یاددداشت
در انتظار دست های گرم او
اگرچه سهم محسن خلیلی عراقی از فعالیتهای اقتصادی، این روزها خانه نشینی است و بستر بیماری او را همچنان رها نکرده اما همکاران آقای خلیلی طی این مدت سعی کردهاند به طرق مختلف از او یاد کنند و به این روش سهمی در پاسداشت بیش از پنج دهه فعالیت صنعتی و اقتصادی محسن خلیلی داشته باشند.
احمد پورفلاح
اگرچه سهم محسن خلیلی عراقی از فعالیتهای اقتصادی، این روزها خانه نشینی است و بستر بیماری او را همچنان رها نکرده اما همکاران آقای خلیلی طی این مدت سعی کردهاند به طرق مختلف از او یاد کنند و به این روش سهمی در پاسداشت بیش از پنج دهه فعالیت صنعتی و اقتصادی محسن خلیلی داشته باشند. احمد پورفلاح که خود یکی از فعالان صنعتی عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران است و خود را شاگرد محسن خلیلی میداند در یادداشتی از پدر صنعت ایران تقدیر کرده است. آنچه میخوانید لختی است که شاگرد درباره استاد آوردهاست:سرنوشت چه بازیها دارد؟ و بازی با چه کسانی را در گذر زمان در دستور خود قرار میدهد... او چه کاری نکرد؟عاشق آب و خاک و سرزمین خود نبود؟ و برای ثبوت عشق خود از جان و مال خود نگذشت؟عاشق مردمان خوب و صبور این دیار نبــود؟ و برای خوب زیستن آنها همواره سختــیهای بیشماری را به جان نخرید؟ به صنعت عشق نورزید؟ و برای پادار کردن و پایدار کردن آن رنجها و فشارهای گوناگون را تحمل نکرد؟ تشکل گرایی را در جامعه فردگرای ما نهادینه نکرد؟ دل مشغولی تولید وبهرهوری را همدم روزها و شبهایش ننمود؟ دل نگرانی سرمایهگذاری داخلی و خارجی ، بیکاری جوانها، جهد در جهت رساندن بخش خصوصی به جایگاه مورد انتظار و شور سازندگی و بازسازی در وجودش نبود؟...در دهه ۸۰ عمرش بیش از ۲۰ ساعت در روز بدون چشم داشت به پستها و نامها و نشانها با کمال فروتنی در کارگروهها و کمیتهها، هستهها، انجمنها و اتاقهای بازرگانی و صنایع و معادن و هر جا که به وجود او نیاز بود خود را به ارزانی عرضه نکرد؟ فروتنی را در شکلی که همگان را به تعجب وامیداشت، درویشی و ساده زیستی را به غایت مرعی نداشت؟ او چه کاری را که یک انسان شرافتمند، مسئول و تاثیرگذار میتوانست انجام دهد را انجام نداد؟ امروز که همراه دو دوست مورد علاقه اش در خدمتش بودیم با چهرهای رنگ پریده و تنی کم رمق، با صدای بی صدا نگرانیهایش را از آینده اقتصاد تکرار میکرد، درس ناامید نشدن و پافشاری در دستیابی به هدفهای سازنده و کار در سایه جمع و تشکل، ملایمت و تعامل (حتی با آنها که طور دگر می اندیشیدند) و بالاخره که آینده کشور در گرو تولید خوب و زیاد میباشد را به ما توصیه می نمود....و اینکه چرا باید چنین باشد؟! شاید مصلحتی و حکمتی در کار است که ما خاکیان را، به وادی رمز و راز بایدها و نبایدها راهی نیست. او، این انسان شایسته کممانند، سزاوار همهگونه تکریمهاست.خالصانه دعا نمائیم که تندرستیاش را بازیابد و باز چون دهههای دور و دراز گذشته با چهره آرام و لبخند دوست داشتنی و مهربانش به ما درس خوب بودن، خوب دیدن و خوب خواستن را بدهد و مرهمی بر دلتنگیهای ما شیفتگان راه و رسمـــش و مردانگیهایش باشد.
ارسال نظر