محمد شهاب

چقدر خوب است که در اقتصاد ایران به راحتی می‌توان از طریق افزایش نرخ بهره سپرده، مانع سوداگری در بازار سکه و ارز شد و چقدر خوب است که از طریق افزایش قیمت‌ها می‌توان بهره‌وری و کارآیی را به بخش‌های تولید هدیه داد و چقدر خوب است که این اقتصاد به راحتی با تغییر اسمی می‌تواند اهداف بلندی را دنبال کند. آن چه گفته شد کنایه‌ای به هواداران بسته سیاستی بانک مرکزی است. چرا که عواقب این دیدگاه خسارت‌های جبران ناپذیری را تحمیل خواهد کرد. یکی از مسائلی که امروز بانک مرکزی را به ستوه آورده است رفتار سوداگرانه در بازار سکه و ارز می‌باشد. علت سوداگری به عقیده نگارنده، ارتباط مستقیمی با علت رشد تقاضای پول در جامعه دارد. رد پای رشد بالای تقاضای پول را می‌توان در بازارغیر رسمی پول مشاهده کرد. هم‌اکنون نرخ بهره غیر رسمی حدود ۴۰ درصد است که از تقاضای عظیم پول از سوی مردم حکایت دارد.

اما جواب به رشد بالای تقاضای پول می‌تواند ما را به جواب صحیحی از سوداگری در بازار پول و ارز برساند. چه زمانی تقاضا برای پول به صورت غیرعادی افزایش می‌یابد؟ زمانی که جامعه در ناامنی و نااطمینانی باشد. ناامنی و بی‌ثباتی در هر اقتصادی عاملی برای انجام فعالیت‌های سوداگرانه می‌شود. هم اکنون در اقتصاد ایران، تورم و رکود دو عاملی هستند که ناامنی را در اقتصاد ایران تزریق کرده‌اند. رکود تورمی نشات گرفته از طرف عرضه اقتصاد ایران است. افزایش هزینه‌های تولید در کنار قدرت انعطاف‌ناپذیری آن برای تغییر روش‌های تولیدی، تحریم، عدم دانش و تکنولوژی بومی، وابستگی و غیره همه و همه سبب شده است طرف عرضه اقتصاد توان تولید انبوه و باکیفیت را از دست دهد و با مشکلات کمبود نقدینگی به علت عدم رسیدن به صرفه‌های ناشی از مقیاس رو به رو شود. به عبارتی آنچه سبب می‌شود رشد تولید وابسته به رشد پول باشد، ناکارآمدی بخش تولیدی است. در هر حال به صورت خلاصه بخش حقیقی با مشکلات ساختاری دست و پنجه نرم می‌کند که باعث رکود توام با تورم شده است. افزون بر این، تورم هم به تولید بخش حقیقی و هم به عدم توان تولید انبوه برمی‌گردد. به این معنی که تولید از آن جهت عامل تورم می‌شود که برای تولید بیشتر باید نقدینگی بیشتر صرف شود. این در حالی است که ظرفیت‌های تولیدی (به‌رغم رشد تولید) ارتقا نمی‌یابد و پول بیشتری تزریق می‌شود که این پول علاوه بر نقش پوشش دهندگی ناکارآمدی، نقش تورم‌سازی نیز دارد. به عبارتی، ظرفیت‌های پایین در کنار تزریق نقدینگی، علاوه بر آن که جبران ناکارآمدی سیستم تولیدی می‌شود، عاملی جهت تورم نیز می‌شود.

بنابراین، سوداگری ریشه در وضعیت رکود تورمی دارد که این وضعیت دربخش حقیقی اقتصاد ریشه گرفته است. لذا علت اصلی سوداگری،فقط نقدینگی سرگردان نیست. علت اصلی نقدینگی سرگردان، بازدهی پایین بخش حقیقی است و بازدهی پایین بخش حقیقی سبب بروز نقدینگی سرگردان در جامعه شده است؛ چرا که پول تمایل به هدایت به بخش تولیدی ندارد. یعنی بازدهی پایین بخش حقیقی سبب شده است که نقدینگی‌ها به سمت تولید هدایت نشود. از طرفی، با هدایت نشدن نقدینگی به بخش حقیقی در وضعیت رکود تورمی، رفتار سوداگرانه متولد شده و نقدینگی سرگردان، به ابزاری برای رشد سوداگران مبدل می‌شود. در نتیجه، بازار سکه و ارز (و هر بازاری که بتوان از طریق سوداگری به سود برسند) تمایل به سفته بازی تقویت می‌شود. به عبارتی سوداگری، زاییده بخش حقیقی ناکارآمد است. این بخش نیز (بخش حقیقی) با تهیه نقدینگی سرگردان (به دلیل وجود شرایط رکود تورمی و ناامنی اقتصادی) کمک به رونق بازارهای غیررسمی و فعالیت غیر مولد کرده است. بنابراین بخش حقیقی عاملی برای نقدینگی سرگردان و تقاضای بالا برای پول است .چرا که اولا با تولید ناامنی‌ اقتصادی، فعالیت‌های سوداگری را متولد کرده است و ثانیا به علت ناکارآمدی، نقدینگی‌ها را به سمت خود جذب نکرده است. لذا در چنین شرایطی بخش نامولد رونق می‌گیرد ( چرا که پول و انگیزه در کنار هم قرار می‌گیرند) و کسانی که سرمایه برای ورود به بازار سکه و ارز را ندارند، وارد بازارهای غیر رسمی برای تهیه پول می‌شوند، تا آن را صرف امور سوداگرانه کنند. بنابراین تقاضای بالا برای پول ارتباط تنگاتنگی با سوداگری در جامعه دارد. (پول برای انجام فعالیت‌های سوداگرانه تقاضا می‌شود) چرا که هر دو از یک علت، سرچشمه می‌گیرند و آن هم رونق بازار غیر رسمی به علت ناکارآمدی بخش حقیقی است. حال آنچه بیان شد همه برای بازنگری در طرح این ادعا است که علت اصلی سوداگری را نقدینگی سرگردان ندانیم. چراکه به راحتی با تصور این که سوداگری به علت نقدینگی سرگردان است، مجوز افزایش نرخ بهره را می‌دهیم، ولی اگر بگوییم علت نقدینگی سرگردان بخش حقیقی ناکارآمد است، متوجه خواهیم شد که سوداگری خودش را در تقاضای بالای پول نشان داده است، لذا برخورد صحیح، ریشه‌کن کردن علت اصلی شکل‌گیری نقدینگی سرگردان و رفتار‌های سوداگرانه و مازاد تقاضای پول است. این موضوع چیزی نیست جز توجه درست و حمایت‌های درست به بخش حقیقی جهت ارتقای ظرفیت‌های تولیدی.