محمد حسین برخوردار

در اقتصاد چند دهه اخیر، موضوع بیکاری و ضرورت مقابله با آن، تبدیل به واژه‌ای کاملا آشنا و جاری در ادبیات روزانه شده و عام و خاص جامعه ایرانی در شرایط مختلف، سال‌ها است که به گفت‌وگو در مورد آن عادت کرده‌اند. شرایط به گونه‌ای است که به نظر می‌رسد سخن گفتن در مورد ضرورت برنامه ریزی و تمرکز بخشیدن به توان‌ها و پتانسیل‌ها برای کاهش بیکاری، به هیچگونه شاهد، ادعا و استدلالی نیاز ندارد. همه دولت‌ها و مجلس ها، رفع بیکاری را جزو مهم‌ترین شعارها و برنامه‌های خود اعلام داشته‌اند و چه در زمان رای‌گیری و انتخابات و چه در زمان به کرسی نشستن و در اختیار گرفتن میزها، از برنامه‌های خود برای مبارزه با این پدیده شوم و تسهیلاتی که برای شغل‌یابان فراهم کرده‌اند، سخن گفته‌اند. همه اینها در یک کلمه نشان می‌دهد که موضوع اشتغال تبدیل به مساله اقتصادی شماره یک جامعه ایران شده است. اما آنچه که در این میان حائز اهمیت است، دوری جستن از مباحث پوپولیستی و ضرورت نگاه عمیق و ریشه‌ای به مقوله بیکاری است. اینکه باور داشته باشیم که شغل‌ها به‌صورت خود به خودی و بدون مقدمه و یک شبه و ناگهانی به اقتصاد کشور روی نخواهند آورد.

اینکه ادعای تولید میلیونی شغل در کوتاه‌مدت و بدون توجه به الزامات و مقدمات آن، نتیجه‌ای جز بازتولید بیکاری، آن هم با تبعات و حاشیه‌های بالاتر نخواهد داشت. اینکه بهبود شرایط اشتغال، فقط و فقط در گرو رشد اقتصادی است و بدون آن، هر کسی که دم از اشتغال‌زایی زد، در پس ادعای اشتغال‌زایی اش، چاره‌ای جز فربه کردن دولت و ایجاد میزهای جدید در بدنه دولت نخواهد داشت که در نهایت به تضعیف فعالان اقتصادی بخش خصوصی و هرز رفتن درآمدهای نفتی می‌انجامد.

در واقع همانطور که بسیاری از مردم به این‌جا رسیده‌اند که می‌گویند حاضریم یارانه نقدی خود را پس دهیم و در ازای آن شرایطی پیش بیاید که قیمت‌ها به سطح قبل برگردد، چرا که می‌دانند چند برابر آنچه یارانه نقدی دریافت کردند، به هزینه‌هایشان اضافه شده است، دقیقا به همان صورت مردم نیز باید باور کنند که اشتغال‌زایی از طریق افزایش میزهای دولتی و بزرگ شدن دولت، شرایطی را به‌وجود خواهد آورد که نتیجه آن جز بازتولید بیکاری نخواهد بود.

مردم باید بدانند که عمل به وعده تک‌رقمی کردن نرخ بیکاری و از آن مهم تر پایدار نگه داشتن منحنی نزولی آن، کاری نیست که از عهده این دولت یا آن دولت برآید، بلکه یک فرآیند زمان بر است که نیاز به مقدمات اساسی دارد. برای فراهم ساختن شرایط کار و نجات از دور باطل بازتولید بیکاری در کشور، باید فکری به حال تقویت ارتباط صنعت با دانشگاه شود. دانشگاه باید موتور محرکه اشتغال باشد. دانش‌بنیان کردن اقتصاد ایران باید از فضای شعارزدگی خارج شود. مردم باید بدانند که توسعه علم و فناوری، مسیر اصلی اشتغال‌زایی ایرانیان باید باشد و در این راه همه کارجویان باید بدانند که هیچ کس بدون دانش و مهارت، به شغل مورد تقاضای خود دست پیدا نخواهد کرد.