مهدی حمیدی

پژوهشگر ارشد جامعه‌شناسی

با این ترفند، از یکسو، طرف کرد وارد میدان رسمی سیاست شد و این یعنی گام ابتدایی برای مشارکت در قدرت و مهم‌تر از آن پذیرش قوانین بازی و از دیگر سو M.H.P هم با پیشبرد مساله کرد در یک چارچوب دموکراتیک و سیاسی برای همیشه آچمز می‌شود. شیشه عمر M.H.P در دستان آک پارتی است و با روند کنونی هیچ جایگاهی را برای این حزب در آینده سیاسی ترکیه نمی‌توان متصور شد و حضور دوباره این حزب با ادامه روند فعلی در اقتدار بیشتر به ظهور یک معجزه وابسته است تا حضور مردم در پای صندوق رای!


اما در مورد C.H.P که کمترین تفاوت آرا با انتخابات قبلی داشت؛ باسابقه‌ترین حزب سیاسی ترکیه که برند آتاتورک را بر سینه دارد و میراث‌دار اصوال کمالیسم است اما وقتی در ترکیه نام این حزب برده می‌شود، پرونده قطوری از فسادهای مالی، لیست بلندبالایی از دولت‌های ائتلافی ضعیف و ناکام و دوره‌هایی پر از بی‌ثباتی سیاسی و افزایش رکود و تورم در اثر سیاست‌های نادرست اقتصادی به ذهن متبادر می‌شود. آخرین و موجه‌ترین چهره سیاسی حزب جمهوری خلق بلنت اجویت است که جانشینان ناخلف وی در حزب موفقیت‌های اقتصادی آک پارتی را به نام وی سند می‌زنند و ادعا دارند که آک پارتی برداشت‌کننده محصولات بلنت اجویت است، هرچند طرح این ادعا در مورد تورگوت اوزال بیشتر می‌تواند صادق باشد تا بلنت اجویت و آخرین بازمانده نسل طلایی از رهبران چپ میانه و سکولار ترکیه بود که قدرت را به عبدالله گل واگذار کرد.


اگرچه حزب جمهوری خلق جدی‌ترین رقیب سیاسی آک پارتی است، اما این دو فاصله زیادی از یکدیگر دارند و نکته مهم اینکه C.H.P هیچ طرح، استراتژی و برنامه جدیدی برای آینده ترکیه ندارد و حزبی است خالی از سیاستمدار به معنای واقعی کلمه همچونM.H.P. آخرین شوالیه درخشان این لشکر شکست خورده که می‌شد روی او حساب باز کرد، دنیز بایکال بود که به‌خاطر رسوایی اخلاقی مجبور به کناره‌گیری از رهبری حزب شد. آک پارتی هم دو بال اصلی این حزب سکولار یعنی ارتش و دادگاه قانون اساسی را قیچی کرد تا دیگر هیچ‌وقت نگران خطر کودتا نباشد. حالا هم چند سال است که مهم‌ترین کار این حزب انتقادهای گاه و بیگاهی است که از آک پارتی می‌کند و بالاترین افتخاری که دارد اینکه مثلا در چند انتخابات با آرای نزدیک به آک پارتی باخته است و با این همه به دنبال احیا و بازسازی گفتمان و ساختار حزب خود نیستند. این حزب اکنون محدود به نواحی ساحلی و غربی ترکیه است که سکولاریسم را بیشتر از جاهای دیگر ترکیه پذیرفته‌اند. حکایت عجیبی است که شکاف اجتماعی سنت و مدرنیته در ترکیه با جغرافیای منحصربه‌فرد و استثنایی این کشور که یک پا در غرب دارد و یک پا در شرق متناظر است و نه می‌شود آن را شرقی خواند و نه غربی. گویا جغرافیا هم در این سرزمین سر ناسازگاری با مردمان آن داشته است و آنها را به حالت بلاتکلیف و معلق نگه داشته است. C.H.P از چند انتخابات قبل استانبول را هم به آک پارتی واگذار کرد و از یک حزب سراسری تبدیل به یک حزب محلی و ساحلی شده است که حتی آرای چپ و سکولار آن هم با حضور H.D.P با احتمال ریزش مواجه است.