محمود صدری

مقا‌م‌های کوبایی گفته‌اند انتقال قدرت از فیدل کاسترو رهبر ۸۰ ساله این کشور به رائول کاسترو برادر ۷۵ ساله‌اش موقتی است و به محض آن که فیدل کاسترو دوران نقاهت پس از عمل جراحی را پشت سر بگذارد، دوباره زمام امور را به دست خواهد گرفت. اما به علت سن بالای کاسترو و بیماری‌هایی که به او نسبت می‌دهند و خودش انکار می‌کند، این احتمال وجود دارد که خداحافظی پریشب وی آغاز خروج همیشگی‌اش از قدرت باشد.به همین علت شاید زمان برای ارزیابی کارنامه‌ای که کاسترو در حوزه‌های اقتصادی و سیاست به جا گذاشت، مناسب باشد.در سال ۱۹۵۹ که فیدل کاسترو با برکناری باتیستا از قدرت، حاکم کوبا شد، این کشور کوچک منطقه کارائیب مانند دیگر همسایگانش در فقر و فحشا به سر می‌برد.کاسترو از طریق انقلاب آزادیبخش به قدرت رسید و آمریکا نخستین کشوری بود که رژیم او را به رسمیت شناخت.اما یک سال بعد که کاسترو برنامه مصادره اموال و تشکیل حکومت سوسیالیستی را آغاز کرد، باز هم آمریکا نخستین کشوری بود که مخاصمه با دولت جدید کوبا را آغاز کرد.کاسترو در کمتر از سه سال کوبا را به عضوی از بلوک کمونیسم تبدیل کرد و نوسازی اقتصادی کشورش را با الگوبرداری از اتحاد شوروی پی گرفت.دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ دوران رشد شتابان کوبا بود. در این دو دهه کوبایی‌ها بی‌سوادی را ریشه‌کن کردند و همه خانه‌دار شدند. مصرف سرانه در کوبا پایین بود اما گرسنه به معنای عام در این کشور دیده نمی‌شد.

اقتصاد کوبا در همه سال‌های پس از انقلاب تا نیمه دهه ۱۹۸۰ با اتکا به کمک‌های اتحاد شوروی و تا حدودی چین اداره می‌شد.

روس‌ها شکر را که محصول اصلی کوبا بود، بالاتر از قیمت جهانی از این کشور می‌خریدند و کالاهای استراتژیک مورد نیاز کوبا به ویژه نفت را کمتر از قیمت جهانی در اختیارش می‌گذاشتند.

در این دوران بیش از ۹۰درصد اقتصاد کوبا در دست دولت بود و معنایی که از اقتصاد در این کشور وجود داشت، دادوستدهای جهانی و توزیع کالای یارانه‌ای در داخل کشور بود.

از نیمه دهه ۱۹۸۰ فشارهای جهانی بر اقتصاد کوبا آغاز شد.زیرا با سرعت گرفتن مسابقه تسلیحاتی بین آمریکا و شوروی، رهبران کرملین ناگزیر شدند بخشی از بودجه‌های عمرانی و کمک به «برداران سوسیالیست» را به سوی ردیف‌های نظامی سوق دهند.در دهه ۱۹۸۰ اتحاد شوروی بیش از ۱۰۰میلیارد دلار فقط صرف بازسازی ارتش‌های لهستان، مجارستان و بلغارستان کرد.این استراتژی ناخواسته که فشار آمریکا به اتحاد شوروی تحمیل کرد، باعث شد کمک به کوبا به رده‌های پایین جدول اولویت‌های شوروی تنزل کند.با فروپاشی اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ کمک‌های اردوگاه سوسیالیسم به کوبا کاملا متوقف شد و کوبا به دوران بحران اقتصادی پاگذاشت. در سال ۱۹۹۵ دولت کوبا رسما اعلام کرد در فاصله سال‌های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳ (دوران تزلزل و فروپاشی شوروی) تولید ناخالص داخل این کشور ۳۵درصد کاهش یافته است. روند کاهنده اقتصاد کوبا در دهه ۱۹۹۰، رهبران کوبا را بر آن داشت تا با تاخیری ۱۰ساله به جریان جهانی خصوصی‌سازی بپیوندند. دوران تزلزل شوروی که در نیمه دهه ۱۹۸۰ و با روی کارآمدن میخائیل گورباچف آغاز شد، مقارن بود با آغاز عصر خصوصی‌سازی بزرگ در جهان که مارگارت تاچر نخست وزیر وقت انگلستان و رونالدریگان رییس‌جمهور وقت آمریکا منادیان آن بودند. این موج جهانی در دهه ۱۹۸۰ نتوانست از مرزهای کوبا عبور کند اما پس از فروپاشی شوروی، کوبا هم انعطاف نشان داد و خصوصی‌سازی محدود را آغاز کرد. نخستین نتیجه‌ای که دولت کوبا از اقدام کم دامنه و دیرهنگام خود گرفت، این بود که روند کاهنده رشد اقتصادی متوقف شد و در دوره‌ای پنج ساله (۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰) رشد اقتصادی به ترتیب به یک، ۵/۲، ۸/۷، ۵/۲ برسد و نهایتا روی عدد ۲/۱ تثبیت شود. در این دوران نسبت اقتصاد دولتی و خصوصی به هم خورد و ۲۳درصد از اقتصاد در اختیار بخش خصوصی قرار گرفت. کوبا براساس آمارهای سال ۲۰۰۵، هنوز در شمار کشورهای فقیر جهان قرار دارد اما نشانه‌های دگرگونی در آن مشهود است. بافت روستایی که تا یک دهه پیش وجه غالب اقتصاد کوبا بود، اکنون جای خود را به صنعت و خدمات داده است. براساس آخرین برآوردها از مجموع ۳۹میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی کوبا سهم بخش‌های خدمات، صنعت و کشاورزی به ترتیب ۴/۶۸، ۱/۲۶ و ۵/۵درصد است. درآمد سرانه کوبایی‌ها به ۳۵۰۰ دلار، رشد اقتصادی این کشور به رقم حیرت‌انگیز ۸درصد رسیده و بیکاری به ۹/۱ درصد نیروی کار تنزل پیدا کرده و نرخ تورم آن تنها ۷ درصد است. میراثی که فیدل کاسترو در اقتصاد به جا گذاشته است، شاید در مقایسه با همتایان غیر کمونیست او در جهان قابل اعتنا نباشد. اما اهمیت کار او وقتی مشخص می‌شود که بدانیم کاسترو این میراث را در طول ۵۰ سال و در میان آرواره‌های خصمی نیرومند (ایالات متحده) و با دو روش اقتصادی متضاد جمع‌آوری کرده است و در این ۵۰ سال هرگز مختار به انتخاب راهی نبوده است. او در آغاز کار تحت جبرهای ژئوپولتیک به دامن اتحاد شوروی و اردوگاه سوسیالیسم غلتید و در دوران جدید در سایه هراس ایالات متحده تغییر را آغاز کرد.