باراک دبلیو بوش و تروریسم - ۲۳ مهر ۹۴

جسیکا استرن

تحلیلگر مسائل تروریسم

بخش چهارم

اوباما در تامین نیروهای زمینی برای جنگ با گروه‌های تروریستی به‌طور مداوم به دیگر دولت‌ها متکی بوده است، این مساله دومین رکن اصلی در استراتژی او را نشان می‌دهد. این سیاست نتیجه مشخصی دارد: اگر ایالات‌متحده بیشتر از مقامات محلی به تهدیدات اهمیت دهد، بعید است که این مداخله آمریکا در بلندمدت موفق باشد.


اما این سیاست نیز پرریسک است و ممکن است به ضربه قابل توجه منجر شود. منتقدان می‌گویند تشخیص دشمن از دوست در میان نیروهایی که واشنگتن آموزش می‌دهد، دشوار است: حملات بسیاری را در نظر بگیرید که در آنها نیروی‌های امنیتی افغانستان نیروهای ناتو را هدف قرار داده‌اند. در این حملات سربازان افغانستان یا نیروهای پلیس این کشور اعضای نیروهای ائتلاف را که وظیفه آموزش آنها را به عهده داشته‌اند، به قتل رسانده‌اند. به گفته اشتون کارتر، وزیر دفاع آمریکا در سوریه که دولت اوباما امیدوار است نیروهای مخالف را برای جنگ با گروه داعش آموزش دهد، مقامات آمریکایی فقط 60 داوطلب را که طرز فکر و ایدئولوژی درستی دارند، شناسایی کرده‌اند. تلاش‌های مشابه در عراق نیز به دلیل فقدان داوطلبان واجد شرایط چندان موثر نبوده است. این سیاست هرچقدر هم مزیت داشته باشد، اگر واشنگتن نتواند داوطلبان مناسب پیدا کند، موثر واقع نخواهد شد.


سومین و آخرین عنصر از رویکرد ضدتروریسم اوباما، اتکا به نظارت متمرکز الکترونیکی است. ارتباطات دیجیتالی نسبت به زمانی که اوباما به ریاست‌جمهوری انتخاب شد، بسیار گسترده‌تر و در برابر سوء‌استفاده بسیار آسیب‌پذیرتر شده است و همان‌طور که ادوارد اسنودن، پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی، در سال ۲۰۱۳ فاش کرد، نظارت دولت بر ارتباطات تحت رهبری او افزایش یافته است. مخالفت با این فعالیت‌ها به ویژه جمع‌آوری اطلاعات جانبی مکالمات تلفنی همه آمریکایی‌ها توسط آژانس امنیت ملی، از طرف مردم، شرکت‌های سیلیکون ولی و متحدان آمریکا به محدود شدن برخی از تکنیک‌های تجاوزکارانه آژانس امنیت ملی آمریکا منجر شده است. اما نظارت همچنان یک ابزار ضدتروریستی اساسی به شمار می‌رود. احتمال اینکه این ابزار منجر به از میان رفتن جان افراد بی‌گناه شود نسبت به دیگر تاکتیک‌های ضدتروریسم بسیار اندک است. در واقع، این ابزار از طریق بهبود اطلاعات، خسارات جانبی را محدود می‌کند و چون به‌طور خاص مسلمانان را هدف قرار نمی‌دهد، این ادعای گروه‌های تروریستی را که ایالات‌متحده درگیر جنگ با اسلام است، خنثی می‌کند. از سوی دیگر، احتمالا سایبرتروریسم و جنگ سایبری نسبت به خشونت‌های تروریستی متعارف، تهدیدات جدی‌تری برای منافع آمریکا هستند و نظارت دولت یک سلاح اصلی علیه حملات سایبری هست و خواهد بود.


ترکیبی از حملات پهپادها، کمک‌های امنیتی به شرکا و متحدان آمریکا و نظارت‌های ارتباطاتی بی‌شک به حفاظت از مردم آمریکا کمک کرده است. هسته سازمان القاعده به شدت تخریب شده و به خاک آمریکا حمله جدی نشده است. اوباما همچنین به دلیل حمله مخاطره‌آمیز سال 2011 به پاکستان و حذف اسامه بن‌لادن سزاوار تحسین است. اما تردیدی نیست که درپی نظارت و مراقبت اوباما، تهدید جهانی تروریسم به دلیل ظهور داعش حادتر شده است. داعش یک سازمان ترکیبی است که از عناصر دولت بدوی، آیین هزاره، حلقه جرائم سازمان‌یافته و یک ارتش شورشی به رهبری نظامیان سابق بعثی و پرسنل اطلاعاتی تشکیل شده است.


هیچ سازمان سلفی و نه حتی گروه داعش، تهدید وجودی برای ایالات‌متحده محسوب نمی‌شوند. همچنین در سال‌های اخیر گروه‌های سلفی تهدید تروریستی مستقیمی برای شهروندان آمریکایی ایجاد نکرده‌اند. درواقع، از حملات ۱۱ سپتامبر تاکنون نژادپرستان سفیدپوست و راست‌گرایان افراطی دو برابر بیشتر از گروه‌های سلفی مرتکب قتل‌های تروریستی در آمریکا شده‌اند. اما این تهدیدات اندک از سوی سلفی‌ها خطر منحصر به فردی را که این گروه‌ها ایجاد می‌کنند از میان نمی‌برد: این تنها ایدئولوژی افراطی است که قادر است تعداد فراوانی از جنگجویان متعهد را از سراسر جهان جذب کند. این ایدئولوژی الهام‌بخش داعش است و داعش تنها سازمان تروریستی است که قادر است ثبات کشورها و نظم منطقه‌ای را در خاورمیانه تهدید کند. علاوه بر مناطقی از عراق و سوریه که اکنون تحت کنترل داعش است، گروه‌های وابسته به داعش در مناطقی از مصر، لیبی، یمن و دیگر نقاط نفوذ کرده‌اند. داعش بسیاری از متحدان آمریکا را تهدید می‌کند و تعداد نامشخصی از پیروان‌شان را به فعالیت در فراسوی مناطق تحت کنترل خود ترغیب می‌کند. هدف غایی این گروه، بی‌ثبات کردن و درنهایت تصرف عربستان سعودی است. دستیابی به این هدف پیامدهای سنگینی برای منطقه و برای کل جهان خواهد داشت.


تا همین اواخر، اوباما قدرت و جاذبه بین‌المللی داعش را دست‌کم می‌گرفت و در اوایل سال 2014 داعش را به تیم بسکتبال جوانان القاعده تشبیه کرد. حتی پس از تاخت و تاز داعش در عراق و سوریه و تصرف قلمروی به وسعت انگلستان، اوباما این گروه را «یک سازمان تروریستی ساده» نامید و متعهد شد این گروه را «تضعیف و در نهایت ویران» کند. البته این هدفی غیرممکن است، به ویژه با توجه به این مساله که اوباما ادعا می‌کند برای نابودی این گروه نیازی به استفاده از نیروهای زمینی نیست.


با توجه به اینکه رویکرد مورد نظر اوباما نتوانست مانع از ظهور داعش شود، عادلانه خواهد بود که بپرسیم آیا استراتژی به روز شده‌ای که او در واکنش به پیشروی‌های داعش به اجرا می‌گذارد عملکرد بهتری خواهد داشت؟ داعش یک رژیم استبدادی است و هدف واشنگتن باید این باشد که این گروه را همانند دیگر رژیم‌های استبدادی که مهار کرده است، کنترل کند. به‌رغم صحبت واشنگتن از درهم شکستن، شکست‌ دادن و ویران کردن داعش، درحقیقت استراتژی اوباما یک استراتژی مهار است: حملات هوایی، آموزش و تجهیز دشمنان داعش در عراق و سوریه، افزایش تلاش‌ها برای توقف جریان ورود جنگجویان به قلمرو تحت کنترل داعش و خروج کالاها از آن.


اما به اجرا درآوردن این استراتژی محدود ضدداعش هم دشوار بوده است. پول، کالاها و پرسنل همچنان به قلمرو تحت کنترل داعش وارد و از آن خارج می‌شود. گزارش 2015 شورای امنیت سازمان ملل به این نتیجه رسید که 22 هزار نیروی خارجی برای پیوستن به گروه‌های تروریستی روانه عراق و سوریه شده‌اند. براساس اعلام مقامات اطلاعاتی آمریکا، تقریبا 3400 نفر از این افراد از اروپا و ایالات‌متحده آمده‌اند.


و احتمالا نگران‌کننده‌ترین مساله این است که ایدئولوژی داعش به دلیل استفاده موثر این گروه از رسانه‌های اجتماعی درحال گسترش است. درواقع، مستقیم‌ترین تهدیدی که داعش برای ایالات‌متحده ایجاد می‌کند، از افرادی که در ایالات‌متحده ساکن هستند ناشی می‌شود. این افراد ممکن است به دلیل ارتباط آنلاین با حامیان یا سربازگیران داعش به افرادی افراطی تبدیل شوند. بنابراین مبارزه با گسترش ایدئولوژی‌های افراطی و جلوگیری از سربازگیری در داخل و خارج به‌عنوان مهم‌ترین عنصر استراتژی ضدتروریسم آمریکا ظهور کرده است.