مرد ۳۲ ساله ای که در پی شکایت همسرش مبنی بر ترک انفاق و بیرون انداختن وی از منزل به کلانتری احضار شده بود، در حالی که نتیجه معاینات پزشکی قانونی درباره ضرب و جرح دختر هفت ساله اش را روی میز مشاور می‌گذاشت، به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: حدود ۱۰ سال قبل در حالی به خواستگاری «صغری» رفتم که او ۱۶ سال بیشتر نداشت من هم اگرچه نتوانسته بودم دیپلم بگیرم اما بعد از پایان خدمت سربازی شغلی اداری پیدا کردم و روزگار خوبی داشتم تا این که یک سال بعد از آغاز زندگی مشترک، خداوند دختر زیبایی به ما عنایت کرد به طوری که زندگی‌ام صفای دیگری گرفت با وجود این هر سال که«ترانه» بزرگ تر می شد کم حرفی و خجالتی بودن او نمود بیشتری می یافت به همین دلیل توجه ما نیز به او بیشتر می شد ولی ترانه نمی توانست با هم سن و سالان خودش ارتباط برقرار کند و معمولا از نزدیک شدن به همبازی هایش هراس داشت.

او به گوشه گیری و انزوا روی آورد اما ما این رفتارها را دلیلی بر خجالتی بودن او می دانستیم تا این که به سن پیش دبستانی رسید آزمایش ها و معاینات پزشکی نشان می داد که ترانه با دیگر دختران فرق دارد و از نظر ذهنی در حد همسالان خودش نیست و از بهره هوشی کمتری برخوردار است این بود که به پیشنهاد پزشکان و مشاوران او را در مدارس استثنایی ثبت نام کردیم این در حالی بود که دختر پنج ساله دیگرمان هیچ مشکلی از نظر جسمی و روانی نداشت و مدام در منزل به بروز هیجانات و شور و نشاط دوران کودکی می پرداخت.

از سوی دیگر همسرم از این که ترانه در مدرسه استثنایی تحصیل می کرد ناراحت بود و سعی داشت در یادگیری درس هایش به او کمک کند در همین روزها بود که من با پس اندازها و مقداری وام و قرض منزل کوچکی در حاشیه شهر خریدم و به آن خانه نقل مکان کردیم با وجود این هر بار که از سر کار به منزل باز می گشتم می دیدم که قسمتی از دست دخترم زخمی شده است. همسرم وانمود می کرد که دختر کوچک ترم با ترانه درگیر شده است من هم اهمیتی نمی دادم چرا که فکر می کردم این زخم ها ناشی از شیطنت های کودکانه دو خواهر است ولی هر بار که از ترانه در این باره سوال می کردم او زیرچشمی به مادرش نگاه می کرد و سخنی نمی گفت تا این که از اظهارات دختر کوچکم فهمیدم که همسرم هنگام آموزش تکالیف مدرسه، ترانه را کتک می زند.

کار به جایی رسید که چند روز قبل متوجه شدم او دست دخترم را هنگام عصبانیت گاز گرفته است به همین دلیل او را از خانه بیرون انداختم و دخترم را پس از شکایت به پزشکی قانونی بردم و ...

زن جوان که تا آن لحظه سکوت کرده بود و حرفی برای گفتن نداشت در حالی که اظهارات همسرش را تکذیب نمی کرد ماجرای خرید خانه را مطرح کرد و گفت: همسرم از نظر مالی و اقتصادی مرا در تنگنا قرار داده است. او بیش از ۱۰۰ گرم طلاهای مرا برای خرید خانه فروخت و مبلغی نیز از پدرم قرض گرفت ولی حتی یک سهم از ارزش خانه را هم به نام من سند نزد در حالی که به دلیل پرداخت اقساط و پول های قرضی، زندگی من در سختی و تنگنا قرار گرفته است با وجود این همسرم نه تنها قدرشناس نیست بلکه تحت تاثیر دخالت های خانواده اش مرا از خانه بیرون کرده است. 

شایان ذکر است با وساطت پدرزن و بزرگ ترها و همچنین تعهد مادر ترانه این زوج جوان شکایت های خود را از یکدیگر پس گرفتند اما مقرر شد در جلسات مشاوره کلانتری و مهارت آموزی رفتارهای اجتماعی و خانوادگی شرکت کنند.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.