تا کسب‌و‌کار نباشد پولی هم نیست

مایکل هرد

منبع: کاپیتالیسم مگزین

اخیرا در خبرها به نقل از اوباما آمده بود که: «دولت آمریکا خود را مسوول می‌داند که این کشور را تبدیل به بهترین منطقه دنیا برای کسب‌و‌کار کند، اما شرکت‌ها هم مسوولیت دارند که با نگه داشتن موقعیت‌های شغلی شان در داخل کشور و استخدام مردم خودشان و دادن دستمزدهای خوب، آینده کشورشان را بسازند.» واقعا تعجب آور است. اجازه بدهید یک سوال بپرسم. شما را مسوولیت ملی و میهنی‌تان وامی‌دارد که سر کار بروید - یا نفع شخصی و سود مالی‌تان؟ لطفا صادق باشید. اگر جواب صادقانه بدهید سوال بعدی این خواهد بود: به چه حقی این حق را برای خود قائل می‌شوید که برای خودتان زندگی کنید و نه مثلا برای شرکت استخدام‌کننده‌تان؟

برخی از شما که این مطلب را می‌خوانید شاید خودتان کسب‌و‌کاری داشته باشید، یا اینکه مالکان چند شرکت را بشناسید. شاید به این ترتیب بتوانید بفهمید که رییس‌جمهور عزیز آمریکا و همراهانش از حزب لیبرال از پذیرش چه واقعیتی سر باز می‌زنند: اینکه صاحبان کسب‌و‌کارها هم آدم اند. آنها هم زندگی‌های شخصی خودشان را دارند. درست به همان اندازه از حقوق شخصی برخوردارند که هر کس دیگری هست، حتی اگر در حال حاضر دولت دائما حقوق شان را نادیده گرفته و آنها را پایمال کند. اینکه آدم موفقی شده‌اید دلیل نمی‌شود که دیگر حق نداشته باشید آنچه اکتساب کرده‌اید را برای خود نگه دارید.

هدف مالک کسب‌و‌کار از سرمایه‌گذاری این نیست - و نباید هم باشد - که برای همه اشتغال ایجاد کند. هدف کسب‌و‌کار این است که بیشترین سود ممکن را به‌دست بیاورد. در این صورت شرکت روز به روز قدرتمند‌تر می‌شود و کارکنانش نیز وضع معیشتی بهتری پیدا می‌کنند. کارمندان الزاما همیشه موافق و علاقه‌مند به کارهای کارفرمایانشان نیستند، اما یک چیز جای شک ندارد: اگر شرکتی سودآور نباشد، نیازی به آنها هم نخواهد بود - و به این ترتیب همه بیکار می‌شوند.

بنابراین، مالکان کسب‌و‌کار با عملی که در راستای منافع خود می‌کنند غیرمستقیم بر منافع کارکنان شان نیز تاثیر دارند - تازه اگر منافع کلی‌تر برای جامعه را نادیده بگیریم. از آن بیشتر اینکه کار کارفرمایان به لحاظ اخلاقی نیز مشروع است.

برای اینکه بحث پیش برود اجازه بدهید که فرض کنیم اوباما درست می‌گوید که هدف از راه انداختن کسب‌و‌کار کمک به اجتماع است، نه نفع شخصی. تکلیف کسانی که از این کار نفع می‌برند چه می‌شود؟ آنها که اکنون پول بیشتری نسبت به فعالیت در بازار آزاد نصیب شان می‌شود چطور؟ (مثلا به جای سالی ۵۰ هزار دلار سالی ۷۵ هزار دلار می‌گیرند چون دولت اجبار کرده است.) آیا این کارگرها حق دارند سالی ۲۵ هزار دلار اضافه را برای خود نگه دارند؟ به هر حال اگر هدف اخلاقی زندگی افراد این باشد که به دیگران خدمت کنند، آیا خودخواهانه و غلط نیست که این افراد اینطور از مزایای اضافه‌ای برخوردار شوند؟

مسلم است که جوابی در کار نیست. برای اینکه اوباما و لیبرال سوسیالیست‌های همراه او علاقه‌ای به اخلاقیات ندارند، حالا هر تعریفی که از این واژه مدنظرتان باشد. شاید خودشان خلاف این تصور را داشته باشند، اما اشتباه می‌کنند. آنچه برایشان اهمیت دارد گروه‌های قدرت سیاسی است. یک گروه قدرت سیاسی را به‌دست می‌آورد و مزایای گروه‌های دیگر را می‌گیرد و به همراهان خودش می‌دهد (این مزایا اغلب به شکل پرداخت‌های اتحادیه‌ای یا دولت رفاه است). در همان حال که نفع شخصی را محکوم می‌کنند، این سوسیالیست‌ها و حامیان دولت رفاه بر همان مبنایی عمل می‌کنند که قبیح‌اش می‌کنند، یعنی نفع شخصی.

هیچ‌کس از این لحاظ به لیبرال سوسیالیست‌ها خرده نمی‌گیرد. وقتی اوباما می‌گوید مالکان کسب‌و‌کار زیادی درآمد دارند، هیچ کس جواب نمی‌دهد که چی؟ مال خودشان است. برعکس می‌گویند: «نه، چیزی ندارند. همه‌اش را به خیریه می‌دهند.» اگر واقعا اینها تمام آرزویشان این بود که ثروتمندها دارایی‌هایشان را به فقرا ببخشند، آن‌وقت دیگر مقامات دولتی این وسط پول را شخصا جمع‌آوری نمی‌کردند. فقط می‌گفتند پول را به فقرا هم بدهید. نه اینکه همین اجبار هم درست باشد - اما حداقل با ادعاهایی که لیبرال سوسیالیست‌ها می‌کنند سازگارتر است، اما نکته اینجا است که آنها این پول را در جمع حلقه‌های قدرت خودشان می‌خواهند، گروه‌ها و اتحادیه‌های مورد علاقه خودشان، برنامه‌های رفاه دولتی و انگشت شماری شرکت‌های خصوصی که در جهت حفظ قدرتشان همکاری کنند.

واقعا تصورش هم منزجر‌کننده است. نصف کشور می‌گویند دولتی‌های سوسیالیست (تازه حتی جمهوری‌خواهان) ناتوان و بی‌کفایت هستند و نه تنها هیچ کمکی به رشد اقتصادی نمی‌کنند، بلکه حتی بر راهش مانع‌تراشی هم می‌کنند. با تمام اینها هیچ‌کس به نبرد اخلاقی با چنین کارهایی برنمی خیزد.

هیچ کس نمی‌گوید اینها چه مفروضات اخلاقی مسمومی دارند و در واقع کارهایشان جرائمی است که به جرم قانون مرتکب می‌شوند.

اوباما در یک مورد حق دارد: هر دولتی وظیفه دارد که کشورش را به جای مناسبی برای کسب‌و‌کار تبدیل کند، اما این کار را از طریق تنبیه موفق‌ها و پاداش دادن به گروه‌ها و دسته‌های سیاسی خاص نمی‌کنند. این کار را از طریق بیرون کشیدن پای دولت از اقتصاد می‌کنند.