هر وقت واژه اختراع به گوشمان می‌خورد ناخودآگاه یاد چیزی شبیه آزمایشگاه عجیب و غریب پروفسور بالتازار می‌افتیم. برای بیشتر ما، حتی آنهایی که تخصص‌های عالی دارند اختراع چیزی مثل آپولو هوا کردن است. اما واقعیت چیز دیگری است. مثل خیلی چیزهای دیگر، برداشت و رویکرد غلط یا ناقصی از واژگان پتنت و اختراع در فضای علمی و اجتماعی امروز کشور ما وجود دارد.

اختراع و پتنت واقعا چیست و مکانیزم ثبت اختراع دقیقا چه معنایی دارد؟ واژه پرطمطراق پتنت در حقیقت معادل واژه گواهی اختراع است که در ازای ثبت یک اختراع (معادل واژه invention) از سوی اداره ثبت اختراع هر کشور (به نمایندگی از حاکمیت آن کشور) به مالک اختراع داده می‌شود. این سند در حکم قراردادی است که بین مخترع و حاکمیت امضا می‌شود و به استناد آن حاکمیت، انحصار استفاده تجاری از اختراع را (صرفا در همان کشور) برای یک مدت محدود برای مخترع تضمین می‌کند، در عوض مخترع می‌پذیرد اختراع خود را تمام و کمال برای مردم افشا کند. هدف اولیه از ابداع چنین مکانیزمی این بود که جامعه بتواند در یک معامله دو سر برد از ایده‌های نوآورانه دیگران بهره بگیرد. نوآوران هم بدون واهمه از به سرقت رفتن ایده‌هایی که دارند آنها را برای عموم افشا کنند تا مردم اصطلاحا مجبور نباشند از اول چرخ را اختراع کنند. معامله‌ای که در نهایت می‌تواند چرخ نوآوری را به حرکت درآورد.

اما افرادی که می‌خواهند از مزیت استفاده از حق انحصار تجاری سود ببرند ضرورت دارد چیزی که ادعا می‌کنند اختراع کرده‌اند الزاماتی داشته باشد. این الزامات در ذات خود چیز پیچیده و عجیبی نیستند. از جمله اینکه فرد مخترع باید ثابت کند محصولی که خلق کرده جدید است، نوآورانه و کاربردی و مفید است. در صورت تحقق این شروط، حاکمیت موظف است تضمین کند استفاده تجاری از آن، صرفا متعلق به مخترع خواهد بود. این تقریبا تمام داستان اختراع است.

در هیچ کجای دنیا بزرگ بودن، پیچیده بودن و بسیاری از اینها تاثیری در صدور گواهی اختراع ندارد. هیچ کس اختراع شما را برای بررسی فنی به دانشگاه‌ها نمی‌فرستد؟ فرض این است اگر دارید مبلغ قابل‌توجهی برای ثبت اختراع می‌پردازید حتما به کار خودتان اعتماد دارید. در کشورهای توسعه‌یافته و آنهایی که سابقه بیشتری در موضوع ثبت اختراع دارند، بازار را بهترین داور برای اختراع می‌دانند. اگر فکر می‌کنی ایده‌ات واقعا چیز به دردبخوری است قبل از هر کاری حتما آن را ثبت کن، از اینجا به بعد است که ماجرا آغاز می‌شود: تجاری‌سازی. بازار به‌عنوان بهترین داور، کار شما را بدون تعصب به قضاوت می‌نشیند. هیچ مقام و مسوولی از مخترعان صرفا به خاطر داشتن گواهی ثبت اختراع قدردانی نمی‌کند. در هیچ تلویزیونی با آنها به‌عنوان افراد نابغه مصاحبه نمی‌شود. گواهی ثبت اختراع فقط به معنای این است که شما ایده جدید خود را افشا کرده‌اید (که لزوما ممکن است ایده درخشانی هم نباشد) و در ازای این کار، حق انحصاری تجاری کردن آن را دریافت می‌کنید؛ همین. تنها مخترعانی قابل قدردانی هستند که اختراع آنها بفروشد. برای یک ورقه اختراع نه به کسی وام می‌دهند، نه کسی را به‌عنوان نخبه و نابغه معرفی می‌کنند.

اما متاسفانه در کشور ما واقعیت دیگری جاری است. برداشت عمومی اشتباه یا ناقص درباره اختراع. اگر این برداشت غلط ترمیم شود می‌تواند گامی برای پیشبرد نظام مالکیت فکری و قدم مهم‌تری برای اصلاح چرخه نوآوری باشد. اما اگر کاری برای اصلاح آن، چه از بعد فرهنگی و از چه منظر قانون‌گذاری نشود نظام مالکیت فکری موجود جز هزینه، هیچ دردی را دوا نخواهد کرد.

به جز قانون اصلی ثبت اختراع که تقریبا نمونه ترجمه شده قوانین معتبر ثبت اختراع در دنیاست، سایر مقررات موجود در این حوزه، فضا را چنان هدایت می‌کند که به جای زمینه‌سازی برای شکوفایی نوآوری، ورقه ثبت اختراع بیشتر از هر چیز اهمیت پیدا می‌کند.

به جای اینکه فرآیند ثبت اختراع به درستی تبیین شود و معنای دقیق اختراع و گواهی ثبت اختراع و آثار ناشی از هر کدام توضیح داده شود، چنان تصویر شده که گویی کار مخترع با ثبت اختراع پایان می‌یابد و او می‌تواند با داشتن یک گواهی، از این به بعد از مزایایی که قانون‌گذار پیش‌بینی کرده نفع ببرد.

متاسفانه جدای از زمینه‌های فرهنگی غلطی که موجب این برداشت اشتباه از اختراع شده، برخی فعالان این حوزه هم در دامن زدن به این بازی غلط بی‌تاثیر نیستند. توجه صرف به منافع شخصی از سوی این فعالان و حتی بعضا متولیان کانون‌های رسمی ثبت اختراع، موجب پایمال شدن منافع عمومی شده است. گاهی اوقات این متولیان و شرکت‌های مشاوره با هدف کسب درآمدهای بعضا کلان مشاوره‌های ثبت اختراع خارجی، به برداشت غلط «اصالت گواهی ثبت اختراع» بر خود اختراع دامن می‌زنند.

هر روز شاهدیم سر و کله شرکت‌های مختلفی به نام مشاوره ثبت اختراع پیدا می‌شود. این شرکت‌ها بعضا حتی مبالغ قابل‌توجهی را به نام ثبت PCT از افراد دانشگاهی و شرکت‌های بزرگ دولتی دریافت می‌کنند (در حالی که PCT به خودی خود هیچ ارزش و اعتباری ندارد و حتی گواهی و سندی برای آن صادر نمی‌شود)، بدون اینکه معنا و کارکرد واقعی ثبت اختراع را برای مشتریان خود توضیح دهند. در این بین حتی حمایت‌ها و بودجه‌هایی از دولت صرف حمایت از افراد و شرکت‌هایی می‌شود که تحت عنوان دانش‌بنیان، مبادرت به ثبت اختراع در کشوری مثل آمریکا می‌کنند، اختراع‌هایی که عمدتا به جز کمک به مخترعان آنها برای مهاجرت، به کار دیگری نمی‌آید.

هر چه هست به نظر می‌رسد باید در قوانین مربوط به ثبت اختراع یک بازنگری جدی به وجود آید. باید بر تمام مزایایی که صرفا به خاطر داشتن یک ورقه اختراع برای افراد ایجاد می‌شود خط کشید و به تمام حمایت‌های دولتی از محل صندوق‌های مختلف برای ثبت پتنت در داخل و خارج کشور پایان داد. لازم است باورهای فرهنگی موجود درخصوص اختراع را با آموزش اصلاح کرد، الزامات حقوقی ثبت اختراع و فرآیند آن را در جامعه دانشگاهی ترویج داد، فرآیند فعلی ثبت اختراع را از یک نظام سختگیرانه به نظام اعلامی تغییر داد و در نهایت باز هم یادآوری می‌کنیم باید کاری کرد که داور اصلی اختراع و اهمیت ورقه‌های اختراع، بازارهایی باشند که از همه عادل‌تر هستند و توجه کمتری به روابط دارند.

به نظر می‌رسد باید اختراع را از نو اختراع کرد.