نامگذاری فیلم‌های سینمایی از هیچ قانونی پیروی نمی‌کند، در حقیقت هرچه به ذهن نویسنده یا کارگردان برسد می‌تواند به عنوان نام فیلم انتخاب و ثبت شود، معمولا هم کسی بررسی نمی‌کند که این اسم چقدر با محتوای فیلمی که در حال ساخت است، سازگاری دارد، در حالت کلی تنها خط قرمزی که برای نامگذاری فیلم‌ها وجود دارد، این است که از عبارات خلاف عرف جامعه استفاده نکنند و در سایر موراد همه‌چیز آزاد است، از همین رو ممکن است نام برخی فیلم‌ها تکراری شوند که شاید با اضافه و کم کردن پسوندهایی بتوان آن را تغیر داد. اما در این میان هم‌نامی فیلم‌های داخلی با خارجی از مواردی است که به جز فیلم‌بین‌های داخلی که اتفاقا کارگردان‌ها هم از این دسته هستند، کسی از این شباهت نام با خبر نمی‌شود.

دلیل نوشتن این گزارش هم اسم عجیب و متفاوت «اعترافات ذهن خطرناک من» بود. هومن سیدی سال ۹۳ (۲۰۱۵) با این فیلم در جشنواره فیلم فجر حضور داشت و البته اسم فیلم ترکیب متفاوت و قابل توجهی هم داشت، اما جرج کلونی در سال ۲۰۰۲ فیلمی دقیقا با همین نام را کارگردانی کرده بود!

این شباهت نام دو فیلم باعث شد شراغ دیگر آثار سینمای ایران برویم که فارغ از محتوا کدامشان نام‌هایی مشابه موارد خارجی دارند!

یک روز به‌خصوص

همایون اسعدیان «یک روز به‌خصوص» را سال ۹۴ (۲۰۱۷) به سینمای ایران آورد! فیلمی با ژانری اجتماعی که در جشنواره چندان مورد توجه قرار نگرفت و در اکران هم با اینکه روی موضوع اهدای عضو صحبت می‌کردند، فیلم فروش چندانی نداشت. اما در سال‌های ۱۹۷۷ و ۲۰۱۲ سینمای ایتالیا فیلم‌هایی با همین نام ساخته بود، اولی که سوفیا لورن هم در آن بازی می‌کرد، درباره روزی است که برای اولین بار هیتلر و موسیلینی با یکدیگر دیدار می‌کنند و به اتفاق‌هایی برای خانواده‌ای در همان روز می‌پردازد. دیگری درباره زن و مردی است که در رم زندگی می‌کنند و روز بخصوصشان روزی است که یکدیگر را برای اولین می‌بینند.

بر باد رفته

در این مورد احتمال به یاد آوردن نمونه داخلی سخت‌تر است. «بر باد رفته» که نام رمان معروفی از مارگارت میچل است، سال ۱۹۳۹ به کارگردانی ویکتور فلمینگ به درامی عاشقانه و اثرگذار تبدیل شد، فیلیم که جوایز بسیاری دریافت کرد و همچنان می‌تواند بیننده‌های امروزی سینما را جذب کند. با این‌حال در ایران صدرا عبداللهی با کارگردانی، نویسندگی و تهیه‌کنندگی خودش، محمدرضا فروتن و نیکی کریمی را سال ۸۱ در فیلمی به همین نام جلوی دوربین برد. البته این فیلم در ابتدا «پیش از آنکه بگویم خداحافظ» نام داشت که شاید بهتر بود همان نام می‌ماند!

اگه می‌تونی، منو بگیر!

امیدواریم که شما هم این اسم را با فیلم استیون اسپیلبرگ به یاد بیاورید! فیلمی که تام هنکس و لئورناردو دی‌کاپریو در آن بازی می‌کردند و روایتی از زندگی فرانک ابیگنل یکی از بزرگترین جاعلان و کلاهبرداران امریکا بود که پلیس اف‌بی‌ای دنبال اوست و موفق به گرفتن او نمی‌شود! این فیلم محصول سال ۲۰۰۲ بود، اما سال‌ها قبل در ۱۹۸۹ استفان سامرز هم فیلمی با همین نام را درباره بچه‌های مدرسه‌ای که مسابقه اتوموبیل‌رانی در مدرسه راه‌ انداخته‌اند، ساخته بود. اما نمونه ایرانی آن اصلا قابل دفاع نیست! شاهد احمدلو «اگه می‌تونی منو بگیر» را با داستانی عجیب و غریب درباره خانواده‌ای سنتی ساخته بود، البته پوستر فیلم هم کپی نمونه اسپیلبرگ بود که فیلم اصلا خوب از کار در نیامد.

خشم و هیاهو

«خشم و هیاهو» کتابی است از ویلیام فاکنر که دو اقتباس سینمایی در سال‌های ۱۹۵۹ و ۲۰۱۴ از آن انجام شده است. اما «خشم و هیاهو» که در ایران ساخته شد، هیچ ارتباطی به به رمان و دیگر فیلم‌ها نداشت و بیشتر شبیه به روایتی از زندگی ناصر محمدخانی بود.

عصر یخبندان

مجموعه انیمیشن‌های «عصر یخبندان» را تقریبا همه ما دیده‌ایم و احتمالا هم با کاراکترهای بامزه و دوست‌داشتنی‌اش خاطره داریم. این انیمیشن‌ها از سال ۲۰۰۲ به بازار آمدند و تا همین سال قبل چهارمین قسمت آن وارد بازار شد. اما در ایران مصطفی کیایی فیلم سینمایی «عصر یخبندان» را سال ۹۳ ساخته بود و دلیل نام‌گذاری فیلمش را هم روایت کنار هم ماندن خارپشت‌ها در عصر یخبندان دانسته بود که با وجود اینکه خارهای‌شان یکدیگر را زخمی می‌کند اما باز هم در کنار هم می‌مانند، البته عروسک کاراکتر عصر یخبندان هم نقشی مهم در فیلم دارد. آلمانی‌ها هم سال ۱۹۷۵ فیلمی با همین نام ساخته بودند.

می‌خواهم زنده بمانم!

سال ۱۹۵۸ رابرت وایز فیلمی با نام «می‌خواهم زنده بمانم!» ساخته بود که درباره یک فرد محکوم به اعدام بود، سال‌ها بعد و در سال ۷۳ ایرج قادری بعد از ۱۰ سال که فعالیتش در سینمای ایران ممنوع بود، فیلم سینمایی «می‌خواهم زنده بمانم» را با بازی فرامز قریبیان و فاطمه گودرزی ساخت که فیلم در همان سال پرفروش‌ترین اثر سال شد.

ماجرای نیمروز

 با توجه به اتفاق‌های سینمایی یک سال گذشته، خیلی از ما نام «ماجرای نیمروز» را شنیده‌ایم و دیگر کمتر کسی یاد فیلم خارجی آن می‌افتد. «ماجرای نیمروز» در سال ۱۹۵۲ ساخته شده و گری کوپر بازیگر نقش اول آن بود که داتان مارشال شهر بود که با وجود مخالفت‌هایی که وجود داشت، می‌خواست با در نیمه روز با رهبر یکی از گروه‌های مرگبار روبرو شود. در نمونه ایرانی که به کارگردانی محمدحسین مهدویان ساخته شده بود و در جشنواره فیلم فجر هم بسیار مورد توجه قرار گرفت، ماجرای ترورهای سال ۶۰ در ایران و اتفاقات بعد از عزل ابوالحسن بنی‌صدر را روایت می‌کرد.

۱۳

به نظر می‌رسد حضور هومن سیدی در لیست تمام نمی‌شود تا همه فیلم‌هایش اینجا جمع شوند! «سیزده» فیلمی به کارگردانی هومن سیدی و محصول سال ۹۲ است، فیلم درباره نوجوانی ۱۳ ساله است که با پدر و مادری در آستانه طلاق زندگی می‌کند و این اتفاق‌ها زندگی‌اش را تحت شعاع قرار داده‌اند. اما در نمونه خارجی روایتی از مرد جوانی را می‌بینیم که با دزدی هویت یک فرد مرده درگیر ماجراهای متفاوتی می‌شود.

بادیگارد

این کلمه به خودی خود خارجی است و استفاده از آن در فیلم‌های خارجی زیادی دیده می‌شود. اما ابراهیم حاتمی‌کیا سال ۹۴ فیلمی درباره بادیگاردی ساخت که وظیفه محافظت از مقامات بلندپایه کشور را بر عهده دارد. در نمونه خارجی آن که محصول ۱۹۹۲ است، میک جیکسون فیلم را کارگردانی کرده و کوین کاستنرو ویتنی هیوستون در آن بازی می‌کنند. داستان هم درباره یک سوپراستار موسیقی است که تهدید به مرگ شده و به بادیگارد نیاز دارد.

ما فرشته نیستیم

در این مورد سه نمونه خارجی و یک نمونه داخلی داریم! سریال «ما فرشته نیستیم» به نویسندگی و کارگردانی فلورا سام در نوروز سال ۹۳ از شبکه تهران پخش شده بود، اما سه فیلم محصول سال ای ۱۹۵۵، ۱۹۷۵ و ۱۹۸۹ با این نام وجود دارد که احتمالا خیلی از ما آخری آن با بازی رابرت دنیرو و شان پن را به یاد می‌آوریم که دو زندانی فراری بود و در لباس کشیش‌ها خودشان را جا زدند.

چشمان سیاه

در سال ۱۹۸۷ فیلم «چشمان سیاه» داستان یک کشتی در اوایل قرن بیستم را روایت می‌کند که یک ایتالیایی داستان عشقش را برای یک فرد روسی تعریف می‌کند. در سال ۸۱ ایرج قدری داستان علاقه‌مندی دو همکلاسی به یکدیگر  را می‌گوید که دختر به علت مشکل چشم از دانشگاه رفتن منصرف می‌شود.

شب‌های روشن

این فیلم هم در نمونه داخلی و خارجی اقتباسی از کتاب فئودور داستایوفسکی با همین نام است. فرزاد موتمن سال ۸۱ فیلم را بازی بازی مهدی احمدی و هانیه توسلی و با تغییرهایی در برخی  از بخش‌ها، آن را ساخته بود. مرد این‌بار استاد دانشگاه بود و در انتها هم دختر به معشوق خود می‌رسد. اما در نمونه ایتالیایی که محصول سال ۱۹۵۷ است، روایت اتفاق‌ها مانند کتاب رخ می دهد.

به نام پدر

با این سه فیلم در دنیا وجود دارد! دو نمونه آن خارجی و یک نمونه آن داخلی است که ابراهیم حاتمی‌کیا آن را در سال ۸۴ ساخته بود که درباره دختری بود که در اردوی دانشجویی پایش روی مینی می‌رود که پدرش سی سال قبل کار گذاشته بود. سال ۱۹۷۱ فیلمی با همین نام در دانمارک ساخته شده، اما نمونه معروف آن «به نام پدر» به کارگردانی جیم شریدان است که در سال ۱۹۹۳ نامزد دریافت هفت جایزه اسکار شده بود. 

نمونه‌های خلاقانه!

«بعد از ظهر سگی» در اسم خارجی به «بعد از ظهر نحس» هم ترجمه می‌شود، با این‌حال برای ما همان «بعد از ظهر سگی» است که سیدنی لومت در سال ۱۹۷۵ ساخته و آل پاچینو در آن بازی می‌کند. فیلم داستان یک دزدی از بانک را به تصویر می‌کشد. اما مصطفی کیایی با اضافه کردن یک «سگی» دیگر به انتهای این عبارت، نام یکی از فیلم‌هایش را «بعد از ظهر سگی‌سگی» گذاشته و اتفاقا پارودی هیجان‌انگیزی هم شده است.

یکی دیگر از این سبک فیلم‌ها «خوب، بد، جلف» به کارگردانی پیمان قاسم‌خانی است که به وضوح یادآور فیلم «خوب، بد، زشت» با بازی کلینت ایستود است، فیلمی محصول سال ۱۹۶۶.

نمونه دیگری که در این بخش قرار می‌گیرد، فیلم سینمایی «مومیایی ۳» به کارگردانی محمد رضا هنرمند است که اتفاقا هم فیلم خوبی در حوزه طنز محسوب می‌شود، این فیلم محصول سال ۷۸ است.« مومیایی۱» و« مومیایی۲»فیلم های خارجی ترسناکی هستند که «مومیایی۳» در ایران  بعد از آن ساخته شد.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.