ناگفته‌های زندگی عاشقانه دو بازیگر

گاهی که تلویزیون روشن بود، چون می‌دانستم نمی‌تواند زیرنویس‌ها را با دقت بخواند خودم تندتند برایش می‌خواندم و حرف می‌زدم و تفسیر می‌کردم. دوست نداشتم متوجه شود که سرعت عمل قبل را ندارد و از این بابت خیلی خوشحالم که شاید خودش به آن شدت و حدت بیماری‌اش آگاهی پیدا نکرد.» وی ادامه می‌دهد: «البته همان‌طور که پزشکانش قبلا گفته بودند و سعی می‌کردند به من آمادگی بدهند، مطمئن بودم که شرایط بیماری‌اش به اینجا منتهی می‌شود؛ چون بیماری پارکینسون این‌طور نیست که ناگهان باعث از بین رفتن شخص شود، بلکه به تدریج توانایی‌های فرد را می‌گیرد؛ ولی باز، آدم به خودش دلخوشی می‌داد که چیزی نیست. حالا هم که رفته باور نمی‌کردم که با چنین آرامشی رفته باشد. همیشه شنیده بودم خیلی از کسانی که فوت می‌کنند با چشمان باز می‌روند؛ ولی او خیلی راحت رفت، انگار خسته و بی‌حال شد و خوابید. این آرام رفتنش به من آرامش می‌دهد و دلم را قرص می‌کند.» مهوش وقاری که چند سالی است خودخواسته و به‌خاطر اینکه کنار همسرش باشد از بازیگری دوری کرده است، می‌گوید: «در این چند سال هیچ کاری را قبول نکردم و اجازه هم ندادم که محسن متوجه شود به‌خاطر او پیشنهادها را رد می‌کنم. جالب است که در سه، چهار ماه گذشته هم پیشنهادهای بیشتری داشتم که فکر می‌کنم به‌دلیل حجم کارهای شب عید بود. حتی همان روزی که این اتفاق افتاد هم یک پیشنهاد کار داشتم؛ ولی همه را به بهانه کرونا رد می‌کردم با وجود اینکه بعضی دوستان تاکید می‌کردند با شرایط زمانی من همراهی می‌کنند، ولی حالا خیلی خوشحالم که این پیشنهادها را رد کرده بودم؛ چون اگر سر کار بودم و این اتفاق می‌افتاد قطعا آن را به حساب کار خودم می‌گذاشتم و نمی‌دانم چطور می‌خواستم آرام شوم.»