وقتی در کار مشکلی پیدا می‌کنم، اصلا راهنمایی‌ام نمی‌کند. مثلا یک بار از یکی از همکارانم چیزی می‌خواستم، اما او درخواست‌هایم را چه تلفنی و چه ایمیلی، نادیده می‌گرفت. امیدوار بودم که اگر با مدیرم صحبت کنم، کمکم می‌کند مساله را حل و فصل کنم، اما در عوض، یک ایمیل عصبانی برایم فرستاد و دستور داد آن را به همکارم بفرستم. سرم هوار کشید: «همین الان بفرستش. بلافاصله هم من را در جریان بگذار.» همزمان هم بالای سرم ایستاده بود و چیزهایی که دیکته می‌کرد را تایپ می‌کردم، آن هم با ادبیات تند و زننده. بعدا مجبور شدم از خیلی‌ها عذرخواهی کنم، به خاطر فرستادن ایمیل‌هایی که رئیسم آنها را به من دیکته کرده بود. نمی‌توانم در برابرش بایستم. چند باری که از خودم دفاع کردم، یا سرم داد زده و گفته که «لابد فشار کار رویت است» یا بیشتر پرخاش کرده و چند روز به من بی‌محلی کرده. نمی‌دانم با کدام چهره‌اش روبه‌رو خواهم شد. گاهی هم در طول یک روز، چند چهره از خودش نشان می‌دهد. گاهی به خاطر موضوعی سرم فریاد می‌کشد و سپس، بعد از ناهار برایم کیک می‌آورد. شرایط واقعا طاقت‌فرساست. رفتم منابع انسانی و با مافوقش صحبت کردم. گفتند که باید یک شکایت رسمی بنویسم که در حال حاضر امکانش وجود ندارد. ما یک تیم دو نفره هستیم. اگر از او شکایت کنم، مجبور می‌شوم از اینجا بروم.

مسیرم تا محل کار عالی است. حقوقم خوب است. بیشتر وقت‌ها مجبور نیستم تا دیروقت کار کنم. همه همکارانم آدم‌های خوبی هستند و با آنها رابطه خوبی دارم. دوست ندارم از اینجا بروم و دوباره از صفر شروع کنم، اما شدیدا به راهنمایی نیاز دارم که چطور با او رفتار کنم. همه پشت سرش او را «قلدر» صدا می‌کنند و از من می‌پرسند «چطور تحملش می‌کنی؟» اما می‌ترسم که کارم از تحمل گذشته باشد. همسرم می‌گوید که باید یک سال دیگر هم صبر کنم چون اگر الان استعفا دهم، شبیه آدم‌هایی می‌شوم که دائم شغل عوض می‌کنند. نمی‌خواهم اینجا را ترک کنم، اما دارم به نقطه‌ای می‌رسم که دیگر چاره‌ای جز رفتن نیست.


پاسخ: دوست عزیز، گفتی مسیر خوب، ساعات کار معقول و همکاران خوب. همه اینها جذاب هستند، اما نه آنقدر که کسی بخواهد فریاد زدن‌های رئیسش را تحمل کند. حداقل، خیلی از آدم‌ها این را تحمل نمی‌کنند. آدم‌هایی هستند که به اصطلاح آنقدر پوست کلفتند که می‌توانند در چنین محیطی کار کنند، اما اینها در اقلیتند. ایرادی به تو وارد نیست اگر نمی‌توانی او را تحمل کنی. بیشتر آدم‌ها، اگر هر روز داد و فریاد بشنوند، نمی‌توانند کارشان را خوب انجام دهند. کاملا طبیعی است که نتوانی با شرایط کنار بیایی چون رفتارش قابل قبول نیست. داد زدن، مصداق سوء‌استفاده است. او حق ندارد چون در موضع قدرت است سرت داد بزند. در واقع، قدرت او باعث می‌شود بیشتر سوء‌استفاده کند چون می‌داند برای مقابله با او دستت بسته است. و چیزی که شرایط را سخت‌تر می‌کند، این است که منابع انسانی و مافوق او از ماجرا خبر دارند، اما دخالتی نمی‌کنند. آنها این قدرت را دارند که وارد شوند و او را وادار کنند که دست از رفتارش بردارد. لازم نیست تو را وارد تشریفات اداری کنند چون خودشان می‌توانند اول اقدام کنند. این یعنی بهترین راهی که برای حل این مشکل داشتی، به بن‌بست خورده. تو تلاشت را کرده‌ای، اما آنها خودشان را کاملا کنار کشیده‌اند.

اگر اینها دلایل کافی برای ترک آنجا نیست (که باید باشد) به این فکر کن که این شغل از نظر حرفه‌ای برایت هیچ سودی ندارد. کار کردن با کسی که تا این حد پرخاشگر است باعث می‌شود عملکردت بدتر شود چون به مرور دچار ترس می‌شوی و ترس اجازه نمی‌دهد خلاقیت یا ابتکار یا تمرکز داشته باشی، یا هر چیزی که کمک می‌کند کارت را خوب انجام دهی. ظاهرا از بازخورد و آموزش لازم برای پیشرفت حرفه‌ای هم برخوردار نیستی. از قرار معلوم، او از کارت حمایت نمی‌کند و کمک نمی‌کند که برای خودت وجهه و اعتبار ایجاد کنی. پس نه تنها دائما داد و فریاد می‌شنوی، بلکه داری درجا می‌زنی یا حتی از نظر حرفه‌ای ضربه می‌خوری. همسرت راست می‌گوید. در حالت کلی بهتر است که حداقل چند سال در یک شرکت بمانی تا فکر نکنند دائما شغل عوض می‌کنی، اما این برای مواقعی است که شرایط قابل تحمل باشد و از تو سوء‌استفاده نشده باشد.

به‌علاوه، تو یک سال و نیم آنجا کار کرده‌ای و اگر حالا شروع کنی و دنبال کار جدید بگردی، احتمالا مدتی طول می‌کشد که کار پیدا کنی (شاید ۶ ماه. که در آن صورت، سابقه کارت در این شرکت می‌شود ۲ سال) و ۲ سال سابقه در یک شرکت، معقول است. با این حال، حتی اگر فقط چند ماه آنجا کار کرده بودی، باز هم توصیه می‌کردم استعفا دهی. یک سابقه کار کوتاه مدت در رزومه، فاجعه نیست. اگر تبدیل به یک الگوی تکراری شود، یعنی فرد مشکل دارد. البته اگر سابقه کارت، عیب و ایرادهایی داشته باشد، ممکن است محاسبات را تغییر دهد، اما نه آنقدر که بخواهی در این شرکت بمانی. پس لطفا مقدمات رفتن را فراهم کن. این شرایط طوری نیست که بتوانی درستش کنی و این به این معنا نیست که بازنده‌ای. در مدتی که آنجا هستی، فراموش نکن که مشکل از تو نیست. مشکل از رئیست است. کسی که مدیریت موثر آدم‌ها را بلد باشد، سر کارکنانش فریاد نمی‌زند. پس او یک مدیر ترسناک است و البته یک آدم سنگدل. اگر می‌توانی، اجازه نده وارد ذهنت شود و تضعیفت کند و وقتی از آنجا رفتی، اجازه نده در ذهنت بماند. این حق توست که او را برای همیشه فراموش کنی.