روایت سال‌ها عشق و زندگی

رفیق روزهای کوهنوردی

محمود معتقدی، شاعر و منتقد ادبی، نیز با بیان اینکه دوستی و شاگردی او با کاظم‌سادات اشکوری به ۳۰ سال پیش و روزگارانی که به همراه رضا براهنی و محمد نوری به کوهنوردی می‌رفتند بازمی‌گردد، گفت: استاد اشکوری معمولا دوست نداشت و ندارد در دیدرس باشد. او شخصیتی با دنیای ذهنی و زبانی خاص است. او متولد ۱۳۱۷ است و با احمدرضا احمدی ارتباط نزدیکی داشت. آنها نسلی بودند که در کنار هم می‌نوشتند و می‌خواندند و تاثیرگذار بودند. من خودم را شاگرد ایشان می‌دانم و از ایشان زیاد آموختم.  معتقدی گفت: اشکوری شاعر طبیعت‌گرایی است و شعرهایش حسی مثل نیما پیدا کرده زیرا دنیای شعری‌شان با طبیعت گره خورده است. اشکوری از ۱۳۳۷ توانسته در حوزه شعر خود را به جامعه شعرخوان معرفی کند.

او مدتی کارمند بانک بود و بعد وارد حوزه مردم‌شناسی شد و تک‌نگاری‌های فوق‌العاده‌ای در این زمینه دارد. معتقدی ادامه داد: زمانی که از اشکور به تهران آمد با مجله خوشه همکاری کرد و بعدها در اطلاعات و بامشاد و دنیای سخن همواره کار می‌کرد. در حوزه مردم‌شناسی پژوهشگر درخشانی بود. اشکوری از شرایط روزگار بی‌معرفتی زیادی دید اما با استقامت و ورزیده کار را ادامه داد و کتاب‌های بسیاری چاپ کرده است. این منتقد همچنین تاکید کرد: گرایش‌های بومی در شعر او نسبت به طبیعت وجود دارد و نگرش طبیعت‌گرایانه در ذهن و زبان شاعری ایشان دیده می‌شود.

سپس کاظم‌سادات اشکوری با تشویق ممتد حاضران پشت تریبون رفت و در سخنانی گفت: زمانی که خبر درگذشت احمدرضا احمدی را شنیدم سخت بود امروز این‌جا باشم و الان سخت است که این‌جا حرف بزنم. این شاعر و پژوهشگر فرهنگ عامه با بیان اینکه نخستین کار روزنامه‌نگاری‌اش را در سال ۱۳۴۵ با صفحه هنر و ادبیات مجله بامشاد آغاز کرده است، گفت: آن زمان هنرمندان و ادیبان بسیاری با مجله همکاری می‌کردند. زمانی که شاملو به خوشه آمد، من نیز به خوشه آمدم. بعد به روزنامه اطلاعات رفتم. در آن زمان روزنامه‌ها نقد و معرفی کتاب نداشتند و من نقد و معرفی کتاب می‌نوشتم.

تجربه‌های روزنامه نگاری

او با اشاره به فعالیت‌های روزنامه‌نگاری و کتاب‌هایی که در این زمینه نوشته است، گفت: بیش از هزار صفحه در حوزه روزنامه‌نگاری نوشته‌ام؛ کتاب‌های «جلوه‌های هنر و ادبیات در روزنامه‌ها» و «نشریات گهگاهی در ایران» و ستون نقد اجتماعی و ادبی روزنامه اطلاعات که براساس آن کتابی تنظیم کرده‌ام با عنوان «شما فقط ایراد بگیرید». در ستون گاه نقد اجتماعی و ادبی را به صورت نمایشنامه می‌نوشتم، گاه سفرنامه و حتی برخی را به صورت سخنرانی که در آن زمان سابقه نداشت.

این شاعر با بیان اینکه معمولا از حضور در مراسم‌ امتناع دارد، توضیح داد: عقیده دارم من چه کرده‌ام که دلیلی باشد تا تقدیر شوم؟ کاری که من کرده‌ام، عشق و زندگی من بوده است. امروز از دیدن کتاب جدیدم همان‌قدر خوشحال شدم که وقتی اولین مطلبم در مطبوعات چاپ شد؛ آدم در این موارد دوست دارد به‌نوعی جار بزند که نویسنده این مطلب منم. اولین مطلبم در روزنامه محلی و در سال ۱۳۳۵ منتشر شد. دیگر مطلب من با عنوان گفت‌وگو در شماره نوروز ۱۳۳۷ منتشر شد؛ شاملو مجله‌ای درمی‌آورد. زمانی که مطلبم چاپ شد سال آخر دبیرستان را می‌خواندم. آن زمان شاملو داستان خود را که در ۱۳۲۹ چاپ شده بود با عنوان «زیر خیمه گرگرفته شب و زن پشت در مفرغی» که تحت تاثیر هدایت نوشته بود، برایم فرستاد. بعد هم شاملو را دیدم و دوستی از همان‌جا شروع شد.

اشکوری ادامه داد: واقعا کاری نکردم؛ البته به این معنا نیست کاری نکرده باشم؛ منظورم این است کارم کاری بوده که با علاقه و عشق انجام داده‌ام به همین دلیل آن را کار حساب نمی‌کنم. البته برخی تعریفی که از کار دارند این است که شخص صبح اداره برود کارت بزند، بخواهد برایش چای بیاورند، روزنامه بخواند و شب برگردد. اما کار کسی که شب تا صبح مغزش را به کار انداخته و چیزی خلق کرده، کار نیست. من برای «نشریات گهگاهی» جان کندم و چندین جا سر کشیدم، بیش از ۱۰۰هزار مطلب خواندم، مجلات را خواندم. امیدوارم کمی مورد قبول قرار بگیرد.