خوشبختی به زور قانون؟

گروه ورزش- رسول بهروش: در روزهایی که جامعه فوتبال ایران درگیر ناکامی تیم ملی امید در بازی‌های آسیایی اینچئون بود، ناگهان تیم ملی جوانان کشورمان هم از مسابقات قهرمانی آسیا کنار رفت تا فستیوال ناکامی‌های تیم‌های پایه تکمیل شود. اگر در ماجرای تیم المپیک خیلی‌ها سعی کردند مطابق معمول سراغ مقصر جلوه دادن یک نفر بروند و همه کاسه و کوزه‌ها را بر سر یک قربانی بشکنند، این بار حتی از این فرمول قدیمی هم نمی‌شد استفاده کرد. در تیم جوانان نه‌تنها خبری از یک مربی خارجی مثل وینگادا نبود، بلکه یکی از مورد اعتمادترین کادرهای فنی تاریخ فوتبال ایران هدایت این مجموعه را برعهده داشت. حضور چهره‌ای مقبول مثل علی دوستی‌مهر به عنوان سرمربی جوانان، تقریبا خیال همه را راحت می‌کرد و البته کیست که نداند مهدی مهدوی‌کیا نیز طی تمام این ماه‌های آخر همراه او و شاگردانش بود. با این وجود و به رغم اردوهای بلندمدت داخلی و خارجی و برگزاری انواع مسابقات تدارکاتی، درنهایت جوانان کشورمان هم راه امیدها را رفتند و به شکلی ناباورانه در گروه‌شان قعرنشین شدند. اگر تیم وینگادا را رقبایی مثل ویتنام و قرقیزستان به زانو درآوردند، شاگردان علی دوستی ناباورانه مقابل تایلند و یمن (فکرش را بکنید، یمن!) طعم باخت را چشیدند و پیش از رویارویی با میانمار میزبان از دور رقابت‌ها کنار رفتند. حالا آنچه در این دو رده رخ داده،‌ یک بار دیگر بحث چرایی چنین ناکامی‌هایی را داغ کرده است؛ از همان دست مباحثات تکراری و کلیشه‌ای که هرگز به هیچ نتیجه‌ای هم نمی‌رسند.

نسخه همیشگی؛ تغییر می‌دهیم!

در شرایطی که افزوده شدن شکست تیم جوانان به ناکامی تیم ملی امید عرصه را بر مدیران فدراسیون فوتبال تنگ کرده است، کفاشیان و شرکا دوباره سراغ همان نسخه‌های همیشگی رفته‌اند و قرار است کل عوامل این ناکامی را تغییر بدهند! رئیس فدراسیون فوتبال در این مورد به تسنیم می‌گوید: «واقعا از نتایجی که تیم جوانان کسب کرد، شوکه شدیم. برای این تیم در دو سال اخیر چهار میلیارد تومان هزینه شده بود و به‌هیچ عنوان انتظار این نتایج ضعیف را از تیم دوستی‌مهر نداشتیم. وقتی تمامی کارهای تدارکاتی انجام می‌شود و تیم با آمادگی به مسابقات می‌رود و در مقابل یمنی که یک دهم هزینه‌های ما را انجام نداده شکست می‌خورد، یعنی ایراد فنی است و کادرفنی باید پاسخگو باشد.

در کمیته جوانان و کادرفنی تیم‌های پایه تغییراتی خواهیم داشت. همچنین کمیته فنی فدراسیون هم تقویت خواهد شد.» این اما فقط کفاشیان نیست که از جابه‌جایی آدم‌ها حرف می‌زند؛ چه اینکه به تبع رئیس، نایب‌رئیس فدراسیون فوتبال هم همین نسخه را تجویز می‌کند. آیت‌اللهی به خبرگزاری فارس می‌گوید: «برای تیم ملی جوانان از لحظه شکل‌گیری تیم تا شرکت در مسابقات آسیایی میانمار حدود ۲۰ماه اردو و برنامه‌ریزی انجام دادیم، طوری که حدود ۴۲ اردوی تدارکاتی برای این تیم برگزار شد. هدفی که در حال حاضر داریم تغییر و تحول در برنامه‌ریزی و کادر فنی تیم‌های پایه و تقویت کمیته‌های جوانان و فنی است.» دوستان طوری از تغییرات گسترده سخن می‌گویند که انگار اولین بار است قرار شده با این فرمول جلو بروند. آیا پیش از این در رده‌های پایه شاهد تحولات وسیع بعد از هر ناکامی نبوده‌ایم؟ واقعا این استراتژی چقدر موفق بوده است که همچنان به تکرار آن می‌اندیشیم؟ آیا زمان آن نرسیده که سراغ ریشه‌ها برویم و مشکل را ساختاری‌تر بررسی کنیم؟

خوشبختی دستوری؛ رویای غیرممکن!

مشکل شاید از این باشد که مسوولان مربوطه، اینجا هم به دنبال اعمال «خوشبختی دستوری» هستند و برای جوان کردن لیگ ایران، از شیوه‌های آمرانه استفاده می‌کنند. تردیدی وجود ندارد که تا وقتی بازیکنان کم سن و سال در مسابقات باشگاهی مورد اعتماد قرار نگیرند و به بازی گرفته نشوند، فوتبال پایه کشور به شکل اصولی رو به پیشرفت نخواهد رفت، اما اشکال از جایی پیدا می‌شود که آقایان میل دارند چنین اتفاقی را در قالب بخشنامه و آیین‌نامه‌های گوناگون به تیم‌ها دیکته کنند! به‌عنوان مثال از ابتدای لیگ چهاردهم مقرر شد باشگاه‌های لیگ برتری به جای ۲۱ بازیکن بزرگسال، تنها قادر به جذب ۱۸ بازیکن بزرگسال باشند. سیاست پشت این تصمیم هم این بود که جای بیشتری برای جوان‌ترها باز شود و مربیان ناچار شوند از آنها بازی بگیرند، اما در عمل این اتفاق به ندرت رخ داده است. مساله این است که باشگاه‌ها وقتی می‌بینند سه بازیکن کمتر می‌توانند بگیرند، تلاش بیشتری می‌کنند تا در همان لیست ۱۸ نفری ستاره‌هایی به استخدام دربیاورند که موفقیت تیم را تضمین کنند. همین موضوع باعث می‌شود تقاضا برای بازیکنان تاثیرگذار و باتجربه بیشتر شود و قیمت آنها بالاتر برود؛ آنچه دقیقا نقطه عکس توقع قانونگذاران بود! تیر ماه امسال بعد از پایان مهلت نقل‌وانتقالات برای فصل جاری، مهدی تاج در گفت‌وگو با دوربین خبرساز رسما اعلام کرد احمد آل‌نعمه با قراردادی یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومانی گرانترین بازیکن فوتبال ایران است. توجه داشته باشید بازیکنی این پول را می‌گیرد که ۶ روز دیگر وارد ۳۳ سالگی خواهد شد! طی یک قانون عجیب دیگر در راستای جوانگرایی، سازمان لیگ اعلام کرد در این فصل هر بازیکنی که یک بار سه اخطاره شود،‌ از نوبت بعدی با دریافت دو کارت زرد محروم می‌شود تا جوانان نیمکت‌نشین شانس بیشتری برای بازی پیدا کنند! عجیب است که دوستان هیچ‌وقت به این فکر نکرده‌اند که در لیگی مثل اسپانیا با آن همه مهره جوان و موثر، هر بازیکنی با دریافت پنج کارت زرد محروم می‌شود و چه بسا فوتبالیست‌هایی که سال‌ها است در لالیگا توپ می‌زنند، اما یک بار هم طعم چنین محرومیتی را نچشیده‌اند. فوتبال اسپانیا نان موهبتی مثل آکادمی «لاماسیا» را می‌خورد؛ جایی که به شکلی اصولی بازیکن می‌سازد و تحویل رده بزرگسالان می‌دهد، جایی که شما را از ابداع قوانین «من درآوردی» بی‌نیاز می‌کند. جوانی که بدون شایستگی و مهارت کافی فقط به خاطر محرومیت ستاره اصلی به ترکیب راه پیدا کرده، خیلی زود روی نیمکت برمی‌گردد، اما بازیکن با استعدادی که به خاطر قابلیت‌های فنی‌اش خودش را به ترکیب تحمیل کرده، قادر خواهد بود نامدارترین فوتبالیست‌های کشور را هم نیمکت‌نشین کند. کاش دنبال این نباشیم که ضعف‌مان در پشتوانه‌سازی و انجام پروژه‌های بلندمدت را با خلق مقررات عجیب و غریب جبران کنیم.

نتیجه‌گرایی، آفت جوانگرایی

آفت اصلی فوتبال ایران و مهمترین مانع جوانگرایی در کشورمان، بدون شک میل افراطی اهالی این حوزه به «نتیجه‌گرایی» است. اینجا در فوتبال دولتی ایران، همه چیز در اسکوربرد و اعداد مندرج روی آن خلاصه می‌شود. مدیران بالادستی تحمل ناکامی مدیران میانی را ندارند و طبیعتا مدیران میانی هم نمی‌توانند شکست مربیان را تحمل کنند. عاقبت چنین رویکردی این است که هنوز لیگ چهاردهم به نیمه نرسیده، پنج تیم کادر فنی‌شان را تغییر داده‌اند و مربیان زیادی هم در آستانه برکناری هستند. جوانگرایی بیش از هر چیز دیگری به متانت و شکیبایی نیاز دارد. نمی‌توان به‌طور همزمان هم به استعدادهای جدید بازی داد و هم نتایج خارق‌العاده گرفت.

اینجا به عنوان نمونه به علی دایی که تیمش را جوان کرده تنها هفت هفته زمان می‌دهند و بعد از اولین باخت خانگی عذرش را می‌خواهند تا حمید درخشان جای او را بگیرد؛ کسی که یکی از اولین پروژه‌هایش بعد از حضور در پرسپولیس، حذف سه بازیکن جوان این تیم از لیست بود، کسی که در بازی با راه‌آهن علی فاطمی ۲۱ ساله را چند دقیقه بعد از حضور در زمین دوباره تعویض می‌کند تا وقت را بکشد و برد را نگه دارد. خاصیت فوتبال ایران این است؛ باید ببری تا زنده بمانی. در چنین سیستمی، جوان‌ها چه بختی برای درخشیدن دارند؟ با این وضعیت آیا راهی غیر از ادامه کار گلخانه‌ای و بی‌نتیجه در رده‌های پایه باقی می‌ماند؟