مدیریت کسب‌وکار با رویکرد انسانی - ۲۶ آبان ۹۵

نویسنده: باربارا هین

مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی

alavitarjomeh@gmail.com

بخش دوم

تجربه نشان داده که تزریق عشق و محبت به محیط کار و ایجاد یک محیط کار دوستانه و گرم تا چه حد می‌تواند به بهبود عملکرد کارکنان و تقویت روحیه تیمی و سازمانی در آنها کمک کند. اگر مدیران و رهبران سازمان‌های کوچک و بزرگ با رویکردی باز و پذیرنده با پیشنهادهای کارکنان‌شان برخورد کنند، آنها نیز نسبت به این حسن نیت واکنش مثبت نشان می‌دهند و با تمام ارکان سازمان احساس راحتی و خودمانی بودن می‌کنند و همین رویکرد را در زمان برقراری ارتباط با همدیگر نیز در پیش می‌گیرند. یکی از آرزوها و ایده‌آل‌های اغلب کارکنان شاغل در شرکت‌ها و سازمان‌ها به‌ویژه شرکت‌های بزرگ، داشتن رابطه صمیمانه و دوستانه با مدیران ارشد و میانی است که در صورت تحقق این خواسته آنها به‌طور حتم با علاقه و اشتیاق بیشتری به کار خواهند پرداخت. در بخش اول این مطلب به سه توصیه در این زمینه اشاره شد که عبارت بودند از:

۱) لزوم ایجاد ذهنیت مثبت و تعاملی

۲) تاکید بر نیاز به نزدیکی و صمیمیت بین مدیران و کارکنان

۳) توجه خاص مدیران به ندای درون مثبت در مورد کارکنان.

در ادامه این مبحث به چهار توصیه کاربردی دیگر برای ایجاد و تقویت یک محیط کاری انسانی و در عین حال مولد و پویا اشاره خواهد شد.

4) هر روز اقدام به مراقبه و تمرکز افکار کنید.

در واقع مراقبه نوعی آرامش عمیق و تمرکز کامل افکارمان است که ما را به نتایج درخشانی می‌رساند. مراقبه و تمرکز افکار این امکان را به مدیران می‌دهد تا هم به واقعیت به شکل دقیق‌تری نگاه و ارتباط بین آنها را کشف کنند و هم رازهای نهفته را دریابند. مراقبه هدفمند نه تنها برای سلامتی جسم افراد خوب است و استرس و فشار روانی ناشی از مشغله‌های کاری را از بین می‌برد، بلکه باعث می‌شود انسان‌ها ندای درون‌شان را بهتر و روشن‌تر بفهمند و از آن برای پیشبرد کارهایشان بهره ببرند و ذهن‌شان را از افکار و مشغله‌های کاری زیانبار پاک کنند. در واقع مراقبه و تمرکز افکار به ما کمک می‌کند کودک درون‌مان را آزاد کنیم و تصمیمات فوق‌العاده و موفقیت‌آمیزی برای کار و زندگی‌مان بگیریم.

5) اعتماد به نفستان را بازسازی کنید.

اعتماد به خود و توانایی‌های خود یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت و پیشرفت مدیران و افراد بزرگ است. وقتی یک مدیر به خود و کاری که می‌کند اطمینان داشته باشد این اعتماد به نفس را به سایرین نیز سرایت می‌دهد. همین قدرت درونی است که به افراد در لحظات حساس و در زمان مواجهه آنها با موقعیت‌های پیچیده و اتخاذ تصمیمات دشوار قوت قلب و اقتدار لازم را می‌دهد.

6) بسیار خطر باید کرد تا پخته شود خامی

مدیران موفق همیشه اهل ریسک کردن و امتحان کردن ناشناخته‌ها هستند و دوست دارند از منطقه آرامش خود خارج شوند. اغلب کسانی که اهل خطر کردن هستند کسانی هستند که به غریزه ذاتی خود اعتماد می‌کنند و گاهی اوقات تمام اصول منطقی و عقلانی را زیر پا می‌گذارند، چون به ندای درون‌شان اعتماد کافی دارند و همین مساله در اغلب موارد به کسب موفقیت‌های بزرگ منتهی می‌شود. آنها با زیردستان خود رابطه نزدیک و صمیمانه‌ای برقرار می‌کنند و به آنها نه به‌عنوان یک کارمند یا کارگر، بلکه به مثابه یک دوست و همراه می‌نگرند؛ دوستی که در زمان تنگدستی و دشواری‌ها به کمک آنها می‌شتابد و کار را بر آنها آسان‌تر می‌سازد. نگریستن به افراد به‌عنوان یک انسان کامل که دارای احساسات و عواطف و نظرات خاص خود است موجب می‌شود یک رابطه فراتر از مناسبات کاری و سازمانی بین مدیران و کارکنان برقرار شود و همین مساله بسیاری از ناممکن‌ها را امکان‌پذیر می‌سازد. پس بر مدیران و رهبران تیم‌ها لازم است که به شکل‌های مختلف به افرادشان نزدیک شوند و با لبخندی دوستانه رابطه‌ای عمیق با آنها برقرار سازند.

7) کار درست را فقط به خاطر درست بودنش انجام دهید

در همه حال و در هر شرایطی که هستید کار درست و اخلاق‌مدارانه را انجام دهید و در برابر هر گونه بی‌اخلاقی در کار بایستید. مدیران موفق و بزرگ کسانی هستند که تحت هیچ شرایطی به انجام کارها و اتخاذ تصمیمات غیراخلاقی و ناپسند تن نمی‌دهند. اگر یکی از کارکنان سازمان شما در حال بدگویی از سایر کارکنان نزد شماست، بی‌توجه به صحبت‌های او و اطلاعاتی که به شما می‌دهد با او برخورد کنید تا هم او و هم دیگران را از انجام کارهای غیراخلاقی اینچنینی بازدارید. افراد شما باید یاد بگیرند که همه اعضای یک پیکر هستند و اعضای یک پیکر هیچ گاه در جهت تخریب سایر اعضا حرکت نمی‌کنند.

با این همه باید دانست که گاهی اوقات تقریبا تمام اعضای یک سازمان یا شرکت ممکن است به انجام یک کار نادرست و غیراخلاقی عادت کرده باشند که در این حالت مقابله با بی‌اخلاقی‌ها کاری بسیار دشوار، اما امکان‌پذیر خواهد بود. مدیران اخلاق‌گرا باید در همه حال به یاد داشته باشند که طولانی‌ترین سفرها با نخستین گام آغاز می‌شود و از سوی دیگر ریشه تمام ظلم‌ها و بی‌اخلاقی‌ها یکسری کارهای نادرست و غیراخلاقی بوده است که در ابتدا هیچ کس اهمیت چندانی برای آنها قائل نمی‌شد. به‌طور کلی مدیریت کردن و رهبری بر یک سازمان با رویکردی انسانی امری دشوار اما امکان‌پذیر است که در صورت پیاده شدن درست و کامل می‌تواند به کسب موفقیت‌ها و کامیابی‌های بزرگی منتهی شود که منفعت آن هم برای شخص مدیر و هم کل سازمان و کارکنان آن خواهد بود. کلام آخر اینکه تغییر و دگرگونی‌های مثبت در یک سازمان چیزهایی نیستند که به‌صورت دستوری و دیکته شده از بالا به پایین اجرا شوند، بلکه باید به گونه‌ای طراحی شوند که به‌صورت تغییر در رفتار و کردار افراد از صدر تا ذیل سازمان پدیدار شوند.