درس‌های پیک عرضه برای تحلیلگران نفتی

واقعیت این است که در آن دوره، برخی تحلیل‌ها برای جلوگیری از «رسوایی» به «همرنگی جماعت» گراییدند، حال آنکه غلط از آب در‌آمدن همه آنها دال بر زودباوری آن تحلیلگران بود؛ کسانی که در حال‌حاضر از طرفداران پیک قریب‌الوقوع تقاضا هستند. مایکل لینچ که یک تحلیلگر ارشد در اقتصاد نفت و خط‌مشی انرژی است در یادداشتی برای فوربس این موضوع را واکاوی کرده و با مقایسه هر دو دوره، مصداق‌هایی برای ادعای موج‌سواری روی نظر اکثریت فراهم آورده است. جالب آنکه لینچ ایده پیک‌تقاضا را رد نمی‌کند اما تحلیلگران را از قطعیت در پیش‌بینی‌های بلندمدت بر حذر می‌دارد. بحث‌ها در مورد پیک عرضه در ایران نیز تا چند سال قبل داغ بود، تا آنجا‌که برخی کارشناسان و سیاست‌گذاران پیشنهاد می‌دادند همان‌طور که آمریکا صادرات نفت را ممنوع کرده بود، در داخل هم باید در چاه‌ها بسته شده و نفت گرانبها را برای زمانی که کمبود عرضه رخ دهد نگه داشت. در واقع این قشر بر این باور بودند که کشور در حال ارزان‌فروشی نفت است؛ این در حالی است که با شیفت جهانی تحلیل‌ها و همین‌طور لغو ممنوعیت صادرات نفت در ایالات‌متحده، این کارشناسان نیز از موضع خود عقب‌نشینی کردند.  

موج رسانه‌ای درباره پیک نفت

بر اساس گزارش فوربس به قلم مایکل لینچ، رسانه‌های عمدتا معتبر در سال‌های اخیر به‌خصوص در دوره پاندمی‌کرونا پوشش زیادی روی به پیک رسیدن تقاضای نفت داشته‌اند. برای مثال، این رسانه‌ها از جمله بلومبرگ، رویترز و کربن‌ترکر عنوان‌هایی مانند «ناگهان پیک نفت در شرف وقوع است»، «حتی اکسون‌موبیل در برابر پیک تقاضای نفت تسلیم می‌شود»، «پایان بازی نفت؟ اوپک برای عصر کاهش تقاضا آماده می‌شود»، « ارقام بی‌پی نشان می‌دهد دنیا پیش از این از پیک نفت عبور کرده» و «کووید-۱۹ پیک تقاضای نفت را جلو کشیده است؛ مصرف نفت ممکن است هرگز دوباره از سطوح سال ۲۰۱۹ گذر نکند» در گزارش‌های خود منتشر کرده‌اند.

مایکل لینچ می‌گوید این واقعیت که بسیاری که زمانی به پیک عرضه نفت باور داشتند و حالا با تمام‌وجود طرفدار به پیک رسیدن قریب‌الوقوع تقاضا شده‌اند به این معنا نیست که باید پیش‌بینی‌های پیک تقاضا را به این دلیل که به اندازه بحث‌های پیک عرضه گمراه کننده‌اند دور انداخت؛ بلکه این موضوع نشان می‌دهد افراد «زودباور» زیادی هستند که به موضوعات پرطرفدار روز می‌چسبند و سعی در ادغام در گفتمان اکثریت دارند. لینچ ادعا می‌کند بسیاری از کسانی که در آن زمان درباره پیک عرضه می‌نوشتند، چیز زیادی در مورد آن نمی‌دانستند اما به پیامی که می‌داد علاقه داشتند و مطالب‌شان در اینترنت با نظرات حمایت‌گرانه‌ای هم مواجه می‌شد. همین موضوع در مورد پیک تقاضا هم صادق است.  

لینچ در این گزارش می‌نویسد: «یک درس از پیک عرضه نفت می‌تواند این باشد: نظراتی که با قطعیت درباره چیزی به نامطمئنی آینده تقاضای نفت بیان می‌شود باید به عنوان نشانه‌ای از ساده‌لوحی یا تعصب قلمداد شوند و نه تخصص. من خیلی اوقات در این مورد مزاح می‌کنم که کسی نمی‌تواند یک پیش‌بینی کننده خودرای قیمت نفت باشد مگر آنکه یک دز کامل خودفریبی مصرف کرده باشد (و برخی‌ها هم هستند که در این مدل می‌گنجند). اما متاسفانه تعداد بسیار زیادی از مصرف‌کنندگان (تحلیل‌ها)، قطعیت پراطمینان را به توضیحات پیچیده ترجیح می‌دهند.»

علاوه بر این، درس گرفتن از اتفاقات غیرمعمول برای رسیدن به روندهای بلندمدت معمولا پایان خوبی نخواهند داشت. این مورد مخصوصا در مورد پیک عرضه درست به‌نظر می‌رسد؛ وقتی که قیمت نفت به دلیل مشکلاتی در صنعت نفت ونزوئلا و همین‌طور کاهش عرضه نفت عراق به علت جنگ دوم خلیج‌فارس در کنار دیگر اختلالات جهش کرده بود اما تحلیلگران رشد شدید قیمت را به عنوان اثبات کمبود زمین‌شناختی نفت عنوان کردند و وال‌استریت ژورنال در جلد خود از قول یکی از طرفداران پیک عرضه نفت در سال ۲۰۰۴ نوشت: «مادر مقدس! روزهای خوب گذشته فرارسید.» پس از آن تولید نفت ۱۵ میلیون بشکه در روز رشد کرد.

موارد دیگری نیز وجود دارند. در سال ۱۹۷۹ میلادی انقلاب ایران به‌وقوع پیوست؛ موضوعی که بحرانی در بازار نفت ایجاد کرد اما بسیاری از ناظران این واقعه را به‌عنوان مدرکی دال بر کمبود منابع دانستند، نه اختلال در عرضه و پیش‌بینی کردند بالاترین قیمت‌های نفت رخ دهد. پس از آن در سال ۱۹۹۸ قیمت‌ها به دلیل رکود در جنوب‌شرق آسیا و جنگ قیمتی بین عربستان و ونزوئلا سقوط کرد. این موضوع نیز توسط برخی به عنوان مدرکی برای پایداری قیمت‌های پایین دیده شد. اکونومیست به این خاطر یک جلد معروف آماده کرد با عنوان «غرق در نفت.»  

پیک تقاضای طلای سیاه

جالب است که همانطور که ارقام نشان می‌دهند تقاضای نفت پیش از این چندین‌بار در دوره‌های قیمت  بالای نفت، رکود یا هر دو به اوج خود رسیده. طرفداران پیک عرضه نفت هم در گذشته به‌طور مرتب رسیدن به هر اوج در عرضه حتی برای چند ماه را پیک دائمی قلمداد می‌کردند. آنها هرگز توضیح نمی‌دادند چرا هر نوسان با نوسانات پیشین آن متفاوت بود. وب‌سایت‌های حامی ایده پیک عرضه با هر کاهش در تولید نفت عربستان ذوق‌زده می‌شدند و آن را تاییدی بر کتاب سال ۲۰۰۵ با عنوان «گرگ  و میش در صحرا» می‌دانستند که در این‌باره بود که تولید عربستان بر لبه سقوط قرار دارد.

به همین ترتیب، برخی حالا به آخرین گزارش چشم‌انداز بی‌پی اشاره می‌کنند که در آن سه سناریو برای توقف رشد مصرف نفت طراحی شده و از معتبر بودن پیش‌بینی‌های پیک تقاضای نفت حمایت شده است. اما این هم یادآور طرفداران پیک عرضه نفت مانند جو رام است که در سال ۲۰۰۹ انتقادات از پیک نفت را مورد هجمه قرار داد و با استناد به کارشناسان مختلف گفت: «مریل لینچ در یک گزارش تحلیلی عنوان کرده، کاهش شدید در تولید نفت به این معنا است که دنیا باید هر دو سال به اندازه کل تولید عربستان به عرضه بیفزاید.»

مایکل لینچ گزارش اخیر بلومبرگ که چشم‌انداز انرژی بی‌پی را «بسیار موردتوجه» توصیف می‌کند را مورد انتقاد قرار می‌دهد و می‌گوید این توصیفات احتمالا به دلیل این بود که بلومبرگ به محتوای آن علاقه داشته (و نه اینکه واقعا از آن اعتبار برخوردار باشد). لینچ تاکید می‌کند بسیاری در این حوزه معتقدند که گزارش بی‌پی ارزشمند است اما پیش‌بینی‌های بلندمدت نفتی در کل سابقه خوبی ندارند. لینچ می‌افزاید که او با این ادعای بلومبرگ مبنی بر اینکه لیست کسانی که به پیک تقاضای نفت باور پیدا می‌کنند در حال طولانی شدن است،  مخالفتی ندارد اما از نظر او همین موضوع در دهه ۲۰۰۰ برای طرفداران پیک عرضه و همین‌طور این باور که نفت ۱۰۰ دلاری کف قیمت برای این منبع انرژی است، درست است. نظر‌های مورد‌اجماع اغلب بدون توجه به اینکه چندبار در گذشته چنین اعتقاداتی به‌سختی ناکام مانده، منعکس‌کننده میل به منحرف نشدن از اجماع است. موضوعی که به وسیله پوشش رسانه‌ای از «فرهیختگی مد روز» تقویت می‌شود.

واقعیت این است که رفتار عمومی پس از پاندمی ناشناخته و بسیار نامطمئن است و بسیاری از بحث‌ها برای رسیدن قریب‌الوقوع پیک تقاضا بر اساس فرض‌هایی است که از نظر لینچ زیر‌سوال هستند. او می‌گوید پیک تقاضای نفت ممکن است اتفاق بیفتد، و ممکن است که در چند سال آینده رخ دهد اما احتمال وقوع آن پایین به‌نظر می‌رسد. احتمال قوی‌تر از منظر لینچ این است که قیمت‌های پایین نفت و محرک‌های اقتصادی پس از همه‌گیری کرونا منجر به بازیابی تقاضای نفت و بازگشت به رشد شود. در ایران نیز سال‌ها این گفتمان وجود داشت که نفت تا مدتی دیگر که احتمالا خیلی هم طولانی نبود تمام می‌شود. بنابراین باید تولید را کاهش و صادرات را در صورت امکان متوقف کرد تا کشور در آینده دست برتر را در حوزه انرژی داشته باشد. این گفتمان تا حدود ۱۰ سال قبل با اغلب تحلیل‌ها در خارج کشور هم‌راستا بود. اما با اندکی تاخیر، مخصوصا وقتی در اواخر دوره ریاست‌جمهوری باراک اوباما در آمریکا ممنوعیت صادرات نفت برداشته شد، باورهای برخی در داخل نیز تحت‌تاثیر قرار گرفت.