به گزارش اعتماد : «حسن روحانی، رییس‌جمهوری دیروز به مناطق زلزله‌زده رفت و تلاش کرد تا از نزدیک با مردمان مصیبت‌زده‌ای که همه آن چه داشتند را از دست داده‌اند، حرف بزند شاید مرهمی باشد بر آلام‌شان؛ همان کاری که در حادثه تلخ ویرانی ساختمان پلاسکو در تهران یا در حادثه غمبار معدن یورت انجام داد.

او این‌ بار هم به سرعت خود را به محل حادثه ‌رساند تا به مردمی که همین چند ماه پیش با شعف و اشتیاق نامش را در میتینگ‌های انتخاباتی فریاد می‌زدند، بگوید در روزهای رنج و سختی نیز در کنارشان می‌ماند. اما همه‌ چیز همان‌ طور که روحانی می‌خواست یا مردم انتظار داشتند، پیش نرفت. حضور روحانی در مناطق زلزله‌زده اگر چه هدفش تسکین آلام مردم دردمند بود اما نقدهایی نیز به همراه داشت. نقدهایی که می‌گفت چرا رییس‌جمهور از خودرو پیاده نشد یا چرا تنها به اندازه یک سر و گردن از سقف ماشین بیرون آمد.

هر چند که عمده نقادان به واسطه دسترسی به برخی اطلاعات و نهادها باید به خوبی بدانند که چنین مواردی در اختیار تیم حفاظت رییس‌جمهور است و آنها هستند که تشخیص می‌دهند رییس‌جمهور در چه محلی با چه شرایطی می‌تواند حضور یابد. نادیده انگاشتن پروتکل‌های امنیتی آن هم در منطقه‌ای که شاید در چند صدمتری‌اش از پژاک و کومله تا تکفیری‌های باقی‌مانده آماده هر اقدام مخربی هستند تبعاتی دارد که هیچ محافظ و سرتیم حفاظتی حاضر به قبول ریسک آن نیست. آنجا نقطه صفر مرزی است. مرز با تروریست‌هایی که بقایای‌شان هنوز هم اسلحه به دست منتظر عرض‌اندام هستند.

شاید منتقدان همیشگی روحانی که فارغ از عملکرد او منتظر بهانه برای تخریب هستند فراموش کرده باشند یا خود را به فراموشی زده باشند اما اگر از بزرگ‌تر‌های جریان‌شان بپرسند به آنها خواهند گفت روزگاری در همین روستاهای مرزی از غروب تا گرگ و میش کسی جرات تردد بدون پوشش افراد مسلح نداشت. هر کوچه کمین بود و پشت هر تپه مخالفانی مسلح آماده شلیک نشسته بودند. حالا ولی رییس‌جمهور میان کوه‌هایی که روزگاری برای پس گرفتن هر کدامش ده‌ها فرزند این کشور شهید شدند در امنیت کامل سفر می‌کند و آب از آب تکان نمی‌خورد. خوب است مخالفان روحانی یک‌ بار مرور کنند همان نهادی که امنیت می‌سازد وظیفه حفاظت از رییس‌جمهور را هم بر عهده دارد.

اما این همه ماجرا نیست. منصفانه اگر نگاه کنیم می‌شد با لحاظ کردن همین پروتکل‌ها و شرایط سخت منطقه باز هم فضایی فراهم کرد تا رییس‌جمهور و داغ‌دیدگان کنار هم بنشینند و با هم حرف بزنند. اگر روحانی تاب نقد و حتی شنیدن حرف تند دارد - که فریادهای کارگران معدن یورت نشان داد این ظرفیت را دارد - بهتر بود فضایی فراهم می‌شد تا غصه بازماندگان را بی‌واسطه بشنود و پذیرای حرف و سخن و حتی فریاد مردم منطقه باشد و مگر نبود کاری که رییس‌جمهور ممنوع‌التصویر شده در ماجرای زلزله بم انجام داد و روبروی زن و مرد داغدار نشست تا حرف‌شان را بشنود؟

اینجا نقش مشاوران اسم و رسم‌دار رییس‌جمهور است که به چشم می‌آید و این وظیفه آنهاست که مشاوره دهند و بگویند آقای رییس‌جمهور باید با مردم حرف بزنید و حرف‌شان را هم بشنوید. فراهم کردن دیداری چند دقیقه‌ای با بازماندگان در یکی از چادرهای احداث شده به قاعده نباید کاری سخت یا در تضاد با پروتکل‌های امنیتی می‌بود اما همراهان و مشاوران رییس‌جمهور از این پیشنهاد – به هر دلیلی – دریغ کردند.

هر چه هست روحانی همان روحانی است که پیش از این بوده، تخریب‌کنندگانش هم همان‌ها هستند که بودند. از قضا برنامه‌ریزان و مشاوران نیز با سابق فرقی نکرده‌اند. اما با این که روحانی در میان حادثه‌دیدگان حاضر می‌شود اما صدای منتقدان و بلکه توهین‌کنندگان بلند است و متاسفانه برنامه‌ریزان سفر رییس‌جمهور هیچ تدبیری برای جلوگیری از این فضاسازی‌ها ندارند، هیچ فکری‌ هم نکرده‌اند.»

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.