛ از استراتژی دریایی، دیپلماسی بین‌المللی تا سیاست داخلی روسیه.

طی چند هفته گذشته، ولادیمیر پوتین در حال بسط ایده خود مبنی بر «ائتلاف بزرگ» برای مبارزه با داعش بود؛ ایده‌ای که به گفته دیپلمات‌های ارشد روس، توافق هسته‌ای ایران آن را میسر ساخت. سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، در ماه جولای گفت که این توافق «موانعِ- عمدتا مصنوعی- را از پیش‌روی ائتلاف بزرگ برای مبارزه با داعش و سایر گروه‌های تروریستی برداشت».حفظ اسد در قدرت در طرح پوتین مساله‌ای حیاتی است. سخنرانی پوتین که انتظار می‌رود در اواخر همین ماه در مجمع عمومی سازمان ملل انجام شود بر این مساله متمرکز است. اگر پوتین موفق شود غرب را متقاعد کند که روسیه در مبارزه با داعش کشوری بسیار مهم است، این مساله می‌تواند انزوای این کشور پس از ماجرای الحاق کریمه را پایان دهد و با هدایت توجه جهانی به سوی آنچه که رئیس‌جمهور روسیه آن را مبارزه مشترک علیه دشمنی مشترک می‌نامد، برای پوتین مشروعیت به دنبال بیاورد؛ مبارزه‌ای که نسبت به اختلافات بر سر اوکراین با غرب بسیار بزرگ‌تر است. اسد در ماه‌های اخیر متحمل شکست‌هایی شده و نیازمند حمایت فوری است. پوتین به خوبی می‌داند که اگر مشارکت خود در سوریه را گسترش دهد، آمریکا بی تردید هیچ کاری نمی‌تواند انجام دهد. روسیه منافع بسیاری در سوریه دارد: منافع استراتژیک، فرهنگی و اقتصادی. رژیم اسد نزدیک‌ترین متحد مسکو در جهان عرب طی ۴۰ سال اخیر بوده زیرا سوریه کلید نفوذ مسکو در خاورمیانه است.

طی جنگ سرد، ده‌ها هزار روسی به سوریه رفتند درحالی‌که نخبگان سوری در عالی‌ترین و مهمترین مدارس روسی دانش آموختند. در زمان آغاز شورش‌های داخلی حدود ۱۰۰ هزار شهروند روسی در سوریه زندگی می‌کردند. مسکو همچنین پیش از آغاز قیام سوری‌ها در آوریل ۲۰۱۱، مهم‌ترین تامین‌کننده سلاح برای این کشور بود. شرکت‌های روسی حدود ۲۰ میلیارد دلار در این کشور سرمایه‌گذاری کردند؛ عدم حمایت از اسد و تسلیم او یعنی نادیده گرفتن این حجم از سرمایه‌گذاری. تصور این دشوار است که دولت جدیدی که سر کار بیاید دوست مسکو باشد. همچنین دلایل استراتژیک پیچیده‌ای برای مسکو برای تقویت اسد وجود دارد. سوریه مهم‌ترین پایگاه یا جای پا برای مسکو در منطقه است و با مدیترانه، رژیم صهیونیستی، لبنان، ترکیه، اردن و عراق هم‌مرز است. پوتین توسعه قدرت دریایی کشورش را به عنوان یکی از ستون‌های دوره سوم ریاست جمهوری خود مطرح کرده و سقوط اسد یعنی از دست دادن تنها پایگاه دریایی در خارج از حوزه شوروی سابق. در سپتامبر ۲۰۱۴، پوتین طرح‌هایی را برای توسعه عظیم پایگاه دریای سیاهِ روسیه اعلام کرد. حفظ پایگاه طرطوس هم تقویت کننده قدرت دریایی این کشور به سوی مدیترانه است.

اما مهم‌تر از همه، حمایت از اسد مطابق است طرح پوتین برای تبدیل روسیه به عنوان بزرگ‌ترین قدرت مخالف با غرب است. برای ایالات متحده، دیپلماسی یعنی سناریوهای برد- برد اما رویکرد پوتین بازی با حاصل جمع صفر است. او ممکن است با تقویت اسد ادعای مبارزه با تروریسم را داشته باشد اما این ادعا تقویت کننده حمایت داخلی از پوتین هم هست: یعنی تشویق شهروندان برای جمع شدن زیر پرچم در مواجهه با دشمن خارجی. در واقع، پوتین رویکرد مشابهی را در اوکراین و در تمام بخش‌های دیگر اتحاد شوروی سابق در پیش گرفت آنگاه که از ضرورت حمایت از اقلیت‌های روسی سخن به میان آورد. در کوتاه‌مدت، این رویکرد پس از الحاق کریمه در مارس ۲۰۱۴ نتایجی در بر داشته است: محبوبیت پوتین از مقدار پایین به میزان ۸۰ درصد افزایش یافت. در بلندمدت، سیاست‌های پوتین ممکن است خود او را شکست دهد. مسکو ممکن است مشارکتی محدود را بخواهد اما ممکن است به جنگی واقعی کشیده شود. این کشور نمی‌تواند هم در اوکراین بجنگد و هم در سوریه در عین حال، نیروهای خود را در تمام قلمرو کشورهای شوروی سابق نگه دارد. در واقع، برخی تحلیلگران روسی اعلام کرده‌اند که پوتین در سوریه در حال تکرار اشتباه خود در دوران شوروی در افغانستان در دهه ۸۰است، جنگی که در نهایت به سقوط این کشور انجامید. وضعیت وخیم اقتصاد روسیه، جمعیت رو به کاهش، هزینه‌های دفاعی غیرپایدار و مشکلات دیگر در بلندمدت هزینه‌هایی را به آنها تحمیل خواهد کرد. اما این نگاه‌ها فقط باعث تحریکِ تهاجم پوتین خواهد شد. در واقع، هر چه روسیه بیشتر تضعیف شود، خطرات هم بیشتر می‌شود.

با این حال، روزنامه وال‌استریت‌ژورنال، در گزارشی به نقل از مقام‌های دفاعی ایالات متحده، می‌گوید واشنگتن در اندیشه ایجاد تغییراتی در سیاست راهبردی خود در ارتباط با سوریه است. به گفته مقام‌های دفاعی این کشور، موج آوارگان و پناهجویان سوری، گردهمایی سران کشورها در نشست عمومی سازمان ملل در ماه آینده و فشارهای داخلی، بر لزوم اندیشیدن به گزینه‌های استراتژیک دیگر تاثیر گذاشته است. یکی از پیشنهادها مربوط به تغییر برنامه آموزش و تجهیز شبه‌نظامیان مخالف اسد در نبرد علیه گروه داعش است. گفته می‌شود ممکن است پنتاگون درصدد جایگزینی این برنامه ۵۰۰ میلیون دلاری، با یک راهکار محدودتر باشد که به انجام حملات ائتلاف به رهبری آمریکا، علیه گروه داعش نیز یاری برساند.

بحث‌هایی در مورد پیشنهاد روسیه در مورد مذاکره در خصوص انجام اقدامات نظامی در سوریه، نیز در میان مقام‌های دولتی جریان دارد. مسکو علاوه‌بر تقویت حضور نظامی خود در سوریه پیشنهادی در مود سهیم کردن اسد در ائتلافی بین‌المللی علیه افراطیون داده بود. به گزارش وال‌استریت‌ژورنال، احیای روند مذاکرات بین‌المللی برای پیدا کردن راهکاری در مورد جنگ داخلی سوریه، از دیگر مواردی است که واشنگتن درصدد انجام آن است. مقام‌های دفاعی گفته‌اند «توافقی فراگیر» در مورد لزوم انجام تغییرات راهبردی در مورد سوریه وجود دارد، اما مشخص نیست، گستردگی این تغییرات تا چه حد خواهد بود.