استراتژی برنده برای پایداری

نگاهی دقیق‌تر به زندگی و حرفه وینس نشان می‌دهد چرا او چنین تلاش‌هایی انجام داده است. او خود را یک کاوشگر و فعال پایداری می‌داند: یک فعال محیط‌زیست، تاجر و سرمایه‌گذار. در برهه‌ای از عمرش، سفر را در پیش گرفت و ۱۰ سال را بدون اتصال به شبکه برق عمومی زندگی کرد. در سال ۱۹۹۱ به جامعه بازگشت و تصمیم گرفت تغییری ایجاد کند. وینس که اکنون ۵۹ ساله است، رسالت خود را بازگرداندن انرژی سبز و فراگیر کردن آن می‌داند. او در سال ۲۰۰۴، نشان افتخار سلطنتی به دلیل خدماتش به محیط‌زیست دریافت کرد. در سال ۲۰۲۰ نیز نخستین کتابش با عنوان «چگونه یک کارآفرین تک‌رو توانست صنعت انرژی بریتانیا را تسخیر کند» منتشر شد. این کتاب بخشی به خاطرات او و بخشی به بیان ماموریت‌های اجتماعی‌اش اختصاص یافته است.

هدف وینس، تغییر تصمیماتی بوده است که هر روز درباره سه جنبه مختلف زندگی خود اتخاذ می‌کنیم: انرژی، حمل‌ونقل و غذا. او علاوه بر اداره باشگاه فوتبال خود، مروج استفاده از انرژی بادی و خورشیدی، پیشگام خودروهای برقی در بریتانیا و مخترع روشی برای تولید الماس از کربن موجود در جو است. وینس در یک مصاحبه ویدئویی با s+b توضیح داده است که چگونه برنامه‌های سبز خود را به اطلاع جامعه رسانده و چشم‌انداز پایدار خود برای ساختن آینده‌ای شکوفا را منتشر کرده است.

   

  رویکرد شما در کسب‌وکار چیست؟

به نظر من همه چیز به صداقت و درستی بازمی‌گردد؛ صادق بودن با خود و ایستادگی و پشتکار داشتن. من هیچ‌گاه ذهن خود را درگیر متقاعدسازی دیگران برای انجام کارها به شیوه‌هایی پایدار و دوام‌پذیر نکرده‌ام. بیشتر علاقه داشته‌ام که خودم پیشقدم شوم و بهترین راه برای متقاعدسازی دیگران را نشان دادن شیوه عمل می‌دانم. به جای آنکه بخواهید افراد را با نظریات و مفاهیم ذهنی قانع کنید، می‌توانید کارکرد و شیوه عمل را به آنها نشان دهید.

این همان کاری است که در شرکت اکوتریسیتی انجام داده‌ام. این شرکت را در سال ۱۹۹۵ تاسیس کردم؛ دلیلش آن بود که شیوه تولید برق در بریتانیا، مهم‌ترین منبع انتشار گازهای گلخانه‌ای بود. فروش برق سبز در آن زمان یک ایده جدید بود و از آن زمان پیشگام برق بادی و خورشیدی در بریتانیا بوده‌ایم. ما همچنین گاز سبز را به بازار بریتانیا معرفی کردیم و خود را به عنوان یک شرکت انرژی کامل مطرح ساختیم. از آن زمان متوجه شدیم که انرژی، حمل‌ونقل و غذا ۸۰ درصد از گازهای گلخانه‌ای تولیدی انسان‌ها را شامل می‌شود. رد پای کربن افراد و پیامدهای زیستی آن، ما را به یک راه‌حل رساند: باید روی هر ۳ حوزه تمرکز می‌کردیم.

 آیا خودروی برقی تولیدی شرکت شما، نمونه‌ای از رویکرد جدیدتان است؟

بله. ما خودروی خود را نمسیس (Nemesis) نامیدیم. خودروی ما توانست رکورد سرعت خودروهای برقی بریتانیا را با ۲۴۴ کیلومتر بر ساعت بشکند. این پروژه را در سال ۲۰۰۸ آغاز کردیم. در آن زمان خودروی برقی کاملی وجود نداشت که نشان دهد جهان پس از نفت چگونه خواهد بود. در سال ۲۰۱۰ که از نمسیس رونمایی کردیم، سایر خودروسازان هم در حال تولید خودروهای برقی بودند. انقلاب خودروهای برقی آغاز شده بود.

از نظر وظیفه اجتماعی خود، دیگر نیازی به فعالیت در حوزه خودروسازی نمی‌دیدیم. دیگران در حال کار بودند و ما می‌توانستیم تلاش‌های خود را در حوزه‌های دیگر متمرکز کنیم. از طرفی، شاهد کمبود زیرساخت‌ها بودیم. شرکت‌ها به دلیل کمبود خودروهای برقی فروش رفته، روی جایگاه شارژ سرمایه‌گذاری نمی‌کردند و مردم هم به دلیل همین کمبود جایگاه‌های شارژ، خودروی برقی نمی‌خریدند. مثل داستان ابتدا مرغ بوده است یا تخم‌مرغ شده بود. یک نفر باید این چرخه رکود را می‌شکست. در سال ۲۰۱۱ تصمیم گرفتیم که یک شبکه ملی برق سبز برای خودروهای برقی ایجاد کنیم: یک بزرگراه در تمام طول کشور که جایگاه‌های شارژ در آن مستقر شده باشد. برنامه خود را با ایجاد جایگاه‌های شارژ در جاده‌های فرعی توسعه دادیم تا مردم بتوانند از خودروهای برقی در تمام کشور استفاده کنند.

در مارس ۲۰۲۱، اکوتریسیتی از یک برنامه شراکت ۴۱ میلیون دلاری با گریدسرو و هیتاچی خبر داد که هدفش ارتقای بزرگراه برقی با شارژرهای ۳۵۰ کیلوواتی بود. ۱۰ سال پیش، تمرکز صرف بر خودروهای برقی دیوانه‌وار به نظر می‌رسید و کارآفرینان و اقتصاددانان آن را یک قمار بزرگ می‌دانستند. اما امروز می‌بینیم که موفقیت در راه است. دولت ما در ۱۰ سال آینده، تولید خودروهای سوخت فسیلی را ممنوع خواهد کرد. اما حتی دولت هم از تغییرات عقب افتاده است. در این لحظه، خودروسازان بریتانیا دیگر خودروهای فسیلی نمی‌سازند. برای بسیاری از مردم چنین اتفاقی دور از ذهن به نظر می‌رسید. اما این اتفاق در حال رخ دادن است و باید هم رخ دهد.

 چه نقطه عطف هوشمندانه‌ای در شارژ خودروهای برقی وجود داشت؟ سایر شرکت‌ها چگونه می‌توانند ارزش را در یک رویکرد پایدارتر بیابند؟

به نظر من، در کارهای درست نسبت به کارهای نادرست، می‌توان صرفه اقتصادی بیشتری پیدا کرد. به عنوان مثال، انرژی‌های تجدیدپذیر یک نیروی دموکراتیزه‌ساز است؛ چرا که باد و خورشید در اختیار همه کشورها هست اما نفت و گاز نه. اهداف بسیاری از جنگ‌ها تسلط بر نفت و گاز بوده و دلیلش هم ارزشمند بودن این منابع است. در بریتانیا، سالانه ۷۶‌میلیارد دلار صرف واردات سوخت‌های فسیلی برای سوزاندن آنها می‌کنیم. اگر همین منابع مالی را صرف ماشین‌های بادی و خورشیدی کنیم، می‌توانیم برق خود را داشته باشیم، اشتغال‌زایی کنیم و از نوسانات بازار انرژی و ارز در امان بمانیم. ما می‌توانیم یک اقتصاد قدرتمندتر و تاب‌آورتر و البته یک اقتصاد پاک‌تر بسازیم.

 چه موانعی برای کسب‌وکارها و افراد دغدغه‌مند محیط‌زیست همچنان وجود دارد؟

ما در حال لابی کردن برای تغییر قانون مالیات ارزش ‌افزوده هستیم. در بریتانیا برای نصب پنل‌های خورشیدی بر سقف خانه خود باید ۲۰ درصد مالیات ارزش‌افزوده بپردازید، اما همین رقم برای سوزاندن زغال‌سنگ ۵ درصد است. منطقی نیست که سیستم مالیاتی به رفتارهای بد پاداش دهد و رفتارهای خوب را جریمه کند. این‌ها نمونه‌ای از تغییراتی است که باید اتفاق بیفتد. فکر می‌کنم که مردم نیز به طور روزافزون خواهان چنین تغییراتی هستند. رخ دادن آنها مهم است.

کسب‌وکارها برنامه‌های خود را شروع کرده‌اند. آنها بازار را می‌شناسند و به همین دلیل است که شاهد افزایش غذاهای کاملا گیاهی و خودروهای برقی هستیم؛ تمام این موارد برای ایجاد تغییر مدنظر لازم هستند. اقتصاد سبز به خودی خود اقتصادی‌تر از سیستم اقتصادی کنونی است. ما می‌توانیم شغل‌های خوب بیشتری در بلندمدت نسبت به صنایع قدیمی ایجاد کنیم.

 بسیاری از شرکت‌ها از تلاششان برای سبز کردن فعالیت‌ها صحبت می‌کنند. به نظر شما چقدر در تصمیم‌شان جدی هستند؟ آیا ادعاهایشان شعارگونه نیست؟

این سوال را باید با بررسی جزئیات هر شرکت و کسب وکار جواب داد. میزان تعهد آنها چقدر است؟ چه اهداف والایی تعیین کرده‌اند؟ چه پیشرفت‌هایی را باید محقق کنند؟ منابع مالی را کجا باید خرج کنند؟ آیا تغییر واقعی ایجاد می‌کنند؟ باید واقع‌گرا بود و تنها به شعارها و اعلامیه‌های شرکت‌ها اکتفا نکرد. پایدارسازی و فعالیت‌های سبز نباید یک اندیشه یا برنامه ثانوی باشد بلکه باید در مدل کسب‌وکار نهادینه شده باشد.

 چه اتفاقاتی برای شرکت‌های بی‌تفاوت به محیط‌زیست خواهد افتاد؟

به نظر من، کسب‌وکارها همواره به بازنگری در سرمایه‌گذاری‌های خود اقدام کرده‌اند. آنها یا همگام با زمان پیش می‌روند یا خواهند مرد. قانون طبیعت این را می‌گوید. برخی از کسب‌وکارها صرفا به این دلیل از قافله عقب می‌مانند که مدل‌های کسب‌وکارشان تاریخ‌گذشته است. یک کسب‌وکار چابک و سازگار با تغییرات، روش‌های قدیمی فعالیتش را عوض می‌کند و همچنان به بقا ادامه می‌دهد. سرمایه‌گذاران دیگر تمایلی نسبت به شرکت‌های غیر پویا نشان نمی‌دهند. مشتریان نیز شرکت‌هایی را که با سرعت کافی تغییر نمی‌کنند، کنار خواهند گذاشت. چنین فشارهایی بر کسب‌وکارها وجود خواهد داشت. بالاخره زمانی می‌رسد که هر کسب‌وکاری متوجه می‌شود چاره‌ای به جز تغییر ندارد یا آنکه بیش از حد تعلل کرده است.

 مهم‌ترین معیارهای سنجش برای شرکت‌های علاقه‌مند به محیط‌زیست و پایداری چیست؟ چگونه می‌توانند میزان موفقیت خود را بسنجند و از پیشرفت خود اطمینان یابند؟

گزارش‌دهی وضعیت انتشار کربن مساله مهمی است. همان‌طور که شرکت‌های بورسی به طور دائم وضعیت مالی خود را گزارش می‌دهند، می‌توانند وضعیت انتشار گازهای گلخانه‌ای خود را هم گزارش کنند. حتی کسب‌وکارهای کوچک نیز می‌توانند چنین رویه‌ای را پیاده‌سازی کنند. در این‌صورت، متوجه می‌شوند که رد پای کربنشان چقدر است، هر سال آن را کاهش دهند و پیامدهای آسیب‌زای فعالیت‌ خود را محدود سازند. اما گزارش‌دهی پیامدها و هزینه‌های نامشهود زیست‌محیطی، جواب کار نیست. ما نمی‌توانیم صرفا به سنجش و گزارش‌دهی وضعیت کربن خود به جای کاهش آن اتکا کنیم. هدف نهایی آن است که فعالیت‌های کربن صفر شوند. البته این موضوع بستگی به کسب‌وکار شما و صنعتی دارد که در آن فعال هستید.

به عنوان مثال، من یک باشگاه فوتبال دارم (فارست گرین روورز). در این باشگاه ما بر ۳ حوزه انرژی، حمل‌ونقل و غذا توجه کرده‌ایم: چگونه انرژی و نیروی برق مصرفی را تامین می‌کنیم، چگونه سفر می‌رویم و چه می‌خوریم. شرکت اکوتریسیتی اسپانسر و سرمایه‌گذار باشگاه است.

برق باشگاه به طور کامل از انرژی‌های سبز تامین می‌شود. چمن‌ها را با چمن‌زن‌های خورشیدی کوتاه می‌کنیم، پنل‌های خورشیدی و شارژرهای خودروهای برقی را نصف کرده‌ایم و کاملا وگان (گیاهخوار مطلق) هستیم. همچنین کلوچه‌هایی کاملا گیاهی و برنده شده در مسابقات غذایی هم تولید کرده‌ایم که آن را در فروشگاه‌های غذایی دیگر هم عرضه می‌کنیم. اما علاوه بر این اقدامات، باید بر استفاده از پلاستیک‌های یکبار مصرف هم تمرکز کنیم و مدیریت پسماند بهتری پیاده‌سازی کنیم. در این صورت می‌توانیم پسماندهای باشگاه را به صفر برسانیم. ما یک باشگاه فوتبال ارگانیک هستیم، بنابراین می‌توانیم میزان استفاده از مواد شیمیایی زمین (کودها و آفت‌کش‌ها) را کاهش دهیم. چمن را با آب‌باران تغذیه می‌کنیم، همچنین لباس تیم از پارچه بامبو ساخته شده که الیافی طبیعی است.

 گفته می‌شود که به دنبال ساخت یک استادیوم جدید چوبی هستید. برنامه منحصربه‌فردی است و طبیعت را به باشگاه باز خواهد گرداند.

بله. استادیوم جدید با نام اکوپارک می‌تواند مصداقی از توسعه پایدار باشد. می‌توانیم تغییرات بسیاری ایجاد کنیم. در حال‌حاضر، وسعت پارک به ۴۰ هکتار می‌رسد. زمانی که آن را بسازیم، در کنار ورزشگاه فوتبال، یک پارک فناوری ۴ هزار شغله برای فعالیت کسب‌وکارهای نوین و سبز خواهیم داشت. تنوع زیستی نیز ۲۰ درصد افزایش خواهد یافت و به اهدافی چندگانه خواهیم رسید.

یکی از مسائل امروز آن است که کشاورزی، زیستگاه حیات وحش و جنگل‌ها را به بیابان تبدیل می‌کند. زمانی که مردم به مزارع سرسبز نگاه می‌کنند، آن را طبیعی می‌انگارند اما چنین نیست. ما به کشاورزی سبزتر می‌اندیشیم. همچنین در توسعه پایدار باید به مکانی برای کار و زندگی مردم توجه کرد و نیاز است که فضایی برای بازگشت به طبیعت فراهم شود. ما قصد کاشت هزاران درخت، یک تالاب، چند کیلومتر پرچین و ایجاد فضایی زیبا برای بازدید مردم، کار یا تماشای فوتبال را داریم. همچنین می‌خواهیم نشان دهیم که چگونه می‌توان آینده‌ای سبز ایجاد کرد.

 چگونه این باشگاه فوتبال می‌تواند ابزاری برای انتقال پیام شما باشد؟

خرید باشگاه یک خوش‌اقبالی بود. برنامه و پیش‌نگری خاصی در آن وجود نداشت اما فرصتی پدید آمد که پیام خود را به گوش مخاطبانمان برسانیم؛ کسانی که شاید از آن خوششان بیاید یا نه.

همانطور که گفتم موثرترین شیوه متقاعدسازی افراد به تغییر، همین است. باید به آنها نشان دهید که چه کاری انجام دهند. ما در باشگاه فوتبال خود، شاهد وجترین و وگان شدن هواداران و خرید خودروهای برقی و پنل‌های خورشیدی توسط آنها هستیم. آنها به طور کامل ماموریت اجتماعی و زیست‌محیطی را پذیرفته‌اند. تعدادی از بازیکنان جدید هر فصل ما نیز کاملا وگان می‌شوند.

 به عنوان سوال آخر، فکر می‌کنید زندگی ما در آینده چه شکلی خواهد بود؟

ما کشور و دنیایی پاک‌تر خواهیم داشت، اقتصادی قوی‌تر خواهیم داشت، مشاغل بلندمدت مناسبی برای افراد ایجاد خواهیم کرد، و در جایی شادتر زندگی خواهیم کرد. نگاه من به انبوه کارهایی است که باید در این راستا انجام شوند و دائم فکر می‌کنم، کار بعدی که باید انجام دهیم چیست؟ و با این افکار سرگرم می‌شوم.

اگرچه سرعت تغییر ممکن است فعلا کمی کند باشد، اما من فکر می‌کنم ما در ابتدای یک منحنی نمایی هستیم و چند سال آینده شاهد اتفاقات دراماتیک و هیجان‌انگیزی خواهیم بود.