طی چند سال گذشته و بهویژه در ماههای اخیر، هوش مصنوعی به سوژه بسیاری از گفتوگوها تبدیل شده است. از مقالات گرفته تا پستهای شبکههای اجتماعی و حتی گاهی صحبتهای خودمانی با دوستان، تقریبا روزی نیست که نامش را نشنویم. برای بعضیها این تکنولوژی جنبه سرگرمی دارد و تصور میکنند کارش، تبدیل عکسها به نسخه قدیمی است. برخی دیگر از آن برای درست کردن ویدئوهای کوتاه استفاده میکنند. بعضیها هم در حوزه کارشان از آن کمک میگیرند، مثلا به آن اطلاعات میدهند تا رزومهشان را بنویسد.
پلتفرمهای شبکهای مبتنی بر هوش مصنوعی تا حد زیادی باعث سرعت گرفتن روند پیوند انسان و ماشین و تعمیق رابطه اشخاص و تکنولوژی دیجیتال شدهاند. در واقع پلتفرمهای شبکهای با کمک هوش مصنوعی طراحیشده و آموزشدیده توانستهاند به راهنمایان، مفسران و مشاورانی برای ما انسانها تبدیل شوند تا بسیاری از کارهایی را که درگذشته ذهن ما بهسختی یا به شکلی ناقص انجام میداد بهراحتی و بهسرعت انجام دهند.
تعادل بین کار و زندگی و مباحثی مانند رضایت شغلی و کار معنادار از دغدغههای بسیاری از کارشناسان، مدیران و شاغلان است. اما در حقیقت، انتظاری مانند رضایت داشتن از شغل، به نوبه خود میتواند باعث نارضایتی شود. از طرف دیگر، بذر نارضایتی شغلی در کودکی درون ذهن ما کاشته شده است.