خیلی زود بود
فرهاد فخرالدینی آهنگساز و نوازنده آشنایی و دوستی ما به حدود سال‌های 1350 که ایشان در هنرستان، نزد آقای علی‌اکبر شهنازی مشغول فراگیری موسیقی بود، بازمی‌گردد. آن زمان من هم‌ کلاس‌هایی داشتم و او گاهی به من سر می‌زد و سوالاتی درباره‌ تئوری موسیقی می‌پرسید. همان‌جا بود که از سلوک، ادب و رفتار این جوان خوشم آمد. بسیار مودب و خنده‌رو بود. پس از گذشت مدت کوتاهی آقای «جواد معروفی» کاری از محمدرضا لطفی را برای تنظیم آورد. «بمیرید بمیرید» عنوان آن کار بود که آن را اجرا کردم و پس از پخش، بسیار مورد توجه قرار گرفت. او انسان فعالی بود و دوستان زیادی را دور هم جمع کرده بود و با تشکیل گروه‌های «شیدا» و «عارف» کارهای خوبی در حوزه‌ موسیقی ارائه کرد. از جمله کارهایی که برای او در زمینه هارمونی و ارکستراسیون انجام دادم «داروگ» بود که روی شعری از نیما یوشیج ساخته شد. ویژگی داروگ این بود که این قطعه با حال و هوای شعر نیمایی انس و الفتی مثال‌زدنی داشت. ما همکاری‌های دیگری هم با هم داشتیم. مثلا در موسیقی فیلم سربداران قطعه‌ای هست به نام «رقص در دربار ارغون شاه» که آقای لطفی، علیزاده، فیروزی و کامکار در آن ساز زده‌اند. در سال 1358 که من از رهبری ارکستر رادیو و تلویزیون ملی کناره‌گیری کردم، همکاری ما کمرنگ شد و هر کسی به راه خود رفت. لطفی هم مدتی را در خارج از کشور بود و فعالیت‌هایی در آنجا داشت. ما مانند گذشته، همدیگر را نمی‌دیدیم، اما دورادور از حال هم باخبر بودیم. با همه این حرف‌ها خیلی زود بود که او را از دست بدهیم. او می‌توانست سال‌های سال کار کند و تاثیرگذار باشد.