پرسشی که مطرح است این است که آیا می‌توان چنین سندی را یک سند «خوب» قلمداد کرد؟ آیا شمولیت بالای یک سند نشانه اعتبار و ناشی از دقت بالا و خبرگی نویسندگان و تدوین‌‌کنندگان آن است؟ آیا چنین سندی قابلیت اجرا دارد، به‌‌عبارت دیگر می‌توان در اجرای چنین سندی موفق بود و به نتایج مطلوب رسید؟

به نظر می‌‌رسد این سند حاوی نوعی ناسازگاری و تناقض است، زیرا برنامه‌‌ریزی راهبردی در خود، «نه گفتن» به گزینه‌های بی‌شمار و انتخاب گزینه‌های محدود را دارد، نه سیاهه یا فهرستی از گزینه‌های متعدد و عدم غفلت از حتی یک گزینه ممکن. با مطالعه سند ناخودآگاه به یاد کتاب بری شوارتز با عنوان Paradox of Choice، افتادم. کتابی که در عمل نشان می‌دهد در اختیار داشتن گزینه‌های بیش از حد نه تنها به معنای آزادی و رضایت‌‌خاطر بیشتر نیست، بلکه گاهی وجود گزینه‌های بی‌شمار موجب نوعی سلب اختیار و آزادی می‌شود. از این رو است که در این مورد می‌توان از تعبیر «استبداد گزینه‌های بیش از حد» استفاده کرد. این استبداد گزینه‌ها، انتخاب را بسیار دشوار کرده و فرد، سازمان یا کشور را در تصمیم‌گیری در مخاطره و شک و تردید قرار می‌دهد و حتی در صورت اتخاذ تصمیم، ممکن است میزان رضایت از آن بالا نباشد و فرد را در گرداب مقایسه گزینه‌های متعدد گرفتار کند. در این صورت چه باید کرد؟

چاره و راهکار را باید در توجه به مفهوم «اولویت‌‌بندی» جست‌وجو کرد. نیک می‌‌دانیم که هر فرد، سازمان، یا کشوری، دارای منابع محدود و به‌‌تبع آن دارای محدودیت در زمان و توان اجرای تمامی راهبردهای مورد نظر است. به تعبیر پاتریک لنسیونی، از نویسندگان و متفکران حوزه مدیریت، «اگر همه‌چیز مهم است، پس هیچ چیز مهم نیست». سند برنامه‌‌ریزی راهبردی به وضوح باید اولویت‌های اصلی کشور یا سازمان را نشان دهد. برای مثال در بیان ارزش‌های کلیدی، کشور یا سازمان علاوه بر نشان دادن هنجارهای فرهنگی مورد تایید خود، باید به روشنی نشان دهد که کدام یک از ذی‌‌نفعان کلیدی در اولویت توجه قرار دارند. برای اولویت‌‌بندی نیز روش‌های مختلفی وجود دارد که بنا به تجربه شخصی نگارنده، ترکیب یک روش اولویت‌‌بندی راهبرد همچون ACCEPT (Attainable, Complexity, Cost, Effective, Popularity, Time) و یک روش رتبه‌‌بندی همچون Analytic hierarchy process) AHP) می‌تواند بسیار کارگشا و مفید باشد.

در روشACCEPT از شش معیار امکان‌‌پذیری، پیچیدگی و عوارض جانبی، هزینه، اثربخشی، مقبولیت و زمان برای اولویت‌‌بندی راهبردها استفاده می‌شود. معیارهای این روش برای تیم ارزیابی‌کننده راهبردها این امکان را فراهم می‌آورد تا پیامدهای انتخاب هر راهبرد از ابعاد مختلف مورد توجه خبرگان قرار گیرد و در نتیجه انتظار می‌‌رود با انتخاب دقیق وزن هر یک از این معیارها و قرار دادن آن در روند تحلیل سلسله مراتبی، خطای تصمیم‌گیری به حداقل ممکن برسد. به‌‌منظور ساده‌‌سازی تصمیم‌گیری در مسائل پیچیده، AHP با تجزیه کردن مسائل دشوار به سلسله‌‌مراتبی ساده از فاکتورها و زیرفاکتورها، قابلیت سنجش آنها را بالا برده و به‌‌راحتی موجبات تحلیل مقایسه‌‌ای میان راهبردها را فراهم می‌‌سازد. در شکل مراحل اولویت‌‌بندی بر اساس ترکیب دو روش مطرح شده نشان داده شده است.

20 copy