الهام‌‌بخشی به کارکنان برای نمایش این نوع یکپارچگی به‌شدت دشوار است. دلیلش فقدان علاقه آنها نیست، بلکه شما زمان و گاهی دانش کافی برای آن را نخواهید داشت. به عنوان یک بنیان‌‌گذار و مدیرعامل کسب‌‌وکار، بسیار پرمشغله خواهید بود. تولید و عرضه محصولات، تدوین استراتژی، هدایت جلسات، استخدام افراد، حل بحران‌‌ها و پاسخگویی به سرمایه‌‌گذاران زمانی باقی نمی‌گذارد. گرایش طبیعی‌‌تان تمرکز بر کارهایی است که در آنها تخصص دارید؛ معمولا تجارت و رسیدگی به محصولات. اولویت خود را بر سودآوری خواهید گذاشت. همین کار را هم باید بکنید. کار و وظیفه‌‌تان همین است. اما تنها کارتان نیست.

باید ماموریت کسب‌‌وکارتان را هم مشخص کنید. ارزش‌های فردی و سازمانی را تعیین کنید و روحیه کارکنان را افزایش دهید. باید محیطی بسازید که کارکنانتان بتوانند در آن رشد کنند، کارها را به انجام برسانند، نیازهای مشتریان را تامین کنند و در انتهای روز بتوانید به دستاوردهای شرکت افتخار کنید.

هزاران کتاب مدیریت و رهبری در بازار وجود دارد که برای انجام هر کدام از این موارد به شما راهنمایی می‌دهند. روش‌های کار، برنامه‌های چندمرحله‌‌ای، مطالعات موردی و تجربیات شرکت‌‌های بسیاری وجود دارد که از طریق آنها می‌توانید روش‌های مناسب کسب‌‌وکار خود را بیاموزید. از هر کدام از آنها می‌توان درس‌‌های ارزشمندی گرفت و از آنها یک کوه اطلاعات ساخت. اما راستش فکر نمی‌کنم که نیاز به این همه سختی کشیدن و پیچیده کردن موضوع باشد. فکر نمی‌کنم لازم باشد پایگاه داده‌‌ای از تیپ شخصیتی تمام کارکنان ایجاد کنید تا متوجه شوید که چه چیزی به هر کدام از آنها انگیزه می‌دهد و برای تشویق کردنشان به انجام یک کار یا پروژه خاص نیاز به چه برخوردی است. فکر می‌کنم که همه‌‌چیز بسیار ساده‌‌تر از این حرف‌‌ها است.

خودم همیشه به این موضوع باور نداشتم. پیش از آنکه سراغ تولید پادکست بروم، اکثر دوران شغلی‌‌ام را در سازمان‌های بزرگ رسانه‌‌ای گذرانده بودم؛ جایی که فرهنگ‌‌های سازمانی قوی وجود دارد و به محیط‌‌های کاری دشوار معروف‌‌اند. گاهی شرایط دشوار کاری به خاطر موقعیت فیزیکی آن بود. مانند مناطق جنگی که سال‌ها به گزارشگری در آنها مشغول بودم. گاهی نیز به دلیل جو و فضای رایج رسانه‌‌ای است که افرادی با جاه‌‌طلبی‌‌های شخصی مغایر در آن رقابت می‌کنند، ضرب‌‌الاجل‌‌ها فراوان هستند، کمبود بودجه فراوان‌‌تر است و تنها چیزی که یک گروه از روزنامه‌‌نگاران و خبرنگاران ممکن است روی آن توافق کنند این است که روی هیچ چیز توافق ندارند.

نظرم در این باره به تدریج تغییر کرد. آغاز تغییر زمانی بود که مشغول مصاحبه با کارآفرینان شدم و هر هفته با کارآفرینان بیشتری گفت‌وگو می‌کردم. بسیاری از آنها با استخدام زودهنگام کارکنان مشکل داشتند. به نظر آنها زمانی که کسب‌‌وکارشان تازه فرآیند رشد را آغاز کرده بود، هنوز نمی‌شد با قاطعیت به استخدام افراد پرداخت و با این حال چاره دیگری نبود. تعداد کمتری با نگهداشت و حفظ کارکنان پس از روی غلتک افتادن کسب‌‌وکار مشکل داشتند. در ابتدا، دلیل این مشکل را به سادگی نمی‌شد پیدا کرد. این بنیان‌‌گذاران از طیف گسترده کارآفرینی آمده بودند و وجه اشتراک بسیار کمی با یکدیگر داشتند؛ به جز اینکه همه کسب‌‌وکاری راه انداخته بودند. تا آنجا که من می‌‌دانستم، همه آنها کاری متفاوت می‌کردند. ولی از زبان کارآفرینی اطلاع نداشتم تا بتوانم تفاوت آنها را توصیف کنم. در نهایت، فهمیدم نیاز به اصطلاحات صنفی کارآفرینی برای درک آنها نیست. دلیلش آن بود که کارهای متفاوت آنها به هیچ‌وجه کارآفرینی نبود، بلکه ماهیتی انسانی داشت.

یکی از نخستین فرصت‌‌های من برای بیان علنی این ایده، حضور به عنوان ‌میهمان یک برنامه گفت‌وگوی تلویزیونی‌‌ (The Tonight Show) در تابستان ۲۰۱۹ بود. جیمی فالن مجری آن برنامه بود و زمانی که قصد جمع‌‌بندی مصاحبه را داشت، از من خواست توصیه‌‌ای به کارآفرینان مشتاق حاضر در  استودیو و مخاطبان آن برنامه داشته باشم. توصیه‌‌ای می‌خواست که از گفت‌وگو با ده‌ها کارآفرین شگفت‌انگیز آموخته بودم. آنچه به جیمی، حاضران در استودیو و  بینندگان تلویزیون در سراسر کشور (آمریکا) گفتم، این بود که مهربان باشید. این بود که رهبران مهربان شرکت‌‌های مهربانی دارند. اینکه مهربانی ابزار قدرتمندی است. مهربانی رایگان است و هیچ هزینه‌‌ای برایتان نخواهد داشت. مهم‌تر آنکه بازگشت سرمایه‌‌گذاری در مهربانی، بزرگ‌تر از هرگونه سرمایه‌‌گذاری مالی است که کارآفرینان بتوانند انجام دهند.

من هر روز بیشتر به حقانیت این پیام مطمئن می‌‌شوم. معنایش این نیست که در کسب‌‌وکار شما، همه افراد و در تمام ثانیه‌های روز مهربان باشند. باور کنید که من هم اوقاتی مغایر آن داشته‌‌ام. با این حال، همزمان که این جملات را می‌‌نویسم، به تابلوی کوچکی می‌‌نگرم که از اینترنت خریدم و روی آن نوشته است: مهربان باشید. آن را روی دیوار استودیوی خود نصب کرده‌‌ام تا هر روز این نکته را به من یادآوری کند و مانند هدفی روزانه باشد. گاهی از مسیرم منحرف می‌‌شوم اما از آن مانند یک ستاره قطبی برای بازگشت استفاده می‌کنم. هر روزی هم که کلیت حرکتم در آن مسیر بوده باشد، می‌توانم بگویم روز خوبی داشته‌‌ام.

اساسا فکر نمی‌کنم هیچ شرکتی بتواند از دوره‌های بحرانی عبور کند؛ مگر آنکه افراد پای شرکت خود بایستند. همچنین به این نکته پی برده‌‌ام که یکی از معتبرترین راه‌هایی که کارآفرینان برای افزایش تعهد کارکنان استفاده می‌کنند، مهربانی است. هیچ راه دیگری برای کسب نتیجه نمی‌‌شناسم. بسیاری از آنها فقط مهربان هستند! آنها با کارکنان خود رفتار خوبی دارند.

همچنین با استثناهایی نادر، همگی به‌شدت اخلاق‌‌مدار هستند. زمانی که از آنها می‌‌پرسم چگونه تیم‌‌های خود را ساخته‌‌اند یا چگونه بحران‌‌ها را پشت سر گذاشته‌‌اند، در اغلب موارد جواب‌‌هایشان با کلماتی مانند «من اعتقاد دارم» یا «ما اعتقاد داریم» آغاز می‌شود. آنچه اعتقاد دارند، همیشه یکسان نیست اما همیشه احساسی عمیقا فردی دارد. ماهیتی سرد، علمی و حسابگرانه در این گفته‌ها دیده نمی‌شود. فقط همدلی در آن دیده می‌شود. همدلی و همدردی گاهی در تمام تصمیمات آنها مشاهده می‌شود و حتی مشتریان را هم در برمی‌گیرد.