عباس عبدی در ادامه یادداشت خود در «شهروند» نوشت: نمونه بسیار مشهور آن که همه را دچار حیرت کرد، صعود تیم ملی ایران به جام جهانی ١٩٩٨ و پس از پیروزی بر استرالیا بود که مردم خارج از برنامه و به صورت کاملا خودجوش جشنی خیابانی را رقم زدند که مزه شادی آن لحظات هنوز زیر دندان بسیاری از جوانان و حتی میانسالان و سالمندان آن دوره وجود دارد.

مسأله موقعیت‌های شادی‌آفرین یک سو، مهم‌تر اینکه ما با کمبود موقعیت‌های هویت‌بخش ملی نیز مواجه هستیم؛ موقعیت‌هایی که هر کشوری درصدد است تا آنها را زیاد و زیادتر کند تا حس تعلق مردم و جوانان را به میهن و آب و خاک و جامعه خود برانگیزاند و همبستگی و وحدت اجتماعی را بیشتر کند. ترکیب این دو موقعیت بیش از هر جای دیگری فعلا در ورزش متبلور می‌شود.

در گذشته، از طریق جنگ موقعیت‌های هیجانی و همبستگی‌آفرین را ایجاد می‌کردند ولی شادی آن تبدیل به ماتم و عزا می‌شد. اکنون ورزش توانسته است جایگزین مثبتی برای ستیزه‌های ویرانگر گذشته باشد و رقابت سالم و فرح‌بخش ورزشی را جایگزین آن کند. به همین دلیل همه حکومت‌ها در پی فرصت هستند تا از موفقیت‌های ورزشی به‌ویژه آنها که در سطح ملی است، نهایت بهره‌برداری را کنند و اجازه دهند مردم به لحاظ روحی و روانی تمدید قوا کنند و اگر پیروز هم شوند که چه بهتر، شادی و انسجام را با یکدیگر به جامعه تزریق می‌کنند.

در میان ورزش‌ها، در عموم کشورها، فوتبال جایگاه ویژه‌ای دارد. هیچ ورزشی به اندازه آن ایجاد حساسیت نمی‌کند. پولی که در این ورزش جریان دارد، ارقام بسیار بالایی است و هر کشوری حداکثر توان خود را به کار می‌گیرد تا در این ورزش موفق شود و مردم خود را به پای ثابت حامیان این ورزش و نشاط و شادی ناشی از پیروزی‌های آن تبدیل کند. نمونه آن را در تأثیر محمد صلاح، بازیکن برجسته مصری تیم انگلیسی لیورپول در حیات اجتماعی مصر می‌توان دید.

هیچ رویداد ورزشی به اهمیت جام‌جهانی فوتبال نیست. شاید از المپیک نیز مهم‌تر است. زمان یک‌ماهه مرحله نهایی این مسابقات فرصت مناسبی است که مردم خارج از مسائل دیگر حول‌وحوش فوتبال گرد هم آیند و مسابقات را به صورت جمعی تماشا کنند. در خانه یا میادین شهر یا قهوه‌خانه‌ها یا حتی سینماها. این فرصت شادی را نباید از مردم دریغ داشت، به‌ویژه برای مردمی که تیم فوتبال آنها با شایستگی از قاره آسیا صعود کرده است و احتمال دارد با وجود مربی سرشناس و بازیکنان خوبی که دارد، نتایج امیدوارکننده‌ای نیز به دست آورد و در این فضای یأس و ناامیدی، شادی و نشاط را به جامعه تزریق کند.

ولی متاسفانه یکی از فرماندهان محترم نیروی انتظامی در اظهارنظری رسمی اعلام کرده‌ است که «کافی‌شاپ‌ها و قهوه‌خانه‌ها مجاز به پخش مسابقات فوتبال نیستند. پخش مسابقات فوتبال در اماکن عمومی و اصناف خاص نیازمند اخذ مجوزهای لازم از نیروی انتظامی است.» معلوم نیست که معیار این‌گونه تصمیمات چیست؟ این اقدام چه ربطی به نظم و امنیت شهر دارد؟ چرا مردم را باید از کنار یکدیگر بودن محروم کرد؟ حتی اگر این کار مشکلاتی هم داشته باشد، آیا وجود مشکلات موجب پاک کردن صورت مسأله می‌شود یا باید آنها را حل کرد؟ مگر نه اینکه هر چیز باید در خدمت و برای آسایش و شادی مردم باشد؟ چگونه در این موارد خلاف آن عمل می‌کنیم؟

چند روز پیش یکی از مسئولان عالی‌رتبه نیروی انتظامی به‌درستی اشاره کرد که «پلیس درصدد برون‌سپاری وظایف غیرضرور به بخش خصوصی است.» اتفاقا یکی از جاهایی که باید برون‌سپاری شود و حتی ورودی هم به آن صورت نگیرد، مسائل غیر انتظامی فعالیت‌های صنفی است که باید در حیطه اتحادیه‌های صنفی به سرانجام برسد. این حد از دخالت در امر جزئی، جز اینکه موجب یأس و بدبینی مردم می‌شود و نیرو را مستهلک می‌کند، نتیجه دیگری ندارد. به‌طور قطع حضور مردم در سینماها یا کافه‌ها، عوارض و تبعاتی هم دارد که گریزناپذیر است، ولی کاری است که همه جای جهان می‌شود و مردم با حضور در این اماکن در کنار یکدیگر به شادی و ابراز احساسات می‌پردازند. این رفتار بهتر است یا اینکه ده‌ها نفر در خانه‌های کوچک جمع شوند و به دیدن مشترک این مسابقات بپردازند؟

در شادی مردم نباید خست به خرج داد. صداوسیما که از پخش مسابقات فوتسال زنان پرهیز می‌کند، جز بدبینی و بی‌اعتمادی چیز دیگری نصیب آن نمی‌شود. نیروی انتظامی جایگاه به مراتب بهتری از صداوسیما دارد. حیف است که این جایگاه ارزشمند با چنین تصمیماتی دچار ابهام یا خدشه‌ شود. بگذارید مردم شادی کنند و از کنار یکدیگر بودن لذت ببرند.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.