علی میرزاخانی

کشور زیمبابوه در روزگار کنونی الگوی مناسبی برای حرکت در مسیر انحطاط و فروپاشی اقتصادی است. این کشور که روزگاری به دلیل دارا بودن معادن الماس از ثروتمندترین کشورهای آفریقایی محسوب می‌شد هم‌اکنون در سایه تصمیم‌سازی‌های اقتصادی ابداعی، گرفتار نرخ‌های تورم چندمیلیون درصدی شده است که به مفهوم دوبرابر شدن مکرر قیمت‌ها حتی در طی یک روز است.

هم‌اکنون وضعیت به گونه‌ای است که با حقوق‌های رایج که به ۶۶میلیارد دلار زیمبابوه رسیده است، فقط می‌توان دولیتر روغن خوراکی و یک قالب صابون و یا حداکثر سه‌چهار کیلو گوشت خریداری کرد و این البته مشروط به آن است که حقوق‌بگیر بلافاصله پس از دریافت حقوق مبادرت به این خریدها کند وگرنه چند ساعت بعد اوضاع به گونه دیگری خواهد بود. رابرت موگابه به عنوان مسوول اصلی این وضعیت اقتصادی در زیمبابوه به همان راحتی که دیروز در انتخاباتی در رقابت با خودش پیروز شد، اقتصاد زیمبابوه را با راهکارهای ساده‌اندیشانه و ابداعی خودش به این مرحله رسانده است.

چنانچه سعدی علیه‌الرحمه امروز زنده بود احتمالا به نقل از لقمان در پاسخ به پرسشگری که از او درباره مدیریت اقتصادی کارآمد سوال می‌کرد او را به الگوی زیمبابوه حواله می‌داد!

فارغ از سیاست نژادپرستانه‌ای که این بار به نفع سیاه‌پوستان از چند سال پیش آغاز شد و به خروج وسیع سرمایه از زیمبابوه انجامید، سقوط اقتصادی زیمبابوه از زمانی شتاب گرفت که موگابه در سال گذشته دستور داد قیمت‌ها به سال ماقبل بازگردد! وگرنه گرانفروشان با مجازات‌های سخت مواجه خواهند شد. نتیجه محتوم این دستور، خالی شدن فوری مغازه‌ها بود؛ چرا که اگر موگابه قادر به درک منطق اقتصاد نیست، نباید تصور کرد که این منطق وجود ندارد و مردم زیمبابوه هم قادر به درک آن نیستند.

قانون اقتصاد بی‌رحم‌تر از منطق متکی به زور وحشتناکی است که بر زیمبابوه حاکم است و هیچ کس جز با تسلط بر مبانی علمی قادر به مهار این قانون بی‌رحم نیست و در این راه حتی زور پلیسی حداکثر هم چاره‌ساز نیست.

دستور موگابه آن هم در زمان تورم چند ده‌هزار درصدی فقط باعث شد که نرخ تورم به چند میلیون درصد برسد؛ چرا که باعث شروع مسابقه‌ای بین عموم مردم برای دستیابی به کالای ارزان در فرصت کوتاه به دست آمده شد و نتیجه محتوم این مسابقه افزایش شدید تقاضا و غیب شدن فوری عرضه بود که به سرعت نرخ تورم را میلیونی کرد.

اکنون وضع به گونه‌ای است که حتی تعلل چند ساعته در تبدیل پول نقد به جنسی قابل استفاده به مفهوم ذوب شدن نصف این پول است و به همین دلیل در چنین مسابقه‌ای، این اقتصاد زیمبابوه است که با سرعت در سراشیبی سقوط به قعر دره حرکت می‌کند.

تجربه زیمبابوه برای همه اقتصادهای جهان آموختنی‌های بسیار دارد، به ویژه برای کشورهایی که درگیر فشارهای تورمی هستند.

باید آموخت که کنترل تورم به‌صورت معکوس یعنی در مرحله‌ای که از آخرین فروشنده به مصرف‌کننده‌ای نهایی منتقل می‌شود غیرممکن است و تورم را باید در همان سرچشمه یعنی آنجایی که تصمیم‌هایی معطوف به افزایش نقدینگی اتخاذ می‌شود و در مقابل فکری برای افزایش عرضه نیست، مهار کرد. تجربه معکوس تجربه‌ای است که بارها و بارها در دهه‌های اول قرن بیستم و بعضا در نیمه دوم این قرن به شکست انجامیده است و امید آنکه زیمبابوه آخرین نمونه این شکست در جهان باشد.