محمود صدری
علی لاریجانی، دبیر شورای‌عالی امنیت ملی ایران و خاویرسولانا، مسوول سیاست‌ خارجی اتحادیه اروپا پس از انجام دودور مذاکره در شامگاه شنبه و روز یکشنبه، این مذاکرات را سازنده، مثبت و رو به پیش ارزیابی کردند.

این نگاه مثبت شاید تا حدودی تعارف دیپلماتیک برای تضمین ادامه گفت‌وگو باشد، اما عناصر و عوامل پیرامون آن به گونه‌ای است که خوش‌بینی لاریجانی و سولانا را موجه نشان می‌دهد.

مهم‌ترین مساله پیرامون پرونده هسته‌ای ایران، نزاع بین‌المللی بر سر چگونگی حل مناقشه هسته‌ای است. آمریکا و اروپا اگر چه به لحاظ اسلوبی و اصولی، متحدان طبیعی به شمار می‌روند اما حفظ این اتحاد در گرو توازن در حوزه‌های نفوذ بین‌المللی است و اگر این توازن به هم بخورد، مبانی اتحاد نیز از بین می‌رود.
در مورد پرونده هسته‌ای ایران اگر مناقشه با روش آمریکایی یعنی تحریم و جنگ حل شود، نتیجه آن هر چه باشد، موازنه قوا را علیه منافع اروپا به هم می‌زند. در عراق و کمتر از آن در افغانستان، چنین وضعی پیش آمد و سه سال است که اروپاییان می‌کوشند آنچه را در این دو جنگ از دست داده‌اند، در پرونده ایران به کف آورند.
چین و روسیه متحد طبیعی آمریکا نیستند، اما شریک ناگزیر این کشور و اروپا به شمار می‌روند. وضع مطلوب برای چین و روسیه این است که بتوانند مستقل از بلوک غرب بر تحولات جهان اثر بگذارند، حال آنکه پیوندهای عمیق اقتصادی بین چین، آمریکا و اروپا و پیوندهای امنیتی حساس میان روسیه، آمریکا و اروپا، این مجموعه را به شرکای اجباری قدرت در جهان تبدیل کرده است.
از یک دهه پیش تاکنون در مذاکرات رهبران پکن و مسکو با دیگر کشورهای جهان از اصطلاح مبهم «مشارکت استراتژیک» به کرات استفاده شده است. رهبران چین و روسیه از این اصطلاح در مذاکرات خود با آمریکا و اروپا و رقیبان بین‌المللی آنها تقریبا به صورت یکسان استفاده می‌کنند. معنای این شیوه بهره‌گیری از اصطلاح «مشارکت استراتژیک» این است که مسکو و پکن، نمی‌خواهند هیچ رابطه‌ای را فدای رابطه دیگر بکنند. بلکه مایلند از طریق چانه‌زنی و بهره‌برداری از تضادهای بین‌المللی، سهم خود را در قدرت و نفوذ جهانی افزایش دهند.
اکنون پرونده هسته‌ای ایران در کانون این نزاع چند جانبه قرار دارد و هر یک از بازیگران می‌کوشند آن را در مسیری قرار دهند که با کم‌ترین هزینه، بیشترین بهره را ببرد. کم‌هزینه‌ترین و پربازده‌ترین روش برای آمریکایی‌ها این است که ائتلافی جهانی علیه ایران شکل بگیرد و آمریکایی‌ها مساله ایران را مانند افغانستان و یا جنگ دوم خلیج‌فارس (حمله عراق به کویت) حل کنند.
در این روش هزینه حل منازعه را جامعه جهانی می‌پردازد، اما برنده اول آن آمریکا است. در سال‌های اخیر از سوی اروپا، روسیه و چین تمایلی برای این شیوه حل منازعه در مورد ایران دیده نشده است و بعید است در آینده نیز این رویای آمریکایی محقق شود. روش کم‌هزینه و پربازده برای اروپا این است که ایران زیر فشار ائتلاف جهانی، به مصالحه تن دهد و هر یک از بازیگران به نسبت سهمی که در اعمال فشار بر ایران پرداخته‌اند از عواید آن در زمینه نفوذ منطقه‌ای بهره‌مند شوند. در این فرمول اروپایی، آمریکا و اروپا بازیگران و برندگان اصلی‌اند و چین و روسیه در رده بعدی قرار می‌گیرند. این روش با مخالفت صریح چین و روسیه و با اکراه آمریکا مواجه است. چین و روسیه در چنین قاعده‌ای خود را مغبون می‌بینند و آمریکا آن را لطمه به نقش خود به عنوان بازیگر برتر می‌داند.روسیه و چین برای پیشبرد طرح خود ابزار کافی در اختیار ندارند و به همین علت نیروی خود را صرف جلوگیری از اجرای روش‌های آمریکایی و اروپایی کرده‌اند. روسیه و چین برای رفتارهای ایجابی و اثباتی ناتوانند، اما برای رفتارهای ایذایی و سلبی از طریق حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، توانایی زیادی دارند و آمریکا و اروپا بی‌رضایت آنها توانایی پیش بردن هدف‌های خود را ندارند.در چنین هنگامه‌ای هر یک از این سه گروه بازیگر یعنی آمریکا، اروپا و چین و روسیه دو راه بیشتر، پیش رو ندارند. آنها یا باید در قالب بده بستان با دیگر بازیگران به راه‌حلی میانه دست یابند که بازی آنها برنده و بازنده نداشته باشد و یا این که هر یک فارغ از ملاحظات دیگری عمل کنند که نتیجه آن به هم خوردن سایر پیوندهای استراتژیک خواهد بود.
راه اول کم هزینه اما بسیار دشوار و راه دوم پرهزینه و پرمخاطره است. به همین علت در انتخاب نهایی، بازیگران جهانی چاره‌ای جز روی آوردن به راه‌حل «کم‌هزینه‌ اما دشوار» ندارند. در چنین مرحله‌ای تنها کشوری که می‌تواند نتیجه کار را تعیین کند، ایران است. به همین علت گشایش هر چند محدود در روابط ایران و اروپا را می‌توان مقدمه غلبه روش کم‌هزینه اروپایی - چینی - روسی بر روش پرمخاطره آمریکایی، ارزیابی کرد.