او نمی‌دانست من آمریکایی نیستم و این گفت‌و‌گو را مانند یک صحبت خصوصی تلقی کرده بود. اما این مساله بلافاصله من را در شوک فروبرد.» بن در حالی که عصبانی بود از شرکت خارج شد؛ درحالی‌که با خود فکر می‌کرد چرا باید کل شهر را طی کنم تا به جایی بروم که به من فحش نژادی بدهند. بعد از آنکه کمی آرام شد، به دفتر همکارش برگشت تا موضوع را با او در میان بگذارد؛ ولی او آنجا نبود. به همین خاطر بن یک یادداشت گذاشت که می‌خواهد با او صحبت کند. وقتی آن روز بالاخره همکارش را دید، صحبت را با ایجاد همدلی شروع کرد. بن می‌گوید: «از او خواستم اگر تا حالا باعث ناراحتی او شده‌ام به من بگوید و توضیح داد چرا اهانت همکارش باعث ناراحتی او شده است. همکارش بلافاصله معذرت خواست، اما معذرت‌خواهی او اصلا واقعی به‌نظر نمی‌رسید. بن یک نفس عمیق کشید و به او گفت که موضوع از چه قرار است. او می‌گوید: «وقتی برایش توضیح دادم که چقدر ناراحت شدم، او تقریبا از فرط خجالت در صندلی‌اش محو شده بود.» همکارش پشیمان شده بود و عمیقا معذرت خواست و بن هم او را بخشید.» بن می‌گوید: «همه ما گاهی اشتباه می‌کنیم و اگر مسوولیت قبول کنیم و معذرت بخواهیم مستحق شانس دوباره هستیم.» بن اکنون مدیرعامل شرکت پیلوت است. یک شرکت نوپای موفق در زمینه تکنولوژی که به مدیران در حفظ استعدادهای سازمان کمک می‌کند. او می‌گوید مطمئن است که همکارش بعد از آن هرگز به کسی توهین نژادی نکرد و با همکار قدیم خود دوست باقی ماند.